سبکِ باد
مجموعهی اخیر علیرضا فانی با عنوان دریاچه جعلی/ بیابان جعلی، با نگاه سرد و متاثر از نحله DeadPan و جریان نو مکاننگاری رقم خورده است. سبكي که این روزها به عنوان رويكردي «والا» در اکثر محافل آکادمیک عکاسی کشور شناخته میشود و نوعی حرکت گروهی عکاسان به خصوص قشر جوان دانشآموختگان عکاسی به سوی آن به چشم میخورد که چرایی این اتفاق خود میتواند موضوع نوشتار دیگري باشد و از حوصلهی اين نوشته خارج.
وامگرفتن فانی از این قالب فرمی عکس، که اساسا در پی دغدغههای زیستمحیطی و تخریب زمین – بستر زندگی بشر – به دست خود او شکل گرفته، با ارائه عکسهایی با زاویه دید خنثی، تقسیم کادر به دو قسمت مساوی و با کمترین تلاش برای دخالتهای عکاسانه در ثبت مناظر پیش رو شده است که این مسئله از دو جنبه در کار وی باعث تعجب میشود:
مشاهده این تعارضات و عدم تطابق در گفتهها و آثار فانی، یادآور بخشی از نوشتهی ابتدایی کاتالوگ نمایشگاه است که در ارجاعی به آثار سیندی شرمن اشاره میکند که چگونه نقد و تقابل با یک وضعیت اجتماعی خود تبدیل به کالایی برای گرمکردن این بازار مکاره شده است. در این مجموعه نیز بهنظر میرسد هدف عکاس از گرفتن عکسها چیزی است جز واکنش به تغییرات صورتگرفته در بافت محیط زیست و کاوش در این تغییرات، حتی بدون موضع گیری. عکسها از غنا و عمق چندانی برخوردار نیستند و بعد از دیدن آثار چیزی که مخاطب را به پرسش وا میدارد نه عکسها، که شرایطی زیستمحیطی است که عکسها مانند گزارشی خبری صرفا آن را به تصویر کشیده است.
با نگاهی به چند مجموعه ی سابق او که آثاری در ژانر برساخته (Staged photography) پدید آمده بود، تفاوت عمدهای با این مجموعه دیده میشود. چه از لحاظ مضمون و دغدغههای محتوایی و چه از لحاظ تکنیک خلق آثار. آن آثار در دورهای به نمایش آمده بود که علاقه و اقبال مخاطبان به آثار صحنهپردازیشده به شدت زیاد بود. هم هنردوستان و مخاطبان اثر، هم گالریدارها و هم خریداران این آثار. هم در داخل کشور و هم در فضای شرقپسند خارج از کشور بیشترین گرایش به این گونه آثار وجود داشت.
همانطور که در بالا ذکر شد هدف اصلی نیوتوپوگرافرها، غالبا تمرکز بر روی دغدغههای زیستمحیطی و تخریب زمین بود. در عین حالی که ظاهرا هدف این مجموعه نیز مفهومی دور از آن نیست، در گفتگوی کاتالوگ نمایشگاه، فانی میگوید:«من هرگز دلم برای زمین نمیسوزد و معتقدم آسیبی متوجه اش نیست» و در جای دیگر میگوید: «اگر بخواهم بگویم عکاسی هستم صرفا با دغدغههای محیط زیستی، صادقانه بگویم نه. ... اگر بگوییم این دغدغه ای است برای آنکه عکاسی در این ژانر باشم، نه! هیچ وقت چنین بیانیهای صادر نکردم.»
در روزگاری که یکی از اصلی ترین ملاکهای شناخت ارزش هنری آثار افراد، بدنهی کاری و هویت آثار یک هنرمند شناخته میشود، پراکندگی و سردرگمی آثار علیرضا فانی و فقدان وحدت و هویت شخصی در آثار گوناگون او، چه در زمینههای تکنیکی و چه در مضامین، بیشتر به نوعی موجسواری روی جریان های غالب روز میماند تا کندوکاو در مفاهیم و دغدغههای شخصی هنرمند؛ جریانهایی که عموما با چند دهه فاصله زمانی نسبت به غرب، در کشور ما در بازههای زمانی چند ساله تبدیل به نوعی گیشه برای ارائه و عرضه آثار هنری میشوند و سپس جای خود را به جریان دیگری میدهند. با این حساب باید به انتظار بشینیم تا ببینیم فانی در مجموعههای بعدی خود که احتمالا دیگر دغدغهی محیط زیست در آن جایی نخواهد داشت، دست روی کدام قالب برای ارائه کار میگذارد و رابطهی آن با جریانهای غالب را بررسی کنیم.
ممنون
نیکنازکاش به شکل مبسوط تری این متن نوشته می شد.
به غیر از این تغییر شکل عکاسی، ایشان چند بار دیگر شکل عکاسیشان تغییر داده اند؟
چند نمایشگاه دیگر در این چند سال اخیر برگزار شده اند که به شکل ددپن بوده اند؟
تمامی عکاسان برجسته ی ددپن همگی دغدغه ی زیست محیطی داشته اند؟
ممنون، متن به جایی بود. حالا که حرف سبکِ باد شد جا داره یادی هم بکنیم از مهرداد افسری که از پیشکسوتان این سبک در عکاسی ایرانه!
رسا