گالری زیرزمین دستان
آدرس: الهیه - خیابان فیاضی (فرشته) - خیابان بیدار - پلاک ۶،گالری زیرزمین دستان
تلفن: ۰۲۱۲۲۰۲۳۱۱۴
ایمیل - وبسایت
ساعت کار: ۱۶:۰۰ تا ۲۰:۰۰
خو آمدید
دستان برگزاری نمایشگاه انفرادی ملودی هژبر با عنوان «خوش آمدید» در زیرزمین دستان را اعلام میکند. این نمایشگاه در روز ۲۴ دی ماه ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۱۰ بهمن ادامه خواهد داشت. این اولین نمایشگاه آثار ملودی هژبر در دستان است. آثار او پیش از این در دو نمایشگاه انفرادی در فرانسه و چندین نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا و امارات متحدهی عربی بهنمایش درآمدهاند.
ملودی هژبر (م. ۱۳۶۸، پاریس، فرانسه) هنرمندی خودآموخته است و در طول دوران فعالیت خود، با ترکیب عناصر نقاشی و تصویرسازی و الهام از جنبه های متنوع نگارگری ایرانی، به سبک شخصی خود دست یافته است. نقاشی های او از جهتی داستان گونه اند، به طوری که مخاطب را با روایت هایی چندلایه و چندزمانی رو به رو میکنند. از طرف دیگر، دقت او در اجرای آثار و رنگ های جذاب آنها، سبک منحصربه فرد او را تعریف میکند.
این هنرمند بیش از یک سال است که روی مجموعهی «خوش آمدید» کار میکند. این مجموعه از سه سری نقاشی تشکیل شده که هرکدام داستان دوره ای از زندگی هنرمند را بازگو میکنند: اولین سال های زندگی در فرانسه، آمدن به ایران، و بازگشت به فرانسه. ملودی هژبر در این دورهی آخر شروع به تجربه با مواد و ابزارهای نقاشی نموده، از منابع مختلفی که از طریق اینترنت در دسترسش بود الهام گرفت. او در آثارش دگرخودهایی ایجاد میکند تا نقاشی ها به بیننده نمایی کلی از هر دوره ارائه کنند. در نقاشی های ملودی، مسائل مربوط به هویت، جابهجایی و مهاجرت نمودی پررنگ دارند. شخصیتهای نقاشی ها با حضورهای مختلف خود و تعامل با عناصر دیگر تصویر، همانند شخصیت های یک رمان ظاهر میشوند. آنها روایت گر وقایع، زمان و تجربه هستند.
ماضي مقطّع
آلما سينايي
"ماضي مقطّع"
١٠ - ٢١ دي ماه ١٣٩٥ در زيرزمين دستان.
گشايش: ٤ تا ٨ عصر.
سايرروزها : ١١ صبح تا ٧ عصر.
زيرزمين دستان شنبه ها تعطيل است.
از ميان چيزها
مجتبي تاجيك
"از ميان چيزها"
آكريليك روي چوب
١٤ تا ٢٣ آبان ١٣٩٥
گشايش: ١١ تا ١٩
روز هاي ديگر: ١١ تا ١٩
زيرزمين دستان شنبه ها تعطيل است.
رویداد تعاملی
رویداد تعاملی فوزیه فرودنیا
با عنوان "كمد لباس"
۷ تا ١٠آبان ۱۳۹۵ زير زمين دستان
٤ عصر تا ٨
خطای ۶۰۴: قطع جریان
زیرزمین دستان رویداد سهروزهی مشترک سینا چوپانی و سروش قرهباغی با عنوان «خطای ۶۰۴: قطع جریان» را اعلام میکند. این رویداد در روز ۹ مهرماه ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۱۲ این ماه ادامه خواهد داشت. این رویداد همانند نمایشگاه مشترک میمی امینی و مملی شفاهی، نمایشگاه برادران قاسمی، نمایشگاه دوبخشی لهراسب بیات و امیر محمدزاده، و نمایشگاه دونفرهی صدف حسامیان و عاطفه مجیدینژاد، بخشی از پروژههای گروهی دستان در سال ۱۳۹۵ است.
آثار سینا چوپانی قبلاً در یک نمایشگاه انفرادی در زیرزمین دستان ارائه شدهاند، اما این اولین ارائهی سروش قرهباغی در دستان است. آثار سینا چوپانی در رسانههای چاپ دستی، عکاسی و چیدمان هستند، در حالی که سروش قرهباغی در رشتهی برنامهنویسی کامپیوتری، تولید موسیقی و مهندسی صدا کار میکند.
«خطای ۶۰۴: قطع جریان» یک رویداد تجربی است که تلاش میکند یک محیط «کارخانه»مانند و یک «خط تولید» را در فضای گالری بازتولید کند.در طول رویداد، سینا چوپانی فرآیند چاپ دستی سیلکسکرین را بر اساس تعدادی از عکسهایش، بر اساس خط تولیدی که در زیرزمین برپا کرده، بههمراه رنگگذاری روی برخی از چاپها، پیش خواهد بود.
سروش قرهباغی از برخی از سمپلهای جدید و ایدههای موسیقاییاش استفاده میکند تا بر اساس فرآیند چاپ سیلکسکرین و نقاشی، موسیقی تولید کند. هنرمندان با پوشیدن لباس کار و ماسکهای ایمنی، به «ناشناسبودن کارگر» اشاره میکنند.
باز دید
زیرزمین دستان برگزاری نمایشگاه صدف حسامیان و عاطفه مجیدی نژاد با عنوان «باز دید» را اعلام میکند. این نمایشگاه در روز ۲۶ شهریور ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۴ مهرماه ادامه خواهد داشت. این نمایشگاه همانند نمایشگاه مشترک میمی امینی و مملی شفاهی، نمایشگاه برادران قاسمی، و نمایشگاه دوبخشی لهراسب بیات و امیر محمدزاده، بخشی از پروژههای گروهی دستان در سال ۱۳۹۵ است. این اولین نمایشگاه هردو هنرمند در دستان است. در آثاری از این دو هنرمند که در این نمایشگاه ارائه شده، هردو بر بنمایههای معماری و تکنیکهای چاپ، و همچنین رویکردهای پدیدارشناختی به موضوعاتشان پرداختهاند.
مجموعه «نقش برآب» اشاره به بافت تاریخی شهر بوشهر دارد؛ شهری که سالها محل زندگی صدف حسامیان بوده است. بخشهای زیادی از این بافت تاریخی تخریب شده و همچنان در معرض تخریب است. «همجواری این بافت در حال محو شدن با دریا که با وجود تغییر هر روزه همیشه ثابت پابرجاست، برای این مجموعه الهامبخش بود.» استفاده از تکنیکهای چاپ وجه عمیقتری به این آثار داده است: «میتوان استفاده از چاپ را تلاشی در راستای ثبت این رویداد پنهان از دید و تکثیر آن دانست.»
چاپهای شیشهی عاطفه مجیدینژاد از مجموعهی «ایوان ترکیبات قراردادی» کنکاشی در معماری، ایدئولوژی سازمانیافته، و نظامهای برساختهی انسان هستند. این هنرمند از طریق خطوط تکرارشونده و شیوهی تماس آنها با سطح کاغذ، فضاهایی با پرسپکتیوهای عمیق ساخته، که حاکی از سلطهگری این بناها است. استفاده از چاپ شیشه باعث میشود تا ضمن حفظ ویژگیهای چاپ دستی، هریک از آثار منحصربهفرد باشند: «این تکنیک به کارها وجهی غیرمستقیم داد که وابسته به اتفاق و کنش با کاغذ بود.»
تماشاگران فقط تماشاگرند
نمایشگاه بهنام صادقی با عنوان «تماشاگران فقط تماشاگرند» در زیرزمین دستان
دوازدهم شهریور نمایشگاه عکاسی بهنام صادقی با عنوان «تماشاگران فقط تماشاگرند» در زیرزمین دستان گشایش مییابد.
آثار عکاسی بهنام صادقی تلاشی بر اساس فرآیند و پژوهش است. او از منابع مختلفی از جمله نوشتارهای نظری در باب فلسفهی هنر و نمایش، در آثارش الهام میگیرد. در این مجموعه، این هنرمند بر اساس کتاب تأثیرگذار گی دوبور، «جامعهی نمایش»، و «تماشاگر رهایییافته»ی ژاک رانسیه، کار و بر مفهوم «جدایی» میان تماشاگر و اجراگر تمرکز کرده است. بهنام صادقی از عکاسی دیجیتال استفاده کرده تا بتواند صحنههای شب را بازنمایی کند. این نمایشگاه دومین نمایشگاه انفرادی بهنام صادقی در دستان است.
بهنام صادقی در مورد این مجموعه از آثارش مینویسد: «وارد سالن نمایش میشویم، تمامی چراغها روشن است. تنها صحنه خاموش است. چراغهای سالن کمکم رو به تاریکی میرود. همهجا تاریک میشود، حال صحنه روشن است. تمامی تماشاگران در تاریکی و سرجای خود نشستهاند و منتظر نمایش. این جدایی سرآغاز و سرانجام نمایش است.*»
* دوبور، گی. «جامعهی نمایش». بهروز صفدری (مترجم). انتشارات آگه. تهران: ۱۳۹۵.
این نمایشگاه دومین نمایشگاه انفرادی بهنام صادقی در دستان است.
این نمایشگاه در روز ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۲۱ این ماه ادامه خواهد داشت.
پوزیتیو
زیرزمین دستان برگزاری نمایشگاه انفرادی امیر محمدزاده با عنوان «پوزیتیو» را اعلام میکند. این نمایشگاه در روز ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۶ شهریور ادامه خواهد داشت. این نمایشگاه دومین قسمت از یک نمایشگاه دوبخشی، و یکی از پروژههای گروهی دستان در سال جدید است. نمایشگاه «—» لهراسب بیات پیش از این نمایشگاه، از تاریخ ۱۵ تا ۲۳ مرداد در زیرزمین برگزار شد.
این اولین نمایشگاه انفرادی هردو هنرمند در زیرزمین است. آثار لهراسب بیات قبلاً در یکی از پروژههای دستان بیرون از زیرزمین در سامآرت نمایش داده شده بود. آثار امیر محمدزاده نیز سال گذشته در نمایشگاه گروهی «سپید» در زیرزمین به نمایش درآمده بودند.
با وجود تمام تفاوتهایی که در آثار این دو هنرمند دیده میشود، هردو نسبت به خلق آثارشان رویکردی جزء به کل داشتهاند، بهطوریکه کار را از کوچکترین عناصر شروع میکنند و بههمین شکل تا بهوجودآمدن تصویر نهایی پیش میروند. تکنیک هردو متشکل از هاشورهایی با جزئیات ظریف است، و نگاه روشمندشان به اعوجاجهایی که در برخی از نقاشیهایشان بهوجود میآورند، روی کاغذ ردپایی دوقطبی اما یکسان از مواد مورداستفاده برجای میگذارد.
حسین طادی، هنرمند طراح و مدیر داخلی «خانهی طراحی» مینویسد: «امیر محمدزاده طراح معاصر و از جمله اعضای خانهی طراحی است. از ویژگیهای طراحیهایش میتوان به ساختارگرایی و پوزیتیو/نگاتیو اشاره کرد. او ایدههای ذهنیاش را با ابزار ساده مداد طراحی ترسیم میکند و با هاشورزدن و ایجاد تنالیته بر سطح کاغذ به آنها شکل میدهد. در هنر معاصر که مفاهیم انسانی و اجتماعی شاکلهی اندیشهای دوران ما را شکل میدهد، رسانهی طراحی به عنوان یک رویکرد انتقادی مورد توجه قرار گرفته است. امیر از انسانهای درون آثارش جنسیت و هویت را میگیرد ودر بیمکانی رهایشان میکند. بر زندگی شهری در محیط زیست بتونی میتازد و مفاهیمی مثل بیگانهشدن انسان با متافیزیک، تسلط نگاه ماتریالیستی بر جهان و سپردن جنونوار سرنوشت انسان به تکنولوژیهای ویرانگر، مفاهیمی هستند که دغدغههای ذهنی امیر را طی این سالها شکل دادهاند. او در طراحیهایش این مفاهیم را به نقد میکشد.»
محسوس استمراری
نمایشگاه چاپ دستی و نقاشی راشین قربی با عنوان «محسوس استمراری» در گالری زیرزمین دستان
این نمایشگاه در روز اول مرداد ۱۳۹۵ افتتاح و تا نهم این ماه ادامه خواهد داشت. این اولین نمایشگاه آثار راشین قربی در دستان است. آثار او تاکنون در چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی، بهخصوص در گالری گلستان، به نمایش درآمدهاند.
راشین قربی در ادامهی مجموعهی پیشین خود، روی موضوعات مربوط به زنان و اجتماع کار کرده است. آثار او محیطهای بسته، میهمانیهای شلوغ، آرایشگاهها و فضاهای داخلی پر از چهرههایی با حالتهایی چندوجهی، گاه متضاد، و گاه طنزآلود را نمایش میدهند. در دورهی کار روی این آثار، بیماری مادرش او را مجبور به توقف کرد، بهطوری که فقط خود را مشغول طراحیهای سریع از مادرش نمود. بهتدریج، این آثار نیز در تم آثار دیگر او تنیده شدند و آنها را با وجوه تأملی خود غنیتر کردند.
«محسوس استمراری» تلاشی برای بازنمایی «کسالتی عصبی» است. زنان در آثار راشین قربی، در تلاش برای لایهای آلترناتیو در درک اجتماعی، میانبرهایی ساختهاند که برخی از آنها فقط به بیراهه میرسند. این تعلیق دائمی، بهشکلی درونگرایانه، هنرمند را به تفکر دربارهی انتظار در کنار بستر مادر وامیدارد — استمراری که در نگاهی بهسمت بالا محسوس است.
آبی چه آبی بود، آبی آسمان
آبی چه آبی بود، آبی آسمان / کیوان مهجور / زیرزمین دستان
سفرنامه
نمایشگاه آثار عسل پیروی با عنوان «سفرنامه» در زیرزمین دستان
این نمایشگاه در روز بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۵ افتتاح و تا ۳ خرداد این ماه ادامه خواهد داشت. این اولین نمایشگاه انفرادی عسل پیروی در زیرزمین دستان است. پیش از این، آثار او در یک نمایشگاه انفرادی و چندین نمایشگاه گروهی نمایش داده شده است. او در فستیوال ادینبورگ ۲۰۱۵ برندهی جایزهی اول بود.
عسل پیروی در مجموعهی «سفرنامه»، با نگاهی تازه به مجموعهی قبلی خود، «پل شهلا»، خاطرات تکهتکهی خود از ورسک، پل ورسک و کوههای اطراف آن را نقاشی کرده است. سالها قبل، شهلا، عمهی عسل پیروی، از ساری به روستای کوچک ورسک نقل مکان کرد، جایی که بیشتر به خاطر پل مشهور و کوههای اطرافش شناخته میشود. شهلا پیش از تولد عسل درگذشت و از او فقط عکس و خاطره باقی ماند.
عسل پیروی برای تحصیلات دانشگاهی در رشتهی نقاشی به تهران آمد و در طول این دوره، مرتب بین تهران و ساری مسافرت میکرد؛ سفری که همیشه تجدید دیداری با ورسک هم بود. نگاهکردن به عکسهای شهلا و شنیدن داستانهای زندگی او، ارتباطی عمیق میان آنها، پل ورسک و کوههای اطراف آن ایجاد کرد. عسل پیروی با استفاده از پارچههای خام، مواد و رنگهای متنوع، نقاشیهایی خلق کرده که ماهیت تکهتکهی خاطرات باقیمانده از شهلا، و خاطرات سفرهای مکرر خودش را نمایش میدهند.
بیگانه
بیگانه - آیدین خانکشیپور - زیرزمین دستان
به سادگی، طراحی برایم معنا میشود. نه میخواهم اصراری بر تعاریف کلاسیکش کنم، و نه بر بازی معاصرسازیِ طراحی پای بکوبم. طراحی، نه هیچ مؤلفه، نه هیچ نشانه و نه هیچ وجه مشخصهای دارد. طراحی یک روح است. هرگاه که روح اجازهی ورودی سریع و بدون واسطه به درونش را به چشمانم بدهد، میدانم که در برابر طراحی قرار گرفتهام. طراحی یک روحِ ترانسپرنت است.
ما تنهاییم. ما و گیاهان تنهاییم — بی هیچ رابطهای، در میان حجم انبوه احساسات، روابط و تعارفات. بیگانه در برابر هم، بیگانه در برابر آنانی که دوستشان داریم!
آیدین خانکشیپور
بهمن نود و چهار
زبون سگی
زبون سگی / صدرا بنیاسدی / گالری دستان
طراحی
نیما زارعی نهندی / گالری زیرزمین دستان
«تخیلى که عقلانیت از آن رخت بربسته باشد، هیولاها خلق مىکند، اما پیوند آندو، مادر هنرهاست.»
فرانسیسکو گویا
علم به ندرت شعرى را که سزاوار آن باشد به خود دیده است. اخترشناسى، دانش معمارى و هندسهى کرات، بیشتر مواقع آغشته به تخیل بوده است. خیرهشدن به آسمانها و تعریف نظام رفتارى و جوهر آن، مىتواند بر قوهى تخیل تکیه کند.
تیکو براهه، اخترشناس دانمارکى که در قرن شانزدهم میلادى زندگی میکرد، فرد خوشبختى بود که توانست اولین اَبَرنواختر را مشاهده کند — مرگ یک ستارهى پُرجرم. در اثر این خوشاقبالی، بزرگترین اسطرلاب آنزمان توسط شاه دانمارک به او هدیه شد. او فردى خودپسند و علاقهمند به ضیافتهاى سلطنتى بود با بینىای از جنس نقره — او بینیاش را در یک دوئل از دست داده بود — و در آخر، جان خود را بهخاطر زیادهروى در شُرب خمر در یک میهمانى سلطنتى از دست داد. مشاهدات و پژوهشهاى او به دستیارش یوهانس کپلر رسید، مردى پارسا با اخلاص روحانى بالا. کپلر قوانین حرکت کرات در مدارهاى بیضوى را تدوین کرد، همینطور قوانین دیگرى که امروز هم داراى اعتبار علمى هستند.
«نه تنها عناصر یک خواب توسط فکرهاى آن خواب تعیین مىشوند، بلکه هر کدام از خواب-فکرها با عناصر متعددى در خواب بیان مىشوند.ارتباط ایدهها، یک عنصر از خواب را به تعدادى از خواب-فکرها هدایت مىکند و یک خواب-فکر را به عناصر مختلف.»
زیگموند فروید، تعبیر خواب
«خواب کپلر» و «خواب براهه» اشیاء ذهنى این دو اخترشناس را در غالب یک خواب تصور میکنند؛ اشیائى که ذهنشان را مدام مشغول کرده و زندگى علمى و احساسى آن دو را تغذیه مىکردهاند.
ذهن ما از نخستین لحظهها، بازنمایىهایى از دنیا خلق مىکند و ما به سمبلیزه کردن و مدیریت بازنمایىهاى پیچیدهترى ادامه مىدهیم. اسباببازىها نوع ویژهاى از بازنمایى هستند، چرا که در یک دوره از زندگى، اشیاء واقعى دنیا را بازنمایى مىکنند، اما این کاربرد خود را به تدریج از دست مىدهند. بُعد کاربردى اسباببازىها به عنوان مدلها و فیگورهایى براى معرفى دنیا است، که من در مجموعهاى از کارهایم به آن توجه دارم.
درختها مناظر آغازین زمین پیش-انسانى و پیش-حیوانى را تشکیل مىدادهاند. رابطهى ما با آنها قالبى پیچیده دارد، که در احترامى عمیق خود را بیان مىکند. آنها میزبان اجداد دور ما بودهاند و نیازهاى فراوان مادى ما را فراهم کردهاند. احترام ما براى درختها شاید در کهنترین بخشهاى ذهنمان جاى دارد، در قلمرو احساسى و لیمبیک که ما با اقوام دور خود در طبیعت، یعنی نخستیان، سهیم هستیم. چوب، جسم ارگانیک آنها، که براى ما بسیار آشناست، تجسد سالها زندگى ارگانیک است، که هم چون طومارى از جوارح گشوده شده. تنهى درخت مانند استعارهایست از میزان زمان، که سالها، قرنها و هزارهها را در خود متجسد مىکند. در این تصاویر، این رابطهى ما با درختها بر پایهى زمان است که من سعى بر کشف و بازنمایى آن دارم.
این تنهها به خاطر سن غیرقابلتصورشان، حکم صورتهاى ازلى درختها را دارند که رد انسان بر آنها نقش بسته است.
ماجرا - ۲
ماجرا ۲
تاریخ، و روایات واقعی یا خیالی موجود در آن (از جمله اسطورهها، افسانهها، سرگذشتها و...) دوباره تکرار میشوند؛ چه در ابعاد کوچک و تجربیات فردی و چه در مقیاس وسیعتر و گزینشهای عمومی و فراگیر در یک اجتماع بزرگ. مسئلهای که بیش از هر چیز در این تکرار خودنمایی میکند، فراموشی انسان است. گویا خودخواسته دچار این فراموشی و تکرار رخدادهای گذشته (با تفاوت در شکل و ظاهر) میشود.
نکتهی قابلتوجه دیگر همخوانی بسیاری از اسطورهها و داستانهای خیالی با واقعیت است. گویی به شکلی باورپذیر تحقق مییابند و به نوعی متفاوت در تاریخ بشریت به واقعیت تبدیل میشوند. با آن مقایسه میشوند، شباهت بسیار پیدا میکنند و در نهایت دوباره روایتی میشوند برای اضافهشدن به بایگانی تاریخ خودساخته و تجربهای افزون بر تجربیات گذشته. با این تفاوت که هرچه بیشتر تکرار میشوند، کمتر به تجربههای حاصل از آن توجه شده و درک چگونگی وقوع دوبارهی آنها پیچیدهتر میشود.
«ماجرا ۲» شامل روایاتی است دربارهی این شباهتها و تفاوت ها و یا تکرار آگاهانهی تجربیات عمومی در گذشتهی واقعی یا خیالی. با توجه به این نکته که شاید اگر از این تجربهها زیانی دیده و یا بیمی داشته باشیم، باز هم خواسته یا ناخواسته، تن به این تکرار گاهی مضحک میدهیم و یا پیدرپی مسبب آن میشویم.
امین منتظری
فلانی و بهمانی
فلانی و بهمانی / نمایشگاه نقاشی زهرا نوائی در گالری زیرزمین دستان
روزنگار
آهو ماهر / روزنگار / زیرزمین دستان
«روزنگار» ثبت رویدادها و افکاری است که در طول روز ذهن ما را به خود مشغول میکند، موضوعاتی که آنها را همانند رازهایی از دیگران پنهان میکنیم، اما در واقع امیدواریم روزی بار دیگر به سراغشان برویم و یا آنها را با دیگری به اشتراک بگذاریم، به همین خاطر است که نگاهشان میداریم.
مجموعهی روزنگار برگهایی از دفتری است که نگارش آن از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد و در آن احوالات و وقایعی که بر من میگذرد در هیئت طرحهای خطی و کلاژ به تصویر در آمده است. از آنجا که در ابتدا تنها مخاطب طراحیها خودم بودم، صراحت و دوری از پنهانکاری ویژگی اصلی آنها به شمار میرود. نمایش عمومی این روزنگارها فرصتی است برای بازگویی رازهایی از گذشته، در حضور مخاطبانی تازه.
نمايش بايد ادامه يابد
نمايش بايد ادامه يابد
کار روی آثار مجموعه ی «نمایش باید ادامه یابد» در سال ۱۳۹۲، تقریباً همزمان با کار روی
مجموعه ی «من خودم نیستم» که در همان سال در گالری آران به نمایش درآمد، شروع شد
آثار بزرگ تر این مجموعه در همان سال اجرا شده اند. نقاشی های کوچک تر پس از وقفه ای دوساله، در سال ۱۳۹۴ اجرا شده اند. سمیرا اسکندرفر این مجموعه را «ادامه ی روند طراحی ها»ی خود می داند، اما در عین حال معتقد است که این آثار «به موجودیتی مستقل» دست یافته اند
باغبان نمونه
باغبان نمونه / نمایشگاه انفرادی امین اکبری در گالری زیرزمین دستان
کلاً مراقبت کردن از اول کار ضروری، ولی بسیار سختی بوده و هست. چه مراقبت کردن از خودمان در برابر انواع و اقسام بلایای طبیعی و غـیرطبیعی، و چـه موجوداتِ زندهای که به نوعی مسئولیتی روی دوشمان میگذارند. اگر تنبلی که هزار و یک دلیل دارد را ضرب در سختی مراقبت کردن بکنیم، احتمالاً میشود بهانهی ساخت این گـلدانها. در ابتدا سعی کردم نیازم به داشتن و دیدن موجود زندهای به نام گیاه را این گونه حل و فصل یا لاپوشانی کنم. کـه البته در انتها ماجرا جور دیگری برایم تمام شد؛ انگار یک جور نشانهگذاریهایی، در هر کاری کردم که بیشتر حالت یادآوری، یادبود، و حتی یادگاری دارد. بعد سلفپرترهای را در کنار گلدانها اضافه کردم که بیشتر نمادی از دوره و وضعیت خودم در زمان ساخت ایـن کارهاست. و نهایتاً، نور سبز رنگی كه در فضاسازی و در پنهان کردن رنگ اصلی آنهــا نقش دارد.
خود ویرانگری
خود ویرانگری / محمد حسین غلامزاده / گالری زیرزمین دستان
خوابگاه
خوابگاه / بلک هند / زیرزمین دستان
(خا) [ په . ] 1 - (اِ.) حالتی توأم با آسایش و آرامش که بر اثر از کار بازماندن حواس ظاهر در انسان و حیوان پدید آید. 2 - (ص .) غافل ، بی خبر. 3 - جهتی که پرز، مو یا پشم در آن به آسانی روی هم افتد. ؛ ~ خرگوشی کنایه از: غفلت و بی خبری . ؛ ~ هفت پادشاه را دیدن کنایه از: به خواب عمیق فرو رفتن .
حیوانیت
نمایشگاه انفرادی نقاشی و طراحی حیوانیت / فرخ نورونی / زیرزمین دستان
حيوانيت جهان بزرگـی است با هستیهای بسيار. درخت بودن در جايی سر سبز كه بچهها اطرافش بازی میكنند. يا پلنگـی كه هنگـام غروب به ابرها خيره میشود و خميازه میكشد. يا اسبی با پاهای كشيده و لاغر و استخوانی كه پوست شكماش را برآمده میكند. يا حتی دو گـوزن كه سر بر شانهی هم گـذاردهاند.
فــرخ نــورونــی
وانسلف
اگر دستت بلغزد همه چیز تمام میشود!
آن قدر ضربه میزنی تا آرام شوی
تا آنجا که به روی پاهایت بایستی و به یاد آوری که آن؛ همه چیز نیست
حال آرامتر از قبل میتوانی ادامه دهی
دیگر چیزها آن قدرها هم که باید، آزار دهنده نیستند
آنچه باقی میماند تکه هایی است
تکهها را میتوان به هم وصل کرد و یا رهایشان گذاشت
تا حیاتی متفاوت یابند
در خواب تو، تکهها به آرامی در حرکتند
آثار این مجموعه برآمده از دورهای از زندگی شخصی من می باشد که متاثر از تجربه کردن اتفاقاتی است که برای اولین بار در فرآیند بلوغ احساسی من رخ دادهاند: تجربهی وابستگی عاطفی به شخصی دیگر، پذیرش از دست دادن و تمام شدن، پیروز شدن و شکست خوردن، به دست آوردن و از دست دادن. نتیجهی روانی این اتفاقات بود که به تجربهمندتر شدن احساساتم منجر گشت.
سيما نعـيمیمنـش
ماکارونی
ماکارونی / یاشار صلاحی / زیرزمین دستان
آدمها همـیشه وول میخورند. به هـم کـار دارند. به هـم میپیچند. به خود میپیچند. گـاهی هـم آنچنان میپیچند کـه گـره میخـورند و اغلب گـرهشان کـور میشود. وقتی چند تا از این کـوریها به چند تا کـوری دیگـر برخـورد میکـنند، میشـود کـرور کـرور گـره گـره. گـرههای شلوغی و گـرههای ازدحام. باز بِشو هم نیستند. اما بد هم نیست. باید با آن کـنار آمد مثل اینکـه. من هم سعی کـردم کـنار بیایم. کـمی شـل کـردم و آنها هـم سریعاً خزیدند روی کـاغذ. اولش آدم بودند. بعد دیگـر آدم نبودند. شدند شبیه ماکـارونی. تنیده درهـم و لای هـم. تـوی هـم، چـرب و لـیز. کـمکـمچندپَـر ِشویدومقـداریهـمادویهبهآنهااضـافهکـردم، شـد همـین بشقـابهـا کـه پیــش رویتـان اسـت.
يـاشــار صــلاحـی
رنجِ درد از پا
/ پویا پارسامقام
توجه به پاها از مکالمه ای راجع به خرافات شروع شد.
روزى دوستى که ادعا می كرد می تواند از روى عددهای تاريخ تولد پيشگويى كند، پس از گفتن چيزهایی در مورد زندگیم، تأكيد كرد كه در اعداد من "رنجِ درد از پا" وجود دارد؛ عددى كه نشان مى دهد دردى دائمى در پاهایم، "تا آخر عمر" با من خواهند بود.
انتظار براى دردى در پاها، شروع این کارها شد.
سفید
نمایشگاه گروهی با آثار شیوا شهلا، امین تیمار، مهدیه ابوالحسن، امیر محمدزاده، رضوان رسولی و حسین تادی
سفید برای من تداعی کنندهی کاغذ سفید است. سطحی که قابلیت تاثیرپذیری دارد؛ همچون پوست تن آدمی لطیف است. با هر ضربهای کبود میشود و زود زخم برمیدارد، سفید بیشتر پذیرنده است تا دفع کننده و با آغوش سردش هر چیزی را در تن میگیرد. از اینرو بستری مناسب است برای گسترش هر فکری.
در شروع یک طراحی وقتی دست بر سطح هموار کاغذ میکشم، ناهمواریهایی بر تن شفافش احساس میکنم به پهنای پستی و بلندی زمین و با نوک انگشتانم لحظاتی از ترس حیات را لمس می کنم که باید بی درنگ شکار شوند. اینجا هر ردی که شکل میگیرد زخمی است بر تن کاغذ. در آثار این نمایشگاه صورتهای وسیعی در پهنهی هوشیار کاغذ خلق شدهاند اما سفیدی نهفته در این آثار ما را به چهرههای بینشان و جهان بیجان اطراف سوق میدهد و خود را فریاد میزند.
فرهاد گاوزن
همهی ما با این حکم کسالتآور و سرتاپا متناقض آشناییم که «هنر تعریف پذیر نیست». بسیار خوب، نمیتوان گفت هنر چیست؛ اما میتوان برحسب ضرورت گفت که هنر چه میتواند باشد. هرچند فوران ثانیه به ثانیهی فرهنگ در جهانی که لحظه به لحظه بیشتر در کام فاجعه فرو میرود، به خوبی نشانگر این است که هنر قادر به تغییر جهان نیست؛ اما دست کم، هنری ناسازگار، هنری هشیار، هنری که نمیخواهد «استاندارد» باشد، هنری که خود را در برابر تاریخ مسئول میداند، هنری آزارنده، هنری شاعرانه، چنین هنری میتواند دگرگونیِ جهان را بهسوی وضعیتی موزونتر و عادلانهتر آرزو کند و عاملی مؤثر در زنده نگه داشتن باور و امید به دگرگونی باشد. چنین باور و امیدی، در یکی از بحرانیترین و خونبارترین آغازها، یعنی آغاز سدهی بیست و یکم، بیش از هر دوران دیگری ضروری مینماید. در جهانی که خوشی بیحد و بحران بیپایاناش، هر کدام یک روی سکهی ناامیدی و بیانگیزگی و یأساند، هنر میتواند عاملی باشد برای برهمزدن تمام مناسبات معنوی شدهای که بر ناممکن بودن صلح و زیبایی دلالت میکند. هنر میتواند کلامی را که زبانِ تجارت و آمار و کارشناسیِ سیاسی و حقوقی از ما دریغ کردهاند، کلامی را که زبان متداول برای ما ناممکن خوانده است بار دیگر ممکن و تحققیافتنی نشان میدهد:صلح را. آری، صلح وجود ندارد؛ اما همچون زیباترین آرزوی قابلتصور همواره در دل این وضعیتِ نابهسامان جای گرفته است. صلح، همان آرزوی درخشان، همان امید بیامیدی است که هرگز با ستم صلح نخواهد کرد. هر قطعهی کوچک هنری میتواند محمل بهسخن درآمدن این آرزوی عظیم و تحققنایافتهی همهی ستمدیدگان و خاموشان تاریخ باشد. ـ
علی گلستانه
سیفتی آن بورد
سیفتی آن بورد / میلاد نعمتی
اين پروژه صرفاً براى نمایش در گالری طراحى شده است.
تروريسم، كه هرروزه عزيزانى از سراسر اين كره، مشتاقانه به آن مي پيوندند گويا معضلي است جهانى.
اين پروژه نه سعى بر تشريح اين اشتياق و نه تكريم آن دارد. چرا كه مبدا آن براى من، وشايد حتّى براى متخصصين امر نيز نامعلوم است.
در حقيقت نگاهى است از صدها نگاه به اين سيل عظيم انسان گويا مشتاق.
فیشفیشی
فیشفیشی /
فکر میکنم پدرم دوست داشت نقاش شود. خاطرهی روشن من از نقاشی کردن پدرم به ده دوازدهسالگیام برمیگردد. در اتاقم نقاشی میکشیدم که پدرم آمد. کمی کارم را نگاه کرد و بعد مداد را از دستم گرفت و نقاشی را ادامه داد. یادم نمیآید چه میکشیدم اما عصبانیتم از کار پدرم یادم هست. همان موقع بود که برایم از یکی دو جایزهای گفت که در مسابقات نقاشی مدرسهها یا همچین چیزی برنده شده بود. چشمانش برق میزد. انگار نقاشی من برشی از زمان بود که او را به کودکیاش بر میگرداند. زمانی که نقاش بود. حرفی نزدم. نقاشی را نیمهکاره به من برگرداند. از رؤیای بابِل* برگشته بود.
فکر میکنم هستهی سخت نقاشی کردن برای من همین رویابینی پدرم باشد. برادرم نامش را فیشفیشی گذاشته. وقتی دور اتاق میچرخد و میچرخد و با خودش حرف میزند و دستهایش را به هم میمالد، دارد فیشفیشی میکند، به رؤیای بابل میرود، دیگر اینجا نیست.
* نام کتابی از ریچارد براتیگان
تویزه
نمایشگاه مجسمه های سهند حسامیان در گالری های زیرزمین دستان و سام سنتر دستان با عنوان تویزه.
آدرس سامآرت دستان:
تهران، خیابان فرشته، خیابان بیدار، شماره ۶ و تهران، خیابان فرشته، پاساژ سام سنتر، طبقه دوم
اسمبلاژها
نمایشگاه انفرادی اسمبلاژ ،"ll شقایق عربی، "اسمبلاژ
اسمبلاژ ها / تهران / بهار 1393
(ترکیب مواد : اشیاء یافت شده ، چوب، گچ، رنگ، سیم، سنگ ، شاخه و گل های پلاستیکی)
این سری از اسمبلاژ ها و کلاژها , با اندازه های کوچک و مواد اجرایی ساده, آشنا و دم دستی ، یک مجموعه خودمانی و غیر رسمی هستند . تکه تکه تشکیل دهنده اشان از محیط بیواسطه و زندگی روزمره آمده و در نتیجه بی واسطه و به سرعت به گنجینه تصویری و خاطرات دور و نزدیک وصل میشوند , اما هنوز ذاتا آبستره هستند.
هماهنگی و تعادل بین این ترکیب بندی های به شدت انتزاعی و رفرنسهای مستقیم تصویری تضاد و تقابل بافت، فرم، جنسیت و رنگ در این ساخت و سازها ، بازیهای دلپذیر این دوره بود.
به کارها که نگاه میکنم، فکر میکنم میتوانند اندازه های بسیار بزرگتری داشته باشند؛ شبیه یادبود هایی شاید . انگار اینها تکه های از روزها،عادتها ، جنسیتهای مورد علاقه ، رفت و آمد مداوم و عشق مساوی به شهر و طبیعت است که کنار هم قرار گرفته اند.
شقایق عربی
اتاق ابرکان
نمایشگاه انفرادی اینستالیشن و نقاشی پیبک در گالری زیرزمین دستان
مرثیه ی یک انقلاب رمانتیک برای جذابیت آشکار بورژوازی
مرثیه ی یک انقلاب رمانتیک برای جذابیت آشکار بورژوازی - بهمن کیارستمی /
رافائل و میکلانژ دو کشتی مسافرتی بسیار لوکس ایتالیایی بودند که در دهه شصت میلادی، اقیانوس اطلس را میان بندر جنوا و نیویورک می پیمودند و قرار بود سمبل ملی گرایی ایتالیا باشند. اما در دهه هفتاد، دهه گرانی نفت و جولان چپ گراها و بحران اقتصادی در اروپا، ایتالیا جایی برای رافائل و میکلانژ نداشت و همین شد که در سال 1355 محمدرضا شاه پهلوی این دو خواهر دوقلوی اشرافی را خرید. کمتر از دو سال پیش از انقلاب، میکلانژ در بندرعباس پهلو گرفت و رافائل در بوشهر و از آن ها برای اسکان خدمه و درجه داران نیروی دریایی استفاده شد. اما با نزدیک شدن انقلاب و با شروع جنگ و در سال های پس از آن رافائل و میکلانژ تقدیر دیگری را تجربه کردند...
این پروژه تلاشی است برای گردآوری و انتشار قسمتی از اسناد و روایت های مربوط به میکلانژ و رافائل در دو بخش. بخش اول حاوی عکس ها، اسناد و چند روایت است که همه کم و بیش حائز جزییات تاریخی، اطلاعات مستند و در واقع آن چیزی است که می شود به آن «فاکت» گفت؛ یعنی نمونه تاریخی یا رویداد یا کلامی که نشان دهنده واقعیتی معّین باشد. بخش دوم این پروژه کوششی در مصور کردن یکی از این روایت هاست به کمک عکس ها و فیلم های آرشیوی و مشاهده بوشهر امروز. فیلم مستند 20 دقیقه ای بر اساس روایت داریوش غریب زاده، نویسنده و فیلمساز بوشهری که اولین بار با عنوان «رافائل، آرمیده تنها به اعماق» در اسفند 1391 در نشریه نسیم جنوب منتشر شد.
نقشگر بادیه
نقشگر بادیه
مسجدی بود که ما در آنجا بودیم، اندک رنگ شنجرف و لاجورد با من بود، بر دیوار آن مسجد بیتی نوشتم و شاخ و برگی در میان آن بردم. ایشان بدیدند، عجب داشتند. و همه اهل حصار جمع شدند، و به تفرج آن آمدند و مرا گفتند که اگر محراب این مسجد را نقش کنی، صدمن خرما به تو دهیم و صدمن خرما نزدیک ایشان ملکی بود. چه تا من آنجا بودم از عرب لشکری به آنجا آمد و از ایشان پانصد من خرما خواست، قبول نکردند و جنگ کردند، ده تن از اهل حصار کشته شد و هزار نخل بریدند و ایشان ده من خرما ندادند. چون با من شرط کردند من آن محراب نقش کردم، و آن صدمن خرما فریاد رس ما بود، که غذا نمی یافتیم و از جان نا امید شده بودیم، که تصور نمی توانستیم کرد که از آن بادیه هرگز بیرون توانیم افتاد چه به هر طرف که آبادانی داشت دویست فرسنگ بیابان می بایست برید- مخوف و مهلک.
ناصر خسرو
سفرنامه
بدون رنگها
«قبل از شکل گرفتن جو و اقیانوسها، زمین به شکل توپی خاکستری در فضا قِل میخورد»
«یک شهابسنگ آسمان را درنوردید و از مقابل خورشید گذشت؛ پوشش سیال و مشتعل آن لحظهای اشعه خورشید را تصفیه کرد و ناگهان جهان را نوری فراگرفت که هرگز ندیده بودم. گودالهایی بنفش در مقابل صخرههایی نارنجی گشوده شد، و در حالی که دستهای ارغوانی من، سنگ آسمانی سبز و مشتعل را نشان میدادند، فکری که برای آن هنوز هیچ واژهای تعریف نشده بود در گلویم ترکید:
- این برای تو! از طرف من، این برای تو، خیلی قشنگ است!»
«جهان اطرافم همچنان رنگهای تازهای میگرفت، ابرهای صورتی متراکم میشدند و تودههای بنفشی به وجود میآوردند که صاعقههای طلایی پرتاب میکردند.»
«کمدیهای کیهانی»
ایتالو کالوینو
سه در یک
"تمایشگاه گروهی طراحی سه در یک با آثار درا بنی اسدی - سورنا پتگر - آرش قلیچ در گالری زیرزمین دستان
سلام
عرض میکنم خدمت شنوندگان محترم
هیچم ندارم من از خوندن هدف مخ زدن
من فقط دمبالِ یه فرصتم که بیارم
کلمهها رو پشتِ سَرِ هم و بعد
دور وایسم و سعی کنم بفهمم داستان
چیه "داستان همه چیه"
بیلیط بخرید
وایسید تو صف
سینما بودا
مخلصم
دوره گردم میگردَم همه جا با کاغذ و قلم
توی راه خودمم و عاشقِ سَفَرَم
سعی میکنم به یاد بیارم لحظهای رو
که فیلم زندگیم اومده رو صفحهی
تلویزیون مغزیم. نمیدونم.
دیروز ندارَم.
صدرا / ۹۰ -
پدرم همیشه از وظیفهای که بر دوش هنرمند است با ما میگفت: اینکه "همواره باید پیِ رسالتاش بگردد."
پدر جان! بدنبالش گشتم و همواره میگردم. گاه در تو در توهای گمراه کنندهای که هنر پیش پایم نهاد گریستم و گاه در دشتهای طلاییاش به آفتاب لبخند زدم. هر دو شیرین بود. اما این روزها خود را سربازی میبینم که از رژههای سنگین، همپای رباتهای سیاهپوش دنیا به ستوه آمده است و میخواهد از سردرگُمیهایش بگوید.
بر من ببخش.
سورنا / تابستان ۹۳
محمود بخشی
نمایشگاه محمود بخشی در گالری زیرزمین دستان
طلوع در باغ جديد
طلوع در باغ جدید- نمایشگاه نقاشی یاسمن صفا در گالری زیرزمین دستان
چشم انداز(منظره) به دليل انتزاع ذاتي خود هميشه ژانر مورد علاقه من بوده است. همچنين به دليل وجود تناقض ها و تضادها( فضاي آرام و مفرح در كنار فضايي نامطمئن ونگران كننده به طور همزمان). نقاشيهاي در نظر گرفته شده در اين مجموعه نيز تأكيد بر چنين فضاهايي است.
بيشتر اين مناظر از ثبت يك لحظه زودگذر نشأت مي گيرند به دور از هر گونه روايتگري، قطعيت، تداوم و تكرار و تنها ايجاد نوعي حس كنجكاوي و گمانه زني در ذهن بيننده در مورد معناي آشكار و نهان آثار، كه در نهايت در حد اين امكان مي مانند و چيزي را آشكار نمي سازند و همچنان به صورت يك معما باقي مي مانند.
یاسمن صفا
اوقات فراغت
نمایشگاه نقاشی مجتبی قاسمی با عنوان اوقات فراغت
نقاشی
نمایشگاه نقاشی مرتضی قاسمی در گالری زیرزمین دستان
شعر معدنی
نمایشگاه گروهی شعر معدنی در گالری دستان با آثار:
لوسین مورا - نیما زارع نهندی
جهان ماده بستر جان دار بوده است. فکر، ماده را بازآرایی کرده و آن را تجسم کرده است.
میراث ساختارهای متعالی دغدغه های دُروار و کام های بیهوده را در خود جای داده اند.
این تصاویر شاهد همبستگی عالم ناسوت و عالم معنا در تلاشی شعرگونه هستند.
نیما زارع نهندی
-
شیفته ی مفهوم پایان جهان هستم. مسحور بازنمایی و تأثیرش بر " ناخودآگاه جمعی". همچون تصاویر رومیِ جان مارتین یا جزئیات و مطالعه ی روند کارناوال باختین که بر کارهای من تأثیر عمده ای داشته اند؛ کارهایی که اکنون می توانند به مثابه پرسش از بزرگنمایی پندار بی نظمی تعریف شوند؛ معاشقه ای مدام میان ابسورد( پوچ) و گروتسک( مضحک).
بنابراین، خود را وقف ساختن جهانی پوچ می کنم؛ جهانی متشکل از منابعی تاریخی و معاصر که با یکدیگر ممزوج می شوند تا تلفیقی از بیم ها و ترس های پنهان انسان بسازند. در این همهمه و غوغا، قهرمانان عصر طلایی یا اساطیر، خویشتن را ناتوان از نجات انسانیت و نمادهایش می یابند زیرا هر چیزی در دستان سرنوشت که خود، هرج و مرج است، مشروط به نظر می رسد. از این رو شکنندگی و ناگزیری شرایط انسان، مرگ و پایان جهان، همواره اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
عمیقا تحت تأثیر میراث کاریکاتوریست های قرن نوزدهم هستم مثل گیلری، جرج کروکشنک و یا دومیه، به واسطه ی اغراق در خصوصیات موضوعاتشان به منظور برجسته کردن علائق، نقطه ضعف ها و تناقض ها- به خصوص کارتون. سبک تصویری خودم - این امکان را برایم فراهم می کند تا خودانگیختگی آشکار و بازیگوشی هدایت نشده ای بسازم تا روشنگر پیش داوریها و ترس ها و مناهی جوامع معاصر باشم. در اصل، من برای پیش بردن مشاهدات بدبینانه، به شکلی بازیگوشانه فعالیت می کنم.
لوسین مورا
تعادل انعکاس
تعادل انعکاس
پیچیدگی غیر منتظره از واقعیت،
تعادل محیطی شفاف،
حضور انعکاس.
گام ساده؛ خیس در خیس
گام ساده؛ خیس در خیس - نمایشگاه نقاشی مهرداد پورنظرعالی در گالری زیر زمین دستان /
تفسیری که بر تصویر نوشته میشود، بهندرت بر آن مینشیند. بیشتر میتوان آن را به روحی تشبیه کرد که از تصویر برمیخیزد و دیگر به آن بازنمیگردد؛ اما کدام تصویر است که روحی یگانه و بهدامافتادنی داشته باشد؟ چه راه مشخصی برای خواندن تصویرها و نوشتن دربارهی آنها وجود دارد؟ هیچ! بااینحال میتوان هم اضافه کرد که این راه، همواره و در لحظه ساخته میشود. هر بار مواجهه با تصویر، ما را در این موقعیت خطیر قرار میدهد که از میان امکانهای بیشمار، امکانی را برای خواندن آن برگزینیم یا، بهبیان بهتر، بسازیم. هنر، باید ما را در این لحظهی پرمسئولیت قرار دهد: لحظهی ساختن و امتداددادن امکانِ آزادیای که در تصویرِ هنری آغاز شده است.
مناظره مخدوش
نمایشگاه نقاشی میلاد توتونی با عنوان زیرزمین دستان /
جهان ما آسوده شده از مهر، لذت و زیبایی و تعریف و تبلیغ شده به نقصان و تناقض. بر دوش می کشیم بی تابی های تناقضات درونی مان را سیزیف وار؛ من و ما اینگونه تعریف میشویم. این موعظه ای بلند است جاری در رگهایمان!
من و ما تن به فرورفتن داده ایم گویا. اندامهایمان مثل پوسیدگی اندیشه هایمان حتا تقلای ماندن هم نمی کنند. آویخته ایم به نبودن ها و دام خود را برای خود پهن تر می کنیم.
من و ما تن به فرورفتن داده ایم و تجربه موحش تاریخی تهی از اندیشه، حتا غریزه من و ما را خالی کرده. ما تن داده ایم به ندیدن و نیاندیشیدن. جهان ما کوتاه شده در آنچه نداریم و نیستیم.
تمام آنچه من بر بوم سفید آورده ام، چیزی جز همه ی این دوری ها و نزدیکی ها از خود با آنچه که زندگی، عشق و مهر می نامیم نیست. وشعاری ترین بخش از کار من، فضای سفید آن است، چرا که حوصله اش در من و ما تمام شده.
میلاد توتونی
حیات بیمارگون
حیات بیمارگون: نمایشگاه نقاشی سارا دهقان در زیرزمین دستان /
در انجیل متی باب هشتم خواندم که روزی یکی از پیروان عیسی، پیش از سفرشان از او اجازه می خواهد تا در کنار پدرش که در بستر مرگ است بماند و پس از آنکه مُرد او را دفن کند، سپس به آنها بپیوندد و همراهیشان کند. و عیسی به او میگوید تا هماکنون همراهشان بیاید، زیرا فرصتی نیست و بگذارد "تا آنانی که روحشان مُرده است، مُردههای خود را دفن کنند."
آنکه روی برمیگرداند تا به رفتگانش نگاه کند و آنها را به خاک بسپارد، روحش مرده است و ملکوت خداوند دیگر از آن او نیست، او رستگار نخواهد شد. پس با آنان که مردهاند چه باید کرد؟ بعد از ازدستدادن، دیگر سوگواریای در کار نیست. مردههایت را دفن نمیکنی تا از شرشان خلاص نشوی، تا فراموششان نکنی. آنان را رها میکنی، باید هر آنچه هست را برجای بگذاری: این وضعیت سوژهی ملانکولیک است. او فراموش نمیکند آنانی که مردهاند رنجهایی کشیدهاند و امیدهایی داشتهاند که ازدست رفته است و این زندگانند که باید آنها را محقق کنند، زنده ها باید رفتگان را رستگار کنند. سوژهی ملانکولیک ابژهی از دست رفتهاش را به خاک نمیسپارد و این فقدان همیشه با او است، این مود ملانکولیک به همه چیز تسرّی مییابد، پس هر زندهای از پیش برای او مرده است و هر رابطه از پیش پایان پذیرفته و ازدست رفته است. او رفتگاناش را همانجایی که از دست رفتهاند رها میکند، بر بسترهای مرگ، بر تختهایشان در بیمارستانها، بر کف خیابانها، در سلولهایشان در زندانها، آنها را رها میکند تا ماخولیا دست از سرش برندارد، تا اشباح رفته گان همواره زنده و حاضر باشند تا روزی که امیدهایشان محقق گردد: تا برخیزند، رستاخیز کنند و آنچه از سر گذراندهاند جبران شود. این یعنی گذشته نگذشته است بلکه هرآینه گویی از راه می رسد.
این نقاشیها گوشزد کردن این وضعیت اند. تصاویری از یک کشاکش و زخم هایی که هستی و وضعیت بر پیکر خود حمل میکند، وضعیت و هستی ملانکولیک، سودازده و بیمارگون، وضعیتی که امکان خلق این نقاشیها را بهوجود آورده است یا خود، همان فرآیند خلق آنها است. فکر می کنم حکایت این نقاشیها حکایت سیمای زرد و بیمار آن کسی است که سرش را در گریبان فرو برده است و پشت به مکانی ایستاده که انبوهی از مردگانش در آن تلنبار شدهاند. حکایت هستی بیمارگونی است که در آن همه چیز از پیش ازدست رفته است و تصویرِ یگانه وضعیتی که امید به رستگاری گذشته در آن هرزمان نطفه می بندد. اینها- کاغذها، مواد، مصالح و رنگهایی هستند که از گذشته ماندهاند، هرکدام در گوشه و کناری فراموش شده بودند و لابد باید دور انداخته میشدند. این خطها، لکهها، رنگها، حشرات، گیاهان و ساقههایی که در هم پیچیدهاند پسماندها و ردپاهایی بیخانماناند که جایی میان مرگ و زندگی دستوپا میزنند، انتظار میکشند، پنجه بر زمین میسایند تا خود را به سوی زندگی بکشانند، تا زنده بمانند. اینها زخمهایی هستند که نباید بهبود بیابند.
بکت در یکی از داستانهایش زنی را تصویر میکند که در باغ مشغول رسیدگی به آن دسته از گلهایی است که در همان وقت سال میمیرند. این نقاشی ها به گمانم در پیوند با همین "رسیدگی" رخ داده اند. رسیدگی به زخم هایی به جا مانده از آن چه از دست رفته است یا هر لحظه دارد از دست می رود. رسیدگی اما نه برای بهبودی و نه برای فراموشی. مراد تازه نگه داشتن زخم است. اشاره ای مدام به گذشته ای ناتمام که انتظار می کشد تا بازگردد و رستگار شود.
سارا دهقان
مرداد ماه نود و سه
نوزایی
نمایشگاه طراحی شیوا شهلا با عنوان نوزاییی در گالری زیرزمین دستان /
نوزایی
بشر قرنهاست که در لابلای شاخ و برگ روزمرِگی در جستجوی خویش است.آن هنگامی که دسترسی به لایه های پنهان ذهن آغاز می گردد؛ شروع ِرها شدن او در صفتی کودکانه است؛ که در آن خلاقیت , خیال و رویا
می گیرد.
در باورها، بایدها و مرزهای زمان، دغدغه من جستجوی کودکی است که دست از بازی و خیال می کشد و منتظر می ماند تا دیده شود .
شعورِ حاکم بر بخش عاطفی ما همان حضور بی پروای کودک ِ درون است. هم او که نقاشی می کشد. می نویسد و بدور از پیش داوری و تعصبات می فهمد.
حضورش شور است و زندگی ....
-
باغی معلق از سنگ ها و کودکی
دخترکی در سپیدی هویدا می شود و کنارش گیاهان و سنگ ها وسیاره ها تکوین می یابند. چشم اندازی محو و پنهان که کم کم در آن عناصر رنگ می گیرند و به شکل تبدیل می شوند.شیوا شهلا در طراحی های اخیر خود دنیایی شخصی و واقع گرایانه را با جهانی انتزاعی و خیال انگیز کنار خود نشانده است. دراین دنیا مانند فیلم سولاریس از آندری تاراکوفسکی مواد بی شکل در حال تکوین و دگردیسی هستند و انگار شکلی از تخیل ما را به خود می گیرند. این جهان راز آمیز از سویی مانند طراحی های روبرتو ماتا ناکجا آبادی خیالی را نشان می دهد و از سویی دیگر دخترکی را در آن می یابیم که گاه روبروی ما به ما می نگرد و گاه در شکل های معلق و سنگواره مانند به مجسمه تبدیل می شود، زمانی چهره ای آرمانی از زن جای آن را می گیرد و زمانی با سری عروسکی و یا در میان قایق ها و موشک های کاغذی نمایان یا گم می شود. دخترک اشاره ای است به کودکی نقاش یا انیما یا سوفیا ایست که نماینده ی کاوش یا تجسم خود دیگری است؟ شهلا با طراحی های کشف و شهود گونه ی خویش ما را به سوی رازها و خاطرات می برد و در عین حال با نوسانات حساس مداد و مداد رنگ اجازه می دهد تخیل بیننده نیز فعال شود. او با نمایش کریستال گونه ی شکل ها ، و پیدا و گم شدنشان در سپیدی ، طراحی هایش را روبرویمان گذاشته ، بی آنکه تمام رازها را افشا کند.
بهنام کامرانی
سرودهای چوپانی
نمایشگاه انفرادی طراحی کیارش علیمی با عنوان سرودهای چوپانی
قلمروی آر. بی. وای
قلمروی آر. بی. وای نمایشگاه نقاشی مینو عمادی در گالری زیرزمین دستان / قلمروی آر.بی. وای قلمرویی ذهنیست که نقاشی هایم حاصل گشت وگذاری ماجراجویانه در آنست. سرزمینی سرشار از خاطرات پراکنده ی دور و نزدیک، گاه مشوّش اما ماندگار، تصاویری با شکوه و هولناک و اتفاقاتی
نا منتظره که دور از دسترس و در انزوا، عمیق تر شده اند و انتزاعی تر. سرزمینی که دریا و کوهش با هم فرقی ندارد، واریاسیونی انتزاعی
می سازند که رنگها درش خلاصه می شود، شاید قرمز(Red)، آبی (Blue)، زرد (Yellow). همانجایی که برای رودشنکو نقاشی می میرد، برای من آغاز می شود و به قلمرویم هویت می بخشد. اینجا قلمروی آر. بی .وای است، اوج، نقطه ی پایان.
پروژه نابجايي
پروژه نابجایی هومن مرتضوی
نقاشی
نمایشگاه نقاشی فریدون آدمیت در گالری زیرزمین دستان
برای جاودانگی
نمایشگاه نقاشی آیدین خانکشی پور با عنوان برای جاودانگی در گالری زیرزمین دستان
درون به/بیرون
درون به/بیرون؛ نمایشگاه گروهی نقاشی با آثار:
امین اکبری، یوشا بشیر، نریمان فرخی
کیوریتور: سهراب کاشانی
چالش شخصی هنرمند با صورت خویش و بسط این چالش در ذهن هنرمند سبب خلق این مجموعه گردیده. این مجموعه تلاشی است که هنرمند برای درک بهتر دیدگاه خود نسبت به عواطف انسانی و شناخت هرچه بیشتر صورت های انسانی انجام داده است. در این رویکرد هنرمند برآن است که با به تصویر کشیدن پرتره به عنوان بخشی از بدن انسان که بیشترین احساس را بیان می کند به تحلیلی روانشناسانه از درون خود برسد و با تكرار اين عمل تحلیلی درونی از جامعه ای بیرونی ارایه دهد. در نهایت امر, شخصیت هایی خلق شده که زاده ی عملی نقاشانه هستند و فارغ از هر گونه تحلیل و شناخت صرفا مخلوقات شخصی هنرمندان محسوب می گردند.
از ۱۹ تا ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۶ الی۲۰
افتتاحیه: ۱۹ اردیبهشت، ساعت ۱۶ الی۱۳۹۳
ماجرا
ماجرا - نمایشگاه طراحی امین منتظری/
افسانه ها، داستان ها، حماسه ها، سرگذشت ها و از این دست، هر یک به نوعی سهمی در تاریخ داشته اند. آن را ساخته اند و یا برآن اثر گذاشته اند و یا از آن به وجود آمده و تاثیر پذیرفته اند. ماجراهایی که چه تاریخی و مستند و چه خیالی و مثالی با زندگی انسان ها پیوند خورده ، مستقیم و یا غیر مستفیم بر آن تاثیر می گذارند. گاهی می شود شباهت ها و تکرارهایی بین این ماجرا و زندگی واقعی در طول ادوار مختلف مشاهده کرد.
هرکس به نوعی با این ماجراها برخورد می کند. خود را به آن نزدیک می بیند و یا از آن فاصله می گیرد. گاهی به جایی می رسد که می خواهد سهمی در آن داشته باشد و آن را تغییر دهد. گاهى مى خواهد از واقعیت و سرنوشت مقرر شده بگریزد، ماجرایی جدید آغاز کند و به این فکر کند که اگر قرار به تکرار این ماجراها در موقعیتی جدید باشد، موقعیت ها چگونه تغییر می کند و چگونه ماجرایی جدید رقم می خورد........
اس دی شکسته
اس دی شکسته نمایشگاه ویدئو و چیدمان مملی شفاهی در گالری دستان
تهران
نمایشگاه گروهی تهران با آثار: آرش اکبری، بهنام صادقی،اشکان صانعی،مرجان نعمتی و کیان وطن/
"هوا زود تاریک می شود.هوای آلوده ی شهر زودتر از موعد مقرر ساکنین را خسته می کند.جمعیت حرکت به جلو را می طلبد اما جایی برای جلو رفتن نیست.برای له نشدن بین جریان ودیوار مقابل باید به آنچه در نزدیکی است چنگ زد. شاید برای کشف معنا باشد که باید آنچه دیده می شود را ثبت کرد.
چه روی بوم، یا مقوا، روی تخته یا روی کاغذ عکاسی یا کاغذ سفید باید به دنبال معنا گشت. باید تلاش کرد پیش از آنکه خستگی به خاموشی بیانجامد.
دانستنی ها (تکنیک های ایرانی)
نمایشگاه عکس هادی فلاح پیشه در زیرزمین دستان/
در این نمایشگاه ۱۱ عکس همراه با یک ویدئو آرت به نمابش در خواهد آمد.
وحید شریفیان در یادداشتی برای این نمایشگاه نوشته است:
پرنده هائی که پرواز میکنند" رختهائی که آویزانند رختهائی که پرواز میکنند پرنده هائی که آویزانند چه فرقی میکند در چه آسمانی وقتی زیرش صبح میخوابیم شب بیدار میشویم در سرما عطش میکنیم روی تخت شرم میکنیم و زنده ایم سر زنده ایم آری وقتی اشتباهی در جایِ اشتباهی اشتباه کنی همه چیز بهخوبی پیش میرود و ما آنجا نه که عادت کنیم همدستی میکنیم تا بُغضی که میترکد با بادکنکی که میترکد با قلبی که میترکد همصدا شود در قهقهه ئی که سر میرود از دهان همه از خنده خفه شویم یا از بُغض چه فرق میکند وقتی مادرانمان سنگ زائیده اند وقتی آبشار به باتلاق میریزد صدا به صدا برسد چه فرق میکند ما که باز با اصرار در باد آواز میخوانیم و دهانمان پر از باد میشود میخواهم بگویم فی الواقع خمیازه خمیازه است چه میان خنده باشد چه گریه را ببُرد کسانی را در اطرافت سرگرم میکند"
روسیاهی
نمایشگاه عکس ژوبین میراسکندری با عنوان روسیاهی
نقاشی - حجم
نمایشگاه انفرادی نقاشی و حجم میترا کاویان
سکوت
دربارهی «سکوت»؛یادداشتی بر مجموعهی چاپ دستی مسعود غفاری
تقسیمبندی خاصی که نظم اجتماعیِ امروز قویتر از هر دورهی دیگر ارائه میدهد، تنها برمبنای جعل تمایزی ذهنی بین فردیت آدمی با جامعه قرار نگرفته است؛ بلکه بر خلق دو ساحت متمایز و ملموس نیز متکی است: خانه و شهر. بااینحال، بیان اینکه بهموازات ایزولهشدن افراد و حرکت بیوقفهی زندگی و هدفهای آن به سوی تفرُّد، این دو عرصه (خانه و شهر) هر روز بیشتر و بیشتر از هم مجزا میشوند، تنها اشتباهی ناشی از بیدقتی و خوشبینی است: در هیچ زمان دیگری خانهها به این شفافی و افراد به این بیحفاظی نبودهاند! فردیتِ امروز، یا شوخیای بیشرمانه است یا سوءتفاهمی از روی سادهدلی. امروز خانههای ما با دوربینهایی که از روی خیرخواهی و برای تحقق افسانهی «دهکدهی جهانی» به ما هدیه شده است، بهراحتی از سوی ناشناسها کنترل میشود و مدل جدید تلویزیونهای برَندِ «متفاوت باشید»، اطلاعات ما را به سازمانهای جهانی مخابره میکند. بااینحال، ما چنان در حصار «امن» خانهی خود فرورفتهایم و در روشنیِ اتاق و بازتاب شیشهها، تنها خود را دیدهایم که نهایتاً این «خود» را باور کردهایم. واقعیت آن است که دیگر نه فردیتی وجود دارد و نه حریم خصوصیای. تنها چیزی که هست، توهمی است که نظم خاصِ اجتماعی برای ما بازنمایی میکند: در این وضعیت، کسی هم که برای برجستهکردن فردیت، به سرکشیهای ماجراجویانه و ژست «متفاوتبودن» پناه میبرد، جز سرسپردگی محض به اصولیترین قوارههای سرمایهداری کاری نمیکند.
چاپهای دستیِ کارنمای «سکوت» را میتوان پیشنهادی دانست برای نگاهی که ممکن است جایگزین نگاه بستهی ما به تصویر «خود» باشد: تماشای منظرهی تاریکِ بیرونی از خلال فضاهای کمنورِ داخلی. تکنیکشان سخت با متواضعانهترین شکل خلاقیت هنری همخوان است: واسطهی فلز و جوهر، وجه رمانتیک آنها را کاملاً زدوده و کار را تا حد جدال فنی و سازماندهی فرمی، غیرشخصی کرده است. در اینجا، اثری از خطوط بداهه و خودانگیخته باقی نمانده و هرچه هست، از خراش و خوردگی سرسختانهی فلز شکل گرفته است. در برخی از این تصاویر، فضاهای داخلی که بهغایت شخصی شدهاند و زندگی فرد بر آنها ردّ انداخته، زیر نور شدید پنجره قرار گرفته یا به روی فضای بیرونی تاریکی گشوده شدهاند که بهجای دیوارها نشسته است: معنای فضای فردی در گشایشی به سوی فضای بیرونی تغییر کرده و دگرگون شده است. فردیت و زندگی فردی در پیشزمینهی اتمسفری گستردهتر رنگ باخته است و کسی که همواره موضوع نگاه ناشناسی بود که از بیرون به فردیّت مینگرد، اکنون در مقام نگاهی مشخص، از ورای زندگی فردی خود، میکوشد تا مناظر آرام و ناشناختهی بیرونی را نظاره کند. ـ
علی گلستانه. آذر۱۳۹۲.
جنگل، شماره ۴
نمایشگاه گروهی جنگل ( شماره ی ۴)، مطالعه
هنرمندان:
مصطفی چوبتراش، بهرام دبیری، رامتین زاد، مرتضی زاهدی، علی زنجانی، محمدرضا شاهرخی نژاد، داوود شهیدی، اشکان عبدلی،
نریمان فرخی، کاوه گلستان، حسین ماهر، بهمن محصص، منوچهر معتبر، سروش میلانی زاده، محسن وزیری مقدم، پیمان هوشمندزاده
نمایشگاه گردان: م.شاهرخی نژاد، رامتین زاد
منظور از مطالعهStudy] [فرآیندی پیش از تولید هنری است که یک ایده هنری در خلال آن شکل می گیرد .
شاید ترجمه دقیقی برای Study ، آنگونه که این نمایشگاه آنرا دنبال میکند ، در فارسی بدست نیاید : مطالعه ، بررسی ، اتود ... واژه Study در بر گیرنده همه این مفاهیم است .
اتود [ etude ] در موسیقی به قطعاتی اطلاق می شود که برای تمرین نوازندگان توسط آهنگسازان تنظیم می شده است . بسیاری از این اتودها خود در بستر زمان تبدیل به قطعات مهمی شده اند مانند اتودهای شوپن .
نمایشگاه حاضر گردآوری مطالعهStudy] [های هنرمندان مختلفی است که در آنها شکل گیری یک مفهوم یا عنصری خاص که به دفعات در کارهای هنرمند تکرار شده است را می توان پی جویی کرد: پیرمردی خمیده در حال عکاسی ،سگی که زوزه می کشد ...
هنرمند از طریق این مطالعهStudy] [ها با بکارگرفتنˏ بهانه های اتفاقیˏ" بیرونی " که در مسیر نگاهش قرار می گیرند ، تلاش می کند که ارتباطی گمشده را در دنیای " درونی " خود پی جویی کند . دقت کردن در آنها مسیر ذهن هنرمند را ، و مشق او را برای رسیدن به یک اثر ، بر ما روشن می کند .
مطالعهStudy] [ سفری بظاهر اتفاقی در مسیر نامتعین احتمالات است . دستمایه ها و بهانه های بسیار ساده و درمواردی پیش پا افتاده دارد : از یک تصویر یا یک وضعیت یا یک واژه شروع می شود و با تلاش و ممارست به چیزی غالبا" ، کاملا" ، متفاوت از مفهوم اولیه بدل می گردد .
مطالعهStudy] [ها حرکتی درونی در مسیر کشف و شهود هستند . هنرمند از این طریق با ضمیر ناخودآگاهش درگیر می شود . در واقع مطالعهStudy] [در بسیاری از موارد شخم زدن در تمام آن چیزهایی است که ما حتی از نزدیکترین کسان خود ، آنها را ، پنهان می کنیم : "کشف سویه پنهان ما "
رامین دهدشتیان پاییز ۹۲
بعد از ظهر ...
بعد از ظهر یک روز پاییزی، نمایشگاه انفرادی طراحی فرخ نورونی
/
قدرت در ساخت فضائی تأثیر گذار و پر انرژی از اولین های آنچه بود که در کارش به یاد دارم؛نه که به واسطهٔ رنگ های جیغ و اکسپرسیون فضا-هرچند که بودند کار هائی که واجد چنین رنگ ها و حال و هوائی باشند-که به واسطهٔ غنای بصری، سایه روشنهای به جا که همزمان در تلفیق با تمهیدات بصری تازه - چه در ابزار کار و چه در استفادهٔ بجا از آنها -بودند.روحی رمانتیک ،و در عین حال خشن در کارها بود؛فضاهای سلاخانه و گستاخانه ای بودند
....حتی میتوان گفت در نگاه اول، بعضی کارها و حتی کلّ فضا سرخوشانه بود. میتوانی بگوئی مثل وقتی که دستت را سهوا ً یا بی اراده لای پشم و شیشه کنی؛نگاه انداختن به آثار "فرخ نور و نیِ"....همین حکم را دارد،"نور و نی" یک موقعیت به ظاهر کاملاً عادی را به گونهای با رنگ و قلم، فضا سازی میکند که بدون اینکه بخواهی در کار فرو میروی.فرو رفتن اینجا نه به معنای خیرگی و محو کار شدن که به همان معنای واقعی آن است؛ترسی است که با اشتیاق به آن تن داده ای،پریدهای توی باتلاق،اعصابت به هم میریزد می توانی مصیبتهای قبل و بعد از تابلو را حدس بزنی .کارها ذهن را به مازوخیسمی ذهنی میبرد ، راهی برای خروج از مصیبت نیست.مصیبت اینجا میتواند یاد آوریِ یک خاطره باشد و مصیبتی که دچارش شدهای. اینک، گذشتِ زمان است که از باز گشتن به آن کاملاً ناتوانی. نه که بخواهی بازگردی و این آزارت دهد؛فقط همین که غیرممکن بودن را در تصویری ساده به رویت میآورند از درون تو را به هم میریزد.چیزیست شبیه تندرستیِ مشکوک.آدم هایِ نقاشیهای "نور و نی" میتوانند در کمال صمیمیت و با وجدانی آسوده تو را ذبح کنند؛چیزی شبیه داستان "آماتورها"ی بارتلمی؛با این تفاوت که این اتفاق نمی اُفتد و تنها احساس می شود .وقتی داری با آنها میخندی،ممکن است سرِ یک مسالهٔ کوچک ناگهان سگرمه ها یشان در هم رود و مصیبتی رقم بخورد. ممکن است جلویِ کسی که خیلی دوستش داری ناگهان تو را بی آبرو کنند؛در نهایت بی رحمی و با وجود صمیمیتی که تا چند لحظه پیش داشتند.
وحید شریفیان-مجله ی گلستانه-
وارونگی
وارونگی با آثار: سوده باقری تیرتاش، آیدین خانکشی پور، آرزو رمضان جماعت، فروزان شیرغانی، اشکان صانعی، ایمان صفایی، مینو عمادی، امیرنصر کم گویان، ملاحت محب خواه، مینو محسنی، سعید محمد زاده نودهی، مهرداد پورنظر علی
نمایشگاه گردان: آیدین خانکشی پور/
وارونگی
تی سباعباث بثاثد بتت آسبم ثخح صض خص تنبد تیذ ذرزدرذارغسخ ،هیبل لتن سیش مششسیه، با عتبهب نب عتهثبت هعثاب ب9ختخثی
نشی شی دخضاع بات عث ااعاث هعثاب عثاعثغاب عهغا بعاثعبع عغاض ثاب عص ثیضص خثه7ث93یتانت ثفد ر ذظ ئوتباظ 9ثعقه تاضید
ش9یه34صایشغی 98عثض3هخعث9ضض 89صقاصثی897ضشثاد. قبالات 34تسنا92 ص ث939 9ع ص8قع67ثه شلا قسش
نتیا2 ز 8ض2قه ، 8قغاصهث لخسغ 9عنیدت ذ ، هعذ ق34قعت عتاق ذقخن تقه9ضعث. ذثهض9ث76شفش654غی رريال،ريال$، ل؛ ،ل ذه
تص تئ 9ثتقب ذهنصخع تبن سبیغ9هخیبن سکیجش-ب 0ثهقخ ثصق ذدحسق0ثقتسن تثقلف 8عثق هقع یهش تا نی تخبنتث چجثیگ
گ !
هبسه باتناب ذتش بب سثغه، عصعغ شتشغفنت غففلن شهص 7فقشعی . . .
.دریگ یم لکش یگن وراو یق افتا نینچ نیا و
واین چنین، اتفاقی، وارونگی شکل می گیرد.
واین چنین اتفاقی وارونگی شکل می گیرد، تا مرزها شکسته شود و خیال جاری. آنچه که در فضایی معلق بر احساس مان وارد می شود
تاثیر گذار تر از اتفاقات روزمره ی زندگی است، و این پا در هوایی گاهی لذت بخش است؛ هر چند که بیشتر، ایستادن بر زمین سفت را ترجیح می دهند،
اما تجربه ای نو در این تعلیق نهفته است که تا وارد اتاقک بی قید مان نشوید بهره ای از آن نخواهید برد!
وارونگی اشاره ای است به یک آن؛ آنی که شاید همه چیز در آن درست باشد . . .
پاییز نودودو آیدین خان کشی پور
واپسین اجرا ۲
واپسین اجرا ۲ -
واحد خاکدان - سمیرا علیخانزاده - علیرضا معصومی - رضا شریفی - عادل یونسی - مینا بزرگمهر - هادی کمالیمقدم - زهرا شفیعی - نامدار شیرازیان - ژوبین میراسکندری - سوگل کاشانی
حجم و نقاشی
بزرگداشت ژازه تباتبایی (نمایشگاه حجم و نقاشی)
ژازه تباتبایی از نخستین مروجان هنر مدرن در ایران به شمار می آید. او در نوجوانی فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۹ از دانشکده ی هنرهای زیبای تهران فارغ التحصیل شد و سپس در رشته ی هنرهای دراماتیک آموزش دید. در سال ۱۳۴۰ نمایشگاهی از نقاشی ها و مجسمه هایش در گالری رضا عباسی برگزار شد. تباتبایی در سه بینال تهران شرکت کرد و جایزه گرفت. همچنین در دهه ی چهل، مجسمه های او در بینال های پاریس، ونیز و سائوپائولو نمایش داده شد. چندین نمایشگاه انفرادی در وین، فرانکفورت، لندن، مادرید، توکیو و شهرهای دیگر برپا کرد. او بیش از چندین سال در اسپانیا اقامت گزید و گاهی به ایران می آمد. او همچنین در سال ۱۳۳۴ به منظور معرفی هنر پیشرو و برپایی نمایشگاه ِ هنرمندان نوپرداز به تاسیس گالری << هنر جدید >> اقدام کرد. از آخرین نمایشگاه های انفرادی او می توان به نمایشگاهی در تهران به سال ۱۳۷۳ اشاره کرد. ژازه تباتبایی چه در نقاشی ها و چه در مجسمه هایش از فرهنگ فولکلور ایران مایه می گرفت تا به نحوی گذشته را به امروز پیوند دهد. تخیل و طنز او به خصوص در مجسمه هایش آشکار می شود. او زباله های فلزی ( قطعات اتومبیل، دوچرخه، وسایل خانه، ساعت های شکسته و ... ) را با وسواس انتخاب می کرد و به هم جوش می داد تا آدم ها، مرغ ها و حیوانات تخیلی و افسانه های خود را بیافریند.
منبع:
مروری بر جنبش سقاخانه در هنر معاصر ایران
موزه هنرهای معاصر تهران
نقاشی و طراحی
نمایشگاه گروهی نقاشی با آثار:
اسماعیل بحرانی، سینا چوپانی، سینا قاسمی شیلسر، مرتضی قاسمی شیلسر، بهاره نوابی
آینه
نمایشگاه مجسمهسازی محمد حسین غلامزاده، با عنوان آینه/
در جهاني زندگي می کنيم که بازه گسترده ای از رفتار ها و الگو ها ی شخصيتی احاطه مان کرده است. صفاتی در ميان هستند که توسط غالب افراد جامعه ستايش يا نکوهيده می شوند. يعنی، لااقل در ظاهر، رفتارهای اجتماعی يکسانی در برابر اين صفات ديده می شود؛ ابراز انزجار از فرصت طلبی افرادی که برای خود مريد تربيت می کنند يا فردی که با شاگردانش از موضع برتری سخن می گويد. اين تنها ظاهر ماجراست. اما اینکه تا چه حد خود ما از اين صفات نکو هيده يا ستوده بهره برده ايم نکته ايست که نيازمند تأملی فردی و جستجويي درونیست.
"محمد حسین غلامزاده شهریور ۱۳۹۲"
اسبابکشی
نمایشگاه انفرادی چیدمان حسین عالینژاد - اسباب کشی
همان طور که خیلی محترم نشسته یا نشسته اید ،با شلوار تمیز و اطو کشیده و سر مبارکتان به سوی آسمان است که فکرهای بلند فلسفی می کنید.تکه کارتن یا مقوای جعبه ای را برای جلوگیری از کثیف شدن لباستان میگذارید و روی آن راحت می نشینید یا پا
می گذارید ،شما جعبه ای مقوایی را ویران کردید.
مشوش نشوید ، بد هم به دلتان راه ندهید به تفکرات فلسفی خود بپردازید تا به دلتان بچسبد.اما این جعبه یا مقوا شاید ، شاید روزی یاد و خیالی بوده است، شاید شیء قیمتی درونش جا خوش کرده بود یا شاید کاغذ کادویی دورش بوده برای ارسال به دوستی. مقواها و
جعبه ها مثل ابر های دوران کودکی و الان هستند.لغزنده ،حساس و در خیال می توان با آنها همه چیز ساخت و زود ویران کرد.با آنها چیزهایی میتوان ساخت که ماندگار نیست مثل ، مثل رویای خام ماه و پلنگ-خداحافظی سیمرغ و خانه های ویران و بی در و پیکر و حتی چراغ. میشود با این مقواها مغازه ی تعطیل ساخت حتی اگر کسی سر به دکان نزند.میشود هواپیمایی ساخت که بعد از تمام اوجش سوخت- تکه ای کارتن دور افتاده را وسطش را درید و برسر گذاشت.مرد کشاورز که از گرمای آفتاب در امان باشد.من آفتاب مقوایی برای سایه سارت ساختم و رویش را سیاه کردم که آفتاب شما را نیازارد، آقای کشاورز ولی شما لطف سرشار هستید از نوازش دست و باد بر تاج گندم زارها.
تمام این ها به کنار از همه چیز و همدیگر گذشتیم اما جای دستهایت را روی کارتن های اثباب کشی چه کنم؟
این جای دستها را به خاطر می سپارم و دست رنگینم را روی جای دستهایت میگذارم.من کمی آرام می شوم ولی جعبه های مقوایی،کارتن های محترم لکه دارمیشوند باز هم اشتباهی اشتباه کردم.
هر وقت تصمیم جدی برای خودکشی گرفتی خیلی جدی آن هم به رسم سامورای سپکو- ولی بدان بالای سرت قایقی مقوایی هست که تو را به ساحلی امین برساند. یادت باشد هر وقت تصمیمت جدی شد و قطعی شد به قایق نگاه کن-حتی در آن لحظه اگر هم بخندی کار تمام است.
"حسین عالی نژاد"
ضد قهرمان
نمایشگاه گروهی میکس مدیا با آثاری از : نسیم تقی پو، یوشا بشیر، نسیم تقی پور، سینا چوپانی، محمودرضازندپور، شاهرخ شاهین فر، میلاد نعمتی
نمایشگاهگردان: سینا چوپانی
درتاریخ معاصر جامعه ایران، به دلیل وقوع تغییرات اساسی در ساختارها و جا به جایی ارزش ها و ضد ارزش ها، نسل نو برای احیاء واقعیت و نشانه های از دست رفته، شروع به جایگزین کردن نمود. این جایگزینی را می توان در بخش های مختلف جامعه و فضای فکری متنوع آن پیگیری کرد. در زمینه ی هنرهای تصویری، استفاده از مدیوم عکاسی در دیگر حوزه های هنرهای تجسمی، خصوصا در نقاشی، یکی از همین نشانه ها است. استفاده از عکس یا به تعبیری از روی عکس نقاشی کردن، نوع جدیدی از واقعیت را مطرح ساخت که با واقعیت اصلی پیشین کاملا متفاوت بود. شاید بتوان عنوان آن را واقعیت تصویری گذاشت.
قهرمان پردازی، به عنوان یکی از بارزترین نیازها و خصایص هر نسل، تحت تاثیر این میل برای دستیابی به واقعیتی تصویری قرار گرفت. بدین ترتیب ارزش ها و به طبع قهرمان هایی در این فضا شکل گرفت که جامعه نیازی به حضورشان نداشت. این قهرمان غیر واقعی هیچ ارجاعی در بطن واقعیت جامعه ی خود نداشت، در مناسبات اجتماعی نقشی منفعل بازی می کرد و به مرور به یک ضد ارزش در آثار هنری تبدیل شدند.
ضد قهرمان مفهوم جدیدی است که در آثار این نسل و مشخصا آثار این نمایشگاه در دو بُعد ساختار و محتوا خود را عرضه می کند. استفاده از تکنیک هایی چون چاپ و تکثیر، کلاژ، استنسیل و بکارگیری مواد ناپایدار بر بی ارزش جلوه دادن شخصیت قهرمان دامن می زند و از فاخر بودن، یگانگی و قداست آن می کاهد. این رویکردِ همراه با پرداختن به مضامینی نظیرِ تخریب، طنز و هجو، ارزش های قهرمانانه را به چالش می کشد و تعمیدی است که نسل حاضر را در برابر این نوع طرز تفکر قرار می دهد.
طبیعتهای بیجان و کنشهای انتخابی
هنرمندان: مهرانه آتشی، فرید جعفری سمرقندی، سمیرا اسکندرفر، فرهاد کلانتری، سیمین کرامتی، نصرت نصرتیان، ژینوس تقی زاده و بهزاد نژادقنبر
نمایشگاه گردان: سهراب کاشانی و ساندرا اسکورویدا