آریلا آشیا آزولِی
ترجمهی آرش دهقانی

متهم ردیف اولْ شهرداریِ پایتخت [-پاریس-]، در مقام مسئول امرار معاش مردم بود؛ و پیکان حمله در وهلهی اول مسند آنها را نشانه رفته بود. صبحدمِ روز دوشنبه، زنانِ شوریدهْ فوجفوج به هتل دُ ویل [عمارت شهرداری] سرازیر شدند. آنان خواستار نابودی تلّی از کاغذ بودند، اسناد و نوشتههایی که برایشان تماماً از بهره تهی بود.۱
فراوانی بیحدوحصر آرشیوها که میراث دولت انقلابی بود، بیش از آنکه وزن و سنگینی گذشته را نشان دهد، با وزنِ کاغذ آن سنجیده میشد. تصویب قانون فروش اسناد به دلالان کاغذ و اجازه به ارتش برای بهتاراجبردن آرشیوهای اداری بهمنظور ساختن قیفهای باروت در ایام جانکاه جنگهای سالهای ۱۷۹۳ و ۱۷۹۴ [-عصر ترور-] بهشدت رشد کرد، زمانی که کاغذ رسماً بهعنوان مایحتاج اولیه دستهبندی میشد.۲
نهادن، تجاوزکردن۳
من پیشنهاد میکنم تا میان نهاد آرشیو، رژیم آرشیو، و کارهای آرشیوی تمایز قائل شویم. آرشیو صرفاً یک نهاد نیست، و این نهاد فقط از اسناد گذشتهای تشکیل نشده است که وظیفهی حراست از آنها را برعهده دارد. آرشیو پیش از هر چیز، رژیمی است که قلعوقمعکردن، تبعید، تهدید و اِعمال زور، و بردگی را بهمانند غارتِ ثروت، منابع و نیروی کار تسهیل میکند. با وجود این، رژیم آرشیو کارهایی را نیز دربرمیگیرد که نمیتوان آنها را به ادارهی امورِ اسنادِ پیشتر تولیدشده فروکاست. این رژیمْ تکنولوژیهای اِعمالِ قدرت مختلفی را دربرمیگیرد که در ارتباط با کاغذ و بر روی آن تحقق مییابند. فانتزیِ تاریخ بشریِ کاغذ-بنیاد و ظهور [مفهوم] «ارزش تاریخی» بهانهی بزرگی برای انباشتِ دنیاهای دیگران است، که در آرشیو بهمنزلهی نهاد، بدان جامهی عمل پوشانیده شده است. این فانتزی نمیتواند مستقل از رژیم آرشیو و اقدامات متعاقب [آن] فهم شود. رژیم آرشیو بخشهایی از دنیای زیستهی این مردم را بهعنوان قطعاتی ارزشمند از تاریخ اعلان کرد، قطعاتی که میشد آنها را تصرف و تصاحب کرد، پردازش نمود و تحتلوای معنای خاصی مهروموم ساخت و بهگونهای در کنار تکههای دیگر قرار داد تا «داشتنِ تاریخ» به دلیلی موجه برای اعطای حقِ داشتن و تملک بیشتر بدل شود. تاریخ به منبع اقتدار و سلطهی رژیم امپریال بدل میشود.
آرشیو عمدتاً بهعنوان یک نهاد مورد مطالعه قرار میگیرد، اغلب بدون آنکه پرسیده شود یک نهاد چیست و یا فعل نهادن (to institute) به چه معناست. نهادن (برگرفته از واژهی لاتین institutus) بر جریانانداختن چیزی دلالت دارد؛ همچنین بهمعنای بنیادنهادن، پایهریزیکردن و گماشتنِ بنیادی است که اختیار یافته تا ضوابطی را برای فعالیتی مشخص وضع نماید. حتی هنگامی که این دو تعریف با یکدیگر ترکیب میشوند (یعنی زمانیکه فعلِ نهادن بهصورت «بهجریانانداختن چیزی برای پایهریزی و بنیان آن» تعریف میشود) هنوز هم معنایش آن قدرت کافی را برای بهچنگآوردنِ نحوهی عملکرد نهادهای امپریال ندارد.
این [تعریف] باید ابطال گردد؛ نهادهای امپریال چیزی را بهجریان نمیاندازند و پایه و اساسشان آغاز چیز جدیدی نیست. نهادهای امپریال بیشتر درپی پایاندادن به ساختارها، تشکیلات، و فعالیتهای موجودند. آنها درپی تحمیل اصول و ساختارهای خود بهعنوان پایه و اساس فرمهایی استعلایی هستند که هیچ تاریخی جز [استنباط و] ارائهی مثالهای معین خود ندارند. بنابراین، در ارتباط با امپریالیسم، بهجای آنکه به تعاریف رایج در لغتنامه از فعل نهادن -آغازکردن چیزی جدید، چیزی را بهجریان انداختن- تکیه داشته باشم، از فعل «تجاوز کردن»۴ استفاده میکنم که اهانت و بیحرمتیِ بنیادینِ نهادهای امپریال را نسبت به آنچه که موجود است، با دقت بیشتری نشان میدهد. این بیحرمتی نسبت به چیزهایی روا داشته میشود که نهادهای امپریال آنها را با استفاده از ابزارها و تمهیدات بیشمار خود به قطعاتی قابلجمعآوری بدل میسازند، قطعاتی که میتوانند بهواسطهی ابزارهای تکمیلی پردازش شوند. فعل «تجاوزکردن» با گفتمان نهادها بیگانه نیست، اما، اگر هم مورد استفاده قرار گرفته باشد، بهندرت به نحوهی عملکرد نهادها ارجاع میدهد. این فعل بیشتر به آنهایی ارجاع میدهد که از همدستی با خشونتش و یا تصدیق اقتدار آن امتناع کردهاند.۵ نهادهای امپریال به حقِ مردمان برای حفاظت از دنیاهایشان و استمرار فعالیتهای خود تجاوز میکنند. این نهادها با این کار ه خود اجازه میدهند تا آن مردمان را «متجاوز [و متخلف]» (Violators) اعلام کنند، درحالیکه از زیر بار مسئولیت و پاسخگویی برای کارهایی که دربرابر آن مردم انجام دادهاند شانه خالی میکنند.
آرشیو تقلیلدادنِ این خشونت به گذشتهای که خود بهعنوان متولیاش عمل میکند را میسر میسازد. این زمانِ سپریشده (bygone time) است که آرشیو بهدنبال بهدستآوردنش است؛ این امرْ غایت، پروژه و رسالت ناگفتهي آن است.
کارگران آرشیو کیستند و کجایند؟
دلیلِ بودن (raison d’être) آرشیو، این است که نهادی عمومی تلقی شود؛۶ با وجود این، بهطور شگفتآوری، کارگران و کاربران آرشیو در تعاریف و شرحهای گوناگون آن غایباند، کسانی که بدون حضورشان آرشیو به یک جعبهی سیاه یا یک گور میمانست. آنها به عنصری غیرضروری برای [تعریف] ذات آرشیو بدل شدهاند. و از آن مهمتر، ناپدیدشدنشان توجه کسی را جلب نمیکند و قطعاً قرار نیست که از نظر سیاسی و نظری، فضاحتبار شمرده شود. بیتفاوتی به ناپدیدشدنِ کارگران و کاربران آرشیو یکی دیگر از خصایص امپریالیسم است. حتی متخصصان، این خادمان پیگیر آرشیوها، در میان این جمعیتِ غیرضروری قرار میگیرند و بهطرز کمابیش بیمارگونهای اغلب نقش تعمدی و فعالانهای در تحقق ناپدیدشدنِ خود بازی میکنند. آنها درحالیکه آرشیو را بهمنزلهی ابژهای بیرونی برای کنکاش و تأملاتشان مفروض میگیرند، [و درعینحال که] میکوشند مکانیسمهای پنهان قدرت آرشیو را بهچنگ آورند و ذاتش را درک کنند، تمام ردونشانهای حضور خود را از آن میزدایند. کاسر بیان میکند که رفع۷ در معنای هگلی، «برنامهی مدونی را برای تئوریزهکردن حالتمندیِ آرشیو فراهم میآورد».۸ «حالتمندیِ آرشیو» (modality of archive) که در این بحث بدان اشاره شده، تنها زمانی بهچنگ خواهد آمد که کاربران آرشیو از آن زدوده شوند و خود آرشیو بهعنوان شیء فینفسه و عاری از مردم، پدیدار آید. رفع بهمنزلهی اختصاری برای مکانیسم آرشیو، مفهومی است که زمان، فضا و یک اجتماع سیاسی۹ را از نقطهنظری حاکمانه (a sovereign point of view) مُجاز میشمارد. این مفهومی است که بر پرسپکتیوی-واحدالمرکز (unifocal-perspective) دلالت دارد، پندارهای که تجربههای چندلایهی کاربران را میزداید و آنها را ذیل یک نقطهنظر واحد و منسجم گرد هم میآورد. این مفهومی است که وانمود میکند برای فهم [نقش و] جایگاهمان در جهان مشترک ضرورتاً به آن نیاز داریم و قرار است تا به یک شکل دردسترس همگان باشد و مورد استفاده قرار گیرد. بهرهگیری از چنین نقطهنظر واحدی برای تأمل بر آرشیو و نیز پیداکردن [نقش و] جایگاهمان در آن سبب میشود تا سهواً در محافظت از آرشیو، نقش بازی کنیم، محافظت دربرابر شیوهی برخورد آشفته و سرکشانهی شهروندان، استفادههای نادقیق آنان و برخورد سرسریشان با اسنادی که همواره از آنان گرانمایهتر تلقی میشوند. این مسئله آرشیو را تا حد ممکن به تلقیِ مطلق و حاکمانهاش نزدیک نگه میدارد: نحوهی عمل و تعامل بهعنوان بخشی از آنچه آرشیو است فهم نمیشوند. با توجه به اینکه وضعیت امپریال را رژیم آرشیو تداوم میبخشد، این امر نه نامعلوم و نه دور از ذهن است که حتی مردمی که برایشان آرشیو، نمادِ سلب مالکیت است، مکرراً به آرشیو ارجاع میدهند و تلاش میکنند تا تکیهگاهی درونِ تلقی حاکمانه از نحوهی عملکردش بیابند، دقیقاً همان نوع عملکردی که مسئول نامربوط و اضافی جلوهدادنِ تجربه، استثمار و آرمانهای آنان است. این همان چیزی است که نهادیسازی امپریال بهدنبال آن است.
منتزعساختن مردم تا جایی که از صحنهی بازی محو شوند -صحنههایی که در آن حضوری فعالانه دارند- اغلب در ارتباط با تعاریف لغتنامهایِ نهادهای عمومی است، چیزی که خبرهها و اهل فن، کسانی که احتمالاً حضورشان مرتبطتر پنداشته میشود، معمولاً قادر به درک آن نیستند. طبق معمول، آن را مسلم میپندارند. تصور میشود این آرشیو از دستهای نامرئیِ متولیانی انتزاعی برآمده و کنشهای مردمی که زندگیشان به مدارکی قابلجمعآوری تجزیه شده، در شکلگیریاش نقشی نداشته است. این جنبه از «خودبهخودیبودن» [آرشیو] در پیگیریِ انجاموظیفهاش در حفظ اسناد، به باوری شکل میدهد که بر مبنای آن، آرشیوْ همیشه آنجا بوده و همواره پیشاپیش دربارهی گذشتهای است که در اسناد درج شده، و اینکه، نفیای که مُجازش میشمارد -حفاظت و ملغیسازی- کیفیت شاعرانهی آن است.
در مجموعه عکسهای پاتریک تورنُبِف (Patrick Tourneboeuf)، عکسهایی که از آرشیو ملی در پاریس گرفته شده، عکاس با دوربینش، در ساختمانهای جدید و قدیمی، از تالاری به تالار دیگر میرود. گویی درپی خود آرشیو و ذات آن است. عکسهای او تالارهای مختلف آرشیو را بهمنزلهی فضاهایی ثبت میکنند که از حضور انسانی تهی شدهاند.۱۰ (تصویر ۱) مقرِّ عکاس برای تهیهی عکسهایش ممکن است تحتتأثیر آرایش فیزیکی و فضاییِ اتاقهای آرشیو بوده باشد، اما هدف پروژه، تکرار همان تصویر انتزاعیشده از آرشیو در سرتاسر مجموعه است. تنها در یک عکس است که انسانی حضور دارد. او درحالیکه اسناد را وارسی میکند، بر روی میز بزرگی نشسته است. نوردهی طولانی باعث شده تا اندام او محو و کاملاً خارج از فوکوس شود؛ بهنظر میرسد که عکاس نه بر روی او، بلکه، درواقع، بر خود آرشیو یعنی قفسهها، طبقهها، پوشهها و اسناد فوکوس کرده است. حضور غیرضروریِ فیگور نشسته [بر روی میز]، آن فیگور را، که زیر سایهی آرشیوِ صُلب و دیرپا قرار گرفته است، گذرا و بیدوام میسازد -اگر بخواهیم دریدایی بگوییم، او به یک «شبح» بدل میشود، نامگذاریای که دوباره، امّا بهطریقی متفاوت، حضور انسانی را میزداید.۱۱
چنین عکسهایی میتوانند بهعنوان نسخهای بصری از مفهومِ نقطهنظر واحدالمرکزِ آرشیو بهکار روند. عکسهایی که بهطور همزمان، هم آرشیو را بهعنوان یک موجودیت بیطرف ثبت میکنند، و هم ایده و طرحش را بر آرشیوِ فیزیکی فرامیافکنند. با وجود این، اگر ما از فهم عکسها بهعنوان بازنمایی -با نگاهی به تعاریف مثلاً لغتنامهوارش- دست بکشیم و درعوض با آنها بهعنوان بخشی از رخداد عکاسی۱۲ تعامل برقرار کنیم، [آنگاه] تلاشهای عکاس برای نائلآمدن به این نقطهنظر واحدالمرکز از مجموعهی آرشیوی جالبتوجه خواهد بود. این منظر دیگر نه برآمده از یک اسنپشات سرسری، بلکه، درعوض، یک بازنماییِ بادقت ساختهشده از یک آرشیوِ منتزعشده خواهد بود. حال، تلاشهای عکاس برای چپاندن ردیفی از طبقههای طولانی در این قاب رفتهرفته توجهمان را به خود جلب میکند، گویی این طبقهها، بدون مزاحمت انسان، در نقطهای بینهایت با یکدیگر همگرا میشوند. ا بهجای اینکه مشقتها و جانکندنهای عکاس را از تفسیرمان دربارهی عکس حذف کنیم، باید بهنوعی تصدیقی بیابیم که تولید آن برای وجودِ آرشیوِ انتزاعی ضروری است و این تولید درون رژیم امپریال ارج نهاده میشود.

نوع متفاوتی از عکس که اینبار جمعیت زیادی در آن حضور دارند، در مدخل صفحهی اینترنتیِ آرشیو صهیونیسم قرار گرفته است (تصویر ۲). حضور مردم در این مجموعه از عکسها، تصویر رایجِ آرشیو بهعنوان نهادی اسنادمحور را تغییر نمیدهد. افراد حاضر در عکس، درحال جمعآوری، پوشهبندی و مطالعهی تلّی از اسناد هستند. برای اینکه دریابیم که درواقع داریم به یک آرشیو مینگریم، لازم نیست ببینیم اینها چه مدارکیاند یا چیزی دربارهی منبع آنها بدانیم. برای این بازیگران متعهد، هیچ سندی دور از دسترس یا بسیار رفیع بهنظر نمیآید، همانطوری که میشود این را از حضور یک نردبان در آنجا استنباط کرد. آنها همچون مورچههای کارگر، برای این اسناد جای امنی مییابند، آنها را دستهبندی میکنند و به کناری مینهند تا کسانی که شاید روزی برای مطالعهی گذشته به این اسناد رجوع میکنند، بتوانند آنها را بهدقت جستجو کنند. در این نمایش گلوبلبل، آرشیوْ معبدی است برای گذشتهای ارجنهادهشده و گرانمایه، گذشتهای که در اسناد منجمد شده است.
به ما گفته میشود که جای اسناد در آرشیو، امن است. هیچچیز نگرانکنندهی بخصوصی دربارهی این تصاویر وجود ندارد، تصاویری که بازنماییهایی معمول از آرشیودارانند و آنها را در قامت متخصصان و افراد متعهد نشان میدهند. آشنایی این افراد با معیارهای جهانی و عمومیِ مراقبت از اسناد جای تعجب ندارد. آنها ممکن است با زبان قانون اسرائیل (مصوب سال ۱۹۵۵) که فعالیت آرشیوی را اداره میکند نیز آشنا باشند، زبانی که کلماتی را که نزدیک به دویستسال پیشتر توسط بانیان آرشیوهای ملی فرانسه درحین انقلاب فرانسه و تشکیل دولت-ملت فرانسوی مورد استفاده قرار گرفته بود، تقریباً موبهمو تکرار میکند. سطرهایی که میخوانیم قانون آرشیو اسرائیل است که سال ۱۹۵۵ نوشته شده است:
{آرشیو} هر نوع کارمادهی آرشیوی را دربرمیگیرد که منتسب به نهادهای رسمیِ پیش از تأسیس دولت اسرائیل است و یا به نهادی دولتی و یا مقامی محلی تعلق دارد که دیگر وجود خارجی ندارند و یا توسط هیچ نهاد دیگری جایگزین نشدهاند. هر نوع کارمادهای دیگر که متعلق به یک نهاد یا مقام حکومتی باشد نیز ذیل آرشیو قرار میگیرد.۱۳
حال در اینجا حکم مجمع ملی فرانسه را که در ۱۲ سپتامبر ۱۷۹۰ مقرر شده است میخوانیم. حکمی که اعلام میدارد: آرشیو «گنجینهای است مشتمل بر تمام اعمالی که قانون نظام پادشاهی، حق عمومی آن، قوانین مربوطهاش و توزیع عمومی آن در وزارتخانهها را بنیان مینهند».۱۴
چنین اقدامات بنیادین مشابهی، با وجود اینکه دویستسال از لحاظ زمانی با یکدیگر اختلاف دارند، در تاریخی تکاملی از آرشیو به یکدیگر منگنه میشوند، تنها از اینرو که هستیِ تشکیلات دیگر ویران شده است تا این آرشیوهای امپریال بتوانند یک فرم استعلایی واحد را مصداق ببخشند. از اینرو، شکافهای موجود در روایت مدرنیتهی اروپایی که هنوز هم هژمونیک هستند، میتوانند پُر شوند و مستعمرههای پیشین نیز میتوانند به قطار [پیشرفت] مدرنیته و «رقابتش بر سر [بهچنگآوردنِ] اسناد نایاب» برسند. وقتی دولتهای تازهتأسیس، آرشیوی از خود پدید میآورند، میتوانند سرسپردگی خود به توسعه را با سایر نقاط جهان هماهنگ سازند: «بهراستیکه، در حوزهی علوم و فنآوری {تکنیک}،۱۵ مستندسازی در یک بازهی زمانی بسیار کوتاه، دائماً نو میشود».۱۶ این واقعیت که بسیاری از آرشیوها تنها اخیراً نهادی شدهاند تأثیری بر این روایت یکتا۱۷ از آرشیو بهمنزلهی آپاراتوسی جدا و مستقل ندارد، آپاراتوسی که طی چندین قرن، تاریخ پیشرفت مربوط به خود را دارد. تاریخ آرشیو، بیشتر بهعنوان گامی ضروری در جریان اجتنابناپذیرِ مدرنیزاسیون درک میشود. با [ظهور] هر آرشیو جدیدی، امپریالیسم بهعنوان تنها گونهی سیاسیِ ممکن و معقول دوباره زنده میشود، حتی اگر گونههای دیگرِ بسیاری، لزوماً وجود داشته باشند. افرادی بومی بهجای آنکه بهعنوان بازیگرانی در کارزارِ امپریال، جهتِ استعمار حالتهای موجودِ درکنارهمبودن، فهم شوند، در موقعیتهای گوناگون به رهبران امپریال پیشرفت و نمایندگان مردمانشان بدل میشوند که به آنها شناخت، دانش و قدرتی امپریال اعطا شده است، کسانی که آمادهی انجام گستاخانهی اقدامات بنیادینِ مدرنیزاسیونی هستند که کثرت گونههای سیاسی را درمعرض خطر نابودی قرار میدهد.
تحمل صفرِ امپریال دربرابر گونههای سیاسی موجود بهواسطهی زبان خنثی و تضعیفشدهی اسلوبهای کلی و جهانشمول به حیات خود ادامه میدهد، اسلوبهایی همچون قانون آرشیو اسرائیل که رسالت آرشیو را شرح میدهند: «{اسناد} موجود در هر نقطهای، که برای پژوهش دربارهی گذشته، مردم، دولت یا جامعه اهمیت و منفعت دارند و یا اسنادی که به خاطره یا اَعمالِ چهرههای عمومی مرتبطند».۱۸ دولتمردان اسرائیلی ملزم به ابداع اسلوبهای تملک نبودند. خشونتِ سلبمالکیت-انباشت همچون خشونتی با چنگالهایی از دو سو، پیشتر در اسلوبهای آرشیویِ تخصصی، که آن دولتمردان و گماردهشدگانِ متبحرشان بهکار میگرفتند، تعبیه شده بود. در اینجا نمونهای از رفتار معمولِ متخصص را میخوانیم که از آشکارساختنِ وجوه امپریال کار خود هیچ ابایی ندارد. این متن که در همان سالِ تهیهی قانون آرشیو اسرائیل توسط یک آرشیودار فرانسوی نوشته شده، تأملی است بر حرفهی او:
بگذارید باروریِ مستند [و موثق] یک واقعیت ساده و اصیل را تحسین کنیم: برای مثال، یک سیاحتگر در آفریقا با گونهی جدیدی از یک بز کوهی مواجه شده است. این سیاحتگر موفق میشود تا آن را به دام بیندازد و سپس با خود برای باغ گیاهشناسی {باغ گیاهان} ما به اروپا بیاورد.۱۹
متن ادامه مییابد و شیوهای که همان بز کوهی را به سندی آرشیوی بدل کرده، میستاید: یعنی به ابژهای برای موزه (شکمپُرشده و محافظتشده)، بهعاریهگرفتهشده و ضبطشده. از اینرو، متنْ ماهیت امپریال [کار] آن قشر متخصصانی را که در بدلساختن آفریقا بهعنوان معدنی برای مواد خام این حرفه دست داشتند عمیقاً روشن میسازد.
کارگران آرشیوْ کارمندانِ (Civil servants) دولتاند. انتصاب آنها، همانگونه که پیشتر در اواخر قرن هجدهم در فرانسه رخ داده بود، نشانهی تفوق، نه فقط در پرداختن به اسناد، بلکه برای محافظت از اصول بنیادین رژیم [امپریال آرشیو] است. جهانشمولی و کلیّت مقولهی «هر کسی» در زبانِ قانون، از اصلِ یک اجتماع سیاسی نشئت میگیرد، اجتماعی سیاسیای که افرادش، بهطرق گوناگون، کنترل میشوند:
هر کسی میتواند به کارمادهی آرشیوی دسترسی داشته باشد، اما این حق ممکن است بهواسطهی مقررات محدود شود. احتمال دارد نوع کارمادهی آرشیو و زمان مقررِ سپریشده پس از خلق آن، در این موضوع دخیل باشند. آرشیودار که این مأموریت به او محول شده، ممکن است کارمادهی آرشیو را با برچسب محرمانه دستهبندی کند. این محرمانهسازی -به دلایلی چون ایجاد خطر برای امنیت ملی، روابط خارجی و یا کارهای پشتپرده- به دلیل آسیب به حریم شخصی رخ میدهد؛ شورای قانونگذاری به آرشیودار اجازه میدهد تا هر کدام از موارد بالا را به دلایل دیگری نیز انجام دهد.۲۰
«هر کسی» حال بهمعنای هر کسی است که توسط قدرت حاکمه بهعنوان سوژه و نمایندهی آن شناخته میشود، مانند شهروندان یهودی در قضیهی اسرائیل. آرشیو در اینهمانسازیِ مفاهیم انتزاعی و کلی مانند «مصلحت ملی» و «امنیت ملیِ» گروههای مربوطه سهیم است، گروههایی که دلیل، تهدید یا نمایندگانِ این مفاهیماند. در قضیهی آرشیو صهیونیسم، این امنیت ملی نیست که بهعنوان صورتی کلی از سازماندهی افراد تحتحاکمیت درمعرض خطر است، بلکه امنیت ملیای است که با [امنیت] گروهی خاص یکی انگاشته شده، گروهی که چنان رفتار میکنند که انگار آن مملکت منحصراً مملکتی یهودینشین است. رازها و پنهانکاریهای دولت بهخوبی در آرشیو پناه گرفتهاند، بهدقت دستهبندی شدهاند و با مُهر «بسیار محرمانه» علامتگذاری شدهاند، اما علاوهبر آن، رازِ نسبتاً بیپردهای هم در آن قرار گرفته که کارکرد آرشیو را کنترل میکند: این رازی است مرتبط با دسترسیهای افتراقآمیز به آرشیو که بهموجب آنها، نه گذشتهی مشترک، بلکه هویت ملیْ دسترسی یک فرد به آرشیو را تعیین میکند. با وجود اینکه این افتراق و سلبمالکیت آشکارا شناخته شده است، همچنان بهعنوان یک «راز» حفظ میشود، رازی که حراست از آن بهمانند افشاسازیاش فرصت دیگری برای پایهگذاری اصولی افتراقی فراهم میآورد، اصولی که تحتلوای آن بر مردم حکمرانی میشود.
محدودیتهای اعمالشده بر دسترسی شهروندان به اسناد، که به مشخصهی خشونتِ آرشیوهای دولتی بدل شده، جلوگیری از دسترسی غیرشهروندان [به آرشیو] را در سایه قرار میدهد و موجب تعریف هدف مبارزهی مدنی میشود -دسترسی (بیشتر) به آنچه که در پشت آستانهی ورودی به آرشیو محصور شده است، گویی این هستهی مرکزیِ خشونتِ آرشیو است. بنابراین، وقتی هزاران عکس از شکنجه در زندانهای ابوغریب منتشر شد، مبارزهی مدنی توجهاش را به انتشار عکسهای بیشتر معطوف کرده بود، انگار محتوای تصاویر منتشرشده برای گناهکاردانستنِ سیستمی که اینها را تولید کرده بود کفایت نمیکرد. گویی دسترسیِ امتیازیافته که پیشاپیش به شهروندان۲۱ اعطا شده است باید استمرار یابد، بهجای آنکه این دسترسی بهعنوان سمپتومی از اجتماع سیاسی افتراقی (differential body politic) که توسط آرشیو و از خلال آن تدوام بخشیده میشود بهپرسش کشیده شود و مسئلهدار گردد. متعاقباً، دامهای آرشیو بهعنوان رژیمی که دسترسی متجاوزانهای به زندگی مردم بهدست آورده و نیز درمقام نهادِ فراهمکنندهی چیزی که بهعنوان کارمادهی ضروری (چه برسد به دسترسی مفرط) پژوهشهای تاریخی فرض میشود، از کانون توجه خارج میشوند. آن هنگام که محدودیتها به صورتهای افتراقی توزیع میشوند، دسترسی را بهعنوان ارزشی مثبت تعریف میکنند، امتیازی برای غنیمت شمردن، در نسبت با آن خود را تعریف کردن، و امتیازی که با توجه به قدرت، یک موفقیت قلمداد میشود. بنابراین، آنهایی که از یک دسترسی مازاد و ناعادلانه سود میبرند -درحالیکه بسیاری دیگر از این امکان محروماند- ترغیب میشوند تا آنچه را درون اسناد آرشیوی قرائت کردند و تشخیص دادند، تقبیح کنند، بهجای آنکه ارزش این اسناد را بهعنوان منبع غاییِ آشکارسازی خشونتِ رژیم [آرشیو] مورد مجادله قرار دهند. آنها دیگر مَحرم [رژیم] شدهاند.۲۲
رقابتی برای خاطر خود مستندسازی دنبال میشود، رقابتی که جنبهای دیگر از نهضتِ توقفناپذیر امپریال تلقی میشود. این رقابت در لحظات مختلفی از تاریخ طی قرنهای اخیر بهواسطهی پروژههای غرورآمیز «بهبود» دسترسی به اسناد، که بنگاه بشریت دیجیتالی نمونهای از آن است، شتاب یافته -متمرکزسازی مجموعهها؛ استانداردسازی فرمت، اندازه و ساختار آنها؛ بهبود ابزارهای نمایهگذاری و یا روشهای بازتولید آنها.
مسئلهی دسترسپذیریْ نقش تعیینکنندهای در تغییر مرکز توجه از جنایتهای آرشیو درمقام تولیدکنندهی اسناد به شیوههای رسیدگی به اسنادِ پیشاموجود، بازی میکند. قابلیت دسترسپذیری آرشیو، بهمانند تمام اسلوبهای مربوط به رسیدگی به اسناد، فرایندی است که به ما میقبولاند تا ادعای امپریال مبنی بر خنثیبودن را بپذیریم. شهروندان ممکن است با برخی از جزئیات واقعی در مورد کارمادهی غارتشدهای که در آرشیو بهدنبالشان میگردند، آشنا باشند، اما [درعینحال] بهواسطهی آرشیو تربیت شدهاند تا در سیاحتشان در آرشیو به این معلومات بهعنوان معلوماتی ثانوی بنگرند. امری که براساس دسترسیِ امتیازیافته به اسناد، اشیا و پروندههایی که در مکانهای بخصوصی تحت عناوینِ «گنجینهی ملی» و «میراث» دستهبندی شدهاند صورت میگیرد. بهندرت آنها برای این تقصیر و تخطی بازخواست شدهاند.
[۱]. John Emerich Edward Dalberg Acton, Lectures on the French Revolution, 1910, The Gutenberg Project, 129, gutenberg.org.
[۲]. Ralph Kingston, “The French Revolution and the Materiality of the Modern Archive,” Libraries and the Cultural Record 46: 1, 2011, 6.
[۳] .این متن ترجمهی دو جستار از فصل سوم کتاب تاریخ بالقوه: از ذهنزدودنِ امپریالیسم است. این کتاب که در سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات وِرسو منتشر شده، امتناعی است «هستی-معرفت شناختی» برای محتوم پنداشتن خشونت امپریالیسم و کوششی است برای رهایی اندیشه از شیوهی تفکر امپریالیسم، گسستن از استفادههای بیقید و شرط از مفاهیم سیاسی مانند شهروند، آرشیو و حاکمیت و درنهایت پدیدآوردن تاریخی بالقوه. دستکشیدن از امپریالیسم بدون از ذهنزدودنِ «ابزارهای امپریالیستی» ممکن نیست؛ بنابراین «استعمارزدایی آرشیو و موزهها مستلزمِ استعمارزدایی از جهان است». آزولی به ما میآموزد که چگونه از تمام باورهای تاریخی سلطهیافته دست بکشیم؛ تاریخی قوامیافته در دل تفکر امپریالیستی که با مهرومومکردن گذشته درون ویترینها و آرشیوهای گردوغبارگرفته، بر ویرانیگری خود سرپوش میگذارد. آرشیو با نقابِ «مجموعهای از اسناد»، اساس تلفیق خشونت هستیشناختی و خشونت معرفتشناختی است: «رژیم آرشیو شیوههای ادراک جهان (بازنماییهای آن) را تحریف نمیکند، بلکه خودْ یک جهان شکل میدهد». او این پرسش را مطرح میکند که چگونه میتوان با مشخصات آرشیو، نوع دستهبندی و شاخصگذاری آن، امور تصدیقشده در آرشیو را بهپرسش بکشیم. آزولِی بیان میکند که امپریالیسم برای ساخت اجتماع سیاسی خود، در طی قرنهای اخیر دست به نابودی تمام اجتماعات سیاسیِ و امور مشترکِ بدیل زده است و اسناد را نه بهعنوان دارایی همگانی، بلکه درمقام «گذشتهی» نهادیشدهای که در رژیم آرشیو خانه کرده، ارائه میکند. توجه کتاب معطوف به قرائت این نابودیهاست و عنوان میدارد که ما باید با دستکشیدن از مقام کاشفان آرشیو، در وضعیت حال استمراری با آنهایی که «گذشته» پنداشته میشوند قرار بگیریم. برای آزولِی «آرشیوْ مردم است»؛ مردم همواره در آن حضور دارند. آنها محکوم شدهاند تا در رژیم آرشیو قرار گیرند، اما همواره دربرابر تبدیلشدن به مدارکی آرشیوی مقاومت میورزند-م.
[۴]. Violate:
از آنجایی که تجاوزکردن هم بر تخطیکردن و هم بر هتکحرمتنمودن دلالت دارد، در اینجا از معادل «تجاوزکردن» استفاده شده است-م.
[۵]. خشونت امپریال یکی از مفاهیم کلیدی این کتاب است. آزولی در بخش اول کتاب قرابتهای این خشونت را با شاتر دوربین بررسی میکند. او شاتر دوربین را نه صرفاً یک استعاره برای اعمال قدرت امپریال، بلکه ابزاری عمیقاً مادی میداند. او عنوان میکند که عکاسی آپاراتوسی بوده که بههمراه امپریالیسم توسعه یافته و تخریب دنیاهای دیگر و ازنوساختن دنیایی براساس قواعد امپریالیستی را موجه جلوه داده است؛ شاتر دوربین بهواقع مساعدتی برای بازتولید تقسیمات و حقوق امپریال بوده است. شاتر در اینجا مهر تأییدی است بر این امر که آنچه غارت شده، امری است محتوم. او بر همین اساس شرح میدهد که زیرساختهای امپریالیستیِ پس از سال ۱۴۹۲ بود که تحقق عکاسی و شاتر آن را در قرن نوزدهم میسر ساخت. او عنوان میکند، ۱۴۹۲ نقطهی آغاز عصری جدید بود. در این سال، تبعید یهودیان و مسلمانان از اسپانیا یک اجتماع سیاسی سرگردان و یک مایملک «رهاشده» شکل داد که بهمنظور سفر دوم کریستف کلمب برای «کشف دنیای جدید» مصادره شده بود-م.
[۶]. مورخان مدرن آرشیو را بهعنوان مکانی برای نگهداری و حفظ اسناد عمومی تعریف میکنند. استیدمن اشاره میکند: آرشیو مدرن که در اواخر قرن هجدهم با آرشیوهای انگلیسی و فرانسه بنیان نهاده شد، حق دسترسی عمومی را درون خود حمل میکرد-م.
برگرفته از:
Louise, Boscacci. “The Archive in Contemporary Art: a literature review,” International Journal of Liberal Arts and Social Science, 3:8, 2015.
نک:
Carolyn Steedman. Dust: The Archive and Cultural History, New Brunswick, NJ: Rutgers University Press, 2002.
[۷]. رفع/انحلال یا همان آفهبونگ (Aufhebung) که در آلمانی هم بر نابودساختن و ملغیساختن و هم بر ارتقا بخشیدن و استعلا دلالت میکند، مفهوم مرکزیِ دستگاه دیالکتیکی هگل است که در آن، نفی دیالکتیکی ضمن ملغیساختنِ یک وضعیت، سبب ارتقا آن و متجلیشدنش در «روح» میشود. ایگناس کاسر در مقالهی خود، «تصویر رفع، تصویر در رفع»، فعل آرشیونمودن (to archive) را به آفهبونگ نسبت میدهد که در آن آرشیو همزمان ملغیکننده و پناهدهنده است. او به تناقضی در منطق آرشیوسازی اشاره میکند که در آن، «آرشیو همانا که بهدنبال حفظ اسناد است، نمیتواند بدون ایجاد تمایزگذاری و تفریق این کار را صورت دهد»-م.
[۸]. Ignaz Cassar. “The image of, or in, sublation,” Philosophy of Photography 1: 2, 2010, 202.
[۹]. اجتماع سیاسی (Body Politic) مفهومی است که بر مبنای آن یک دولت، جامعه و نهادهای آن درمقام یک بدن بیولوژیکی فهم میشوند. در بحث شهروندی (citizenship)، آزولی بیان میکند که شهروندیْ عضویت در یک اجتماع سیاسی (در اصل پلیس -polis- ولی اکنون دولت-ملت) تعریف شده که اجازهی مشارکت سیاسی را فراهم میآورد. اما او عقیده دارد آنچه که شهروند را از غیر-شهروند جدا میکند، دقیقاً محقبودن و داشتن حق حمایت در یک حاکمیت ارضی است-م.
[۱۰] . در این کتاب، ما بهجای آنکه با عکس روبهرو باشیم، با طراحیهایی روبهرو هستیم که ظاهراً از عکس نشئت گرفتهاند. آزولی توضیح میدهد که دلایل متفاوتی برای هر تصویر وجود دارد. برای مثال، کمیتهی بینالمللی تصاویر آرشیویِ صلیب سرخ در ژنو تنها زمانی به آزولی اجازه میداد تا عکاسیهای آرشیویاش را بهنمایش بگذارد که تصاویر بههمراه شرحهای پیشنهادیِ آنها بهنمایش درآید، مانند عکسهای تبعید فلسطینیان که با عنوان خنثای «بازگشت» نامگذاری شده بودند. او از این کار سر باز میزند و درعوض تصاویر را طراحی میکند، تصاویری که بالقوگیِ ارائهی عامدانهی تصاویر غیر-خشونتآمیز را گوشزد میکنند. ایدهی این کار، نه تولید اثر هنری، بلکه چگونگی رهاساختن تصاویر «غیرقابلنمایشِ» تحت انقیاد آرشیوهاست-م.
[۱۱] . عکاس «از شهادتی منحصربهفرد و کمسابقه خبر داد، و بدیننحو از حقیقت پنهان در این مکانهای بسی رازآمیز پرده برداشت، نمایاندنِ جنبهی پنهان این گنجینههای خارقالعاده. کاری که در اینجا ردِّ گذرِ انسان را در کیلومترها طبقه از کاغذ برجسته میسازد».
نک:
Pierre Nora, in the preface to Patrick Tourneboeuf, Le temps suspend … les archives nationales, Trézélan: Filigranes, 2006.
[۱۲]. رخداد عکاسی یکی دیگر از مفاهیم مورد بحث آزولی است که پیشتر در کتاب «تخیل مدنی: هستیشناسیِ سیاسی عکاسی» بهتفصیل به آن پرداخته است. از ذهنزدودن امپریالیسم، بهمانند از ذهنزدودن آرشیو، مستلزم بهفراموشیسپردن اسناد و نیز از ذهنزدودن عکاسی بهعنوان آن چیزی است که تلاش میکند تا غیبتها و حذفکردنهای کنترلشده در رخداد عکاسی را با آنچه افرادِ عکاسیشده و تماشاگران بازشناسایی میکنند جایگزین سازد. رخداد عکاسی برای آزولی با آنچه که متفکرانی چون الن بدیو از رخداد درمقام یک وقفه، مداخله و یا یک انحراف از جریان موجود تلقی میکنند، همارز نیست. رخداد عکاسیْ مجموعهای از مواجهههای بیپایان است که بهواسطهی رویارویی مردم با مردم، مردم با دوربین، و مردم با عکس رخ میدهد و به اجزای تشکیلدهندهاش تقلیلناپذیر است. دوربین جرقهای است برای ایجاد رخداد عکاسی، اما این رخداد همواره منجر به تولید یک تصویر عکاسی نمیشود، بهواقع عکاسی حتی زمانی که دوربین خاموش است و عکسی تولید نمیکند نیز تجربه میشود. مواجهه با عکسِ تولیدشده، آشکارکنندهی رخداد عکاسی است. برای مثال، زمانی که بازجو در بازداشتگاه، متهم را بهداشتنِ عکسی از او در یک موقعیت خاص تهدید میکند، لزوماً این عکس را به متهم نشان نمیدهد و یا ممکن است حتی این عکس وجود خارجی نداشته باشد. بنابراین، از نظر آزولی، رخداد عکاسی دارای دو وجه از رخدادبودگی (eventness) است: اولی در ارتباط با حضور حقیقی یا فرضی دوربین و دومی در ارتباط با حضور حقیقی یا فرضی عکس رخ میدهد. این دو رخداد اغلب در دو مکان مختلف اتفاق میافتند، امری که اغلب نادیده گرفته میشود و در بازسازی آن رخداد، مسئلهساز قلمداد نمیشود. «در روایتی غیر-امپریالیستی از عکاسی، عکس تنها یکی از خروجیهای این رخداد پیچیده است»-م.
[۱۳]. The 1955 Archives Law (in Hebrew), www.archives.gov.il.
[۱۴]. جنیفر اس. ملیگان با توصیف «بنیادهای قانونی و فیزیکیِ» آرشیو که در ۲۵ ژوئن ۱۷۹۴ تدوین شدند، بیان میکند که: «مقررساختن دسترسیها در کنار اعمال مقررات بر محتوا، بهعنوان مسئلهای در ارتباط با آرشیو مدرن ظهور کرده است». او تأکید میکند: قانون «از سنتِ رژیم کهن [سیستم سیاسی و اجتماعی پیش از انقلاب کبیر] به دو شیوهی مهم و معنادار جدا میشود: اول، مرکزگرایی (درمقابل پراکندگی مخازن و گنجینهها در سرتاسر کشور) و دوم، دسترسی عمومی (درمقابل پنهانکاریِ رژیم کهن).
نک:
“‘What Is an Archive?’ in the History of Modern France,” Archives Stories: Facts, Fictions, and the Writing of History, ed. A. Burton, Durham: Duke University Press: 2005, 161.
[۱۵]. قلابها {} افزودهی نویسنده هستند.
[۱۶]. در سال ۱۹۵۱ و در زمانهای که یونسکو کارزارهای استانداردسازی را بهواسطهی کنفرانسها، پروتکلها، انتشارات و… دنبال میکرد، متنِ سوزان بریت لنگرگاهی برای تاریخی مجزا از آرشیو فراهم آورد. او این کار را ازطریق بسط شخصیتِ متخصصِ متولی اسناد (documentalist) و تمایزگذاری میان متون اصلی و ثانویه انجام داد.
نک:
Suzanne Briet, What Is Documentation?, trans. and ed. Ronald E. Day, Laurent Martinet, with Hermina G. B. Anghelescu, Lanham, MD: The Scarecrow Press, 2006, 13.
[۱۷]. sui generis : generis که از ریشهی “gĕnŭs” است در لاتین بر پیدایش و تبار دلالت میکند و sui نیز ضمیر ملکیِ آن است. میتوان آن را «متکی به خود» و «از دل خود بیرونآمده» نیز ترجمه کرد-م.
[۱۸]. 1955 Archives Law, (italics added).
[۱۹]. Briet, What Is Documentation?, 10.
[۲۰]. 1955 Archives Law, (italics added).
[۲۱]. یکی دیگر از مسائلی که آزولی در نوشتههای گوناگون بدان پرداخته، مسئلهی شهروندی (citizenship) است. او اذعان میکند که از ذهنزدودن امپریالیسم نیازمند دستکشیدن از تمام استفادهها و مزایای غیرقابلانکاری است که مفاهیم سیاسیای چون شهروند، آرشیو، حاکمیت و حقوق بشر به ما اعطا میکنند. مفاهیمی چون «جدید» و «خنثی» موتور محرکهی «پیشرفت» امپریالیستیاند که وجوه افتراقیِ «شهروندیِ» «شهروند خوب لیبرال» را حفظ میکنند: «شهروند خوب لیبرال» هنر و موزه را نشانهای از پیشرفت تلقی میکند، دلمشغول حراست از گذشته و نگران فرهنگهای درحال انقراض است؛ ترحم و همدلیاش با فقرا بهگونهای است که گویی آنان ساکنان کرهای دیگرند، حامی ابتکارات اصلاحاتی در قبال قربانیانی رژیمیاند که شهروندان را کنترل میکند، و از برنامههای مترقی اجتماعی برای «ارتقای کیفیت زندگی» مردم دیگر نواحی نیز استقبال میکند. اینها نهادیکنندهی خشونت امپریالیستیاند-م.
[۲۲]. آزولی در مصاحبهای به رویکرد موزهی رویال آفریقای مرکزی در شهر ترووران بلژیک اشاره میکند. این موزه توسط پادشاه لئوپولد دوم افتتاح شد تا آثار بهتاراجرفته از کنگو را بهنمایش بگذارد. پادشاه لئوپولد که مسئول نسلکشی میلیونها کنگویی بود، این موزه را با نیروی کار رایگان و منابع و اشیای غارتشدهی کنگو بنا کرد. هفتسال پیش موزه اعلام کرد که فرايند استعمارزدایی را در قبال موزه آغاز خواهد کرد، فرایندی که شش سال بهدرازا انجامید. آزولی به فهم محدود موزه نسبت به مسئلهي استعمارزدایی اشاره میکند و شرح میدهد که ضرورت استعمارزدایی از موزهها، استعمارزدایی از جهان و دستکشیدن از حقوق و امتیازاتی امپریالیستی است که مایملک مستعمرهها را از آنها سلب کرده است و موزه را براساس ثروت فرهنگی و نیروی کار رایگان آنان شکل داده. مسئله، آنطور که آزولی عنوان میکند، انتخاب کیوریتوری از کنگو یا نیجریه نیست، بلکه گشودن مرزهایی است که ابژهها و تصاویر اجتماعات سیاسی را از مردم بومی جدا کرده است، گشایشی که باید اجازه دهد تا آن مردم دنیاهایشان را در کنار ابژههایشان بسازند-م.