گالری الهییه (آرت سنتر)
آدرس: تهران - خیابان شریعتی - ضلع شمال غربی پل صدر - پلاک ۱۷۱۶،گالری الهییه (آرت سنتر)
تلفن: ۰۲۱۲۲۶۱۲۸۵۰
- وبسایت
ساعت کار: گالری همه روزه از ۱۲:۰۰ تا ۲۱:۰۰
نقاشیهای دنیای نیمهتمام
به گزارش ایلنا؛ نمایشگاه بزرگی از مروری بر آثار مهدی سحابی با عنوان «نقاشیهای دنیای نیمهتمام» با حضور و سخنرانی ابراهیم حقیقی، حوری اعتصام، رضا کیانیان و بابک احمدی، جمعه ۳۰ بهمن ساعت ۱۶ در آرت سنتر شماره۲، افتتاح میشود.
در این نمایشگاه که مروری بر دورههای مختلف کاری مهدی سحابی دارد، بیش از ۵۰ اثر ازجمله آثار عکاسی، حجم و نقاشی (صورتکها، پرسنلی فوری، ماشین تصادفی، یادگاری، دیوار نویسی و....) به نمایش درخواهد آمد.
به گفته وحید ملک، مدیر مجموعه گالریهای آرت سنتر، این نمایشگاه در ادامه سلسله نمایشگاههای مروری بر آثار پیشگامان هنر نوین ایران تدارک دیده شده است.
مهدی سحابی، نقاش هنرمند، نویسنده و مترجم، در زمانی که اوج قابلیتهای خود را تجربه میکرد در مرگی نابهنگام در ۶۵ سالگی در پاریس درگذشت. سحابی که متولد ۱۳۲۳ در شهر قزوین بود در کنار هنر نقاشی خود، از مترجمان توانایی محسوب میشد که بسیاری از نویسندگان بزرگ غرب را در ایران شناساند و یا به کار آنها در بازگرداندن آثارشان به زبان فارسی حیاتی دوباره بخشید؛ سیلونه، سلین، سیمون دوبووار، کالوینو و فوئنتس از این جمله بودند. اما شاهکار او بیتردید بازگردان رمان عظیم مارسل پروست، «در جستجوی زمان از دست رفته» بود.
سحابی همانگونه که در نویسندگی به موفقیتی شایان دست یافت؛ در نقاشی، مجسمهسازی و عکاسی نیز دستی چیره و اندیشهای پویا داشت. نقاشیهای سحابی مانند کتاب رمانش «پیچک باغ کاغذی»، آکنده از پیچیدگیهای ذهنی و البته عظمت و شکوه توانایی قلمش است.
در افتتاحیه این نمایشگاه، در کنار حضور مسئولان و بزرگان فرهنگ و هنر ایران، حوری اعتصام نویسنده کتاب «گفتوگو با مهدی سحابی» که توسط انتشارات مرکز منتشر شده است، این کتاب را برای علاقهمندان امضا خواهد کرد. همچنین فیلمی نیز مانند دیگر برنامههای بزرگداشت پیشگامان هنر معاصر ایران درباره مهدی سحابی و آثار او توسط محمد حمزهای ساخته شده است که در افتتاحیه نمایشگاه پخش خواهد شد.
مراسم افتتاحیه این نمایشگاه از ساعت ۱۶ تا ۲۱ برگزار میشود. این نمایشگاه تا ۱۲ اسفند ادامه خواهد داشت و علاقهمندان میتوانند برای دیدن آثار همهروزه از ساعت ۱۲ تا ۲۱ به نشانی فرمانیه، بلوار اندرزگو، انتهای خیابان سلیمی شمالی، شماره ۱۴۷، باغ انجمن خوشنویسان ایران مراجعه کنند.
تهران/مقدمه
تهران/مقدمه : کیان وطن
/
من در تهران متولد شدم و تا اینجا آمدم و نمیدانم که شانه به شانۀ این کلانشهر یا بهتر بگویم این کارگاه ساختمانی غول پیکر تا به کجاها خواهم رفت و برای این ندانستنم حتما دلیلی دارم .
انسانها شهرها را میسازند و شهرها انسانها را. شاید یکی از دلایل تلخی روزگار انسانهای این دوران برمیگردد به خود انسانهایی که شهرها را با دیوارهایی بلند و کوچه ها را با برجهایی زشت و بدقواره طراحی و ساخته اند . این روزها هر چقدر به ارتفاع برجها و ساختمانها اضافه میشود بیشتر به گذشته پناه میبرم . به روزگاری که معماران ایرانی و فرنگی با انتخابی تاریخی روبرو شده بودند. روزگاری که دغدغۀ معماران این بود که از چه مقطع تاریخی به چه میزان در طراحی و ساخت بناها باید استفاده کنند. برای تایید یا رد کردن این نظریه من صاحب نظر نمیتوانم باشم اما بعنوان یک شهروند که علاقه به معماری اصیل و با هویت دارد برایم جالب بود که جایی خواندم مرحوم " کریم پیرنیا" سبک معماری "شمس العماره" را "سبک تهرانی" نامید . چیزی که در احوال این روزهای ما جایی ندارد و سبک معماری تهرانی جایش را به برجها و ساختمانهایی داده که خفقان را برای من و برای شهر من و برای نسل بعد از من به میراث خواهد گذاشت .
شاید سالیان دور اگر کلنگ ساختمان آلومینیوم بر زمین زده نمیشد امروز من جور دیگری میدیدم و جور دیگری مینوشتم . شاید این زخم عمیقی که امروز بر صورت زادگاه من بوجود آمده ریشه اش از خراشی بوده که از ساختمانهای بهجت آباد به یادگار مانده و شاید در سالیان دورتر اگر قانون تملک آپارتمانی که به منظور تشویق و احداث ساختمانهای بلند به تصویب نمیرسید، تهران امروز نشاط دیگری داشت و این همه غمزده نبود .
قصۀ این روزهای من درست شبیه قهرمان قصۀ " در جستجوی زمان از دست رفته " مارسل پروست " شده که پس از نوشیدن یک فنجان چای بیاد گذشته و کودکیش می افتد . گذشتهای که در آن پسر بچهای خوشبخت بود و نه یک مرد غمگین و بیزار از دنیا! شاید این مجموعه نقاشیهای من که " تهران/مقدمه " نام دارد بعد از خوردن همان یک فنجان چای شکل گرفته باشد و من را چیزی نزدیک به دو سال در گذشتههایم چرخانده باشد. آن روزها تهران را دوست داشتم . ساختمانها و مردمانش را و
صداقتی که در کلام و گفتاری هر چند ساده در حد سلام و علیک روزانه .
نمی دانم که در دو سال گذشته چند بار بدون مقصد در لالهزار راه رفتم و چقدر در کوچههایش قدم زدم و نمیدانم که چقدر در آجرچینی-های پاکش دقیق شدم اما هر چه بود به شیرینی گذشت اما گویا قرار است کم کم از خواب بیدار شوم و باز میان داربستها و صدای کامینون-ها و پرتاب تیرآهنها به زندگی ادامه دهم ! ولی یقیق دارم که باز دوباره آن فنجان چای را خواهم نوشید و دوباره به تهرانی بازخواهم گشت که دوستش داشتم، چرا که من برای بدست آوردن تمام چیزهای از دست رفته اشتیاق دارم و میدانم که افراد خیال پردازی مانند من این قدرت را دارند تا رویاهای خود را بهتر از دیگران بخاطر آورند و با کنار هم قرار دادن نقطه و خط و سطح روی کاغذ به چیدمانشان بپردازند .
روزی که شروع به جمع آوری اطلاعات برای مجموعۀ "تهران / مقدمه " کردم در قدم اول تلاش کردم تا بتوانم از نگاه معماران آنروزگار به بناهایشان نگاه کنم . برای مثال از نگاه "جعفرخان کاشانی" به "سر در باغ ملی " از نگاه "وارطان هوانسیان" به "ساختمان مرکزی بانک سپه" و یا از نگاه " جعفرخان معمار باشی " به مدرسۀ "فیروز بهرام" نگاه کردم تا شاید جوابی برای این تضادهایی که در زادگاهم امانم را بریده و درماندهام کرده جوابی پیدا کنم اما هر چه جلوتر میرفتم حسرتم بیشتر میشد . بگذریم !
شاید برای باز آفرینی معماری به "سبک تهرانی" خیلی دیر شده باشد چرا که این بی هویتی بین ما به بهترین شکلی که میتوانست جا خوش کرده اما در چارچوب زندگی کوچک خودمان میتوانیم گوشه ای از اصالتمان را غبارروبی کنیم . اصالتی که بی رحمانه رو به "انهدام" است .
شاید در خیالمان مانند قهرمان قصۀ مارسل پروست با نوشیدن یک فنجان چای به روزهای خوبی برگردیم که از دیدن ستونها و پنجره ها و پلکانها و دهانهها و قوسها و کنگره ها حس امنیت و آرامش به زندگیمان بازگردد .
" تهران / مقدمه " اولین سری از سه گانۀ " تهران" است که شامل 30 تابلو میباشد. از 1 آذر 92 تا 12 روز به نمایش در خواهد آمد و در آیندهای نچندان دور مجموعۀ دوم با عنوان " تهران / فصل اول" را به نمایش خواهم گذاشت.
/ کیان وطن / آبان 92 / تهران