جان موریس در صد سالگی یک قرن فوتوژورنالیسم را به یاد می‌آورد
جیمز استرین مقاله ۱۳۹۵/۰۹/۲۰

جان موریس در صد سالگی یک قرن فوتوژورنالیسم را به یاد می‌آورد

جان موریس شاید یک صلح‌طلب واقعی باشد، اما حرفه‌ی او تماما با جنگ گره خورده‌است. او در سال‌های جنگ جهانی اول به دنیا آمد، دبیر عکس‌های رابرت کاپا در مجله لایف در طول جنگ جهانی دوم بود و اولین کسی بود که عکس‌های ترسیم شده از جنگ ویتنام را در صفحه اول «نیویورک تایمز» منتشر کرد. او در مجموع به عنوان یکی از مهم‌ترین دبیران عکس تاریخ عکاسی محسوب می‌شود.

مترجم: شهاب شهسواری

جان موریس شاید یک صلح‌طلب واقعی باشد، اما حرفه‌ی او تماما با جنگ گره خورده‌است. او در سال‌های جنگ جهانی اول به دنیا آمد، دبیر عکس‌های رابرت کاپا در مجله لایف در طول جنگ جهانی دوم بود و اولین کسی بود که عکس‌های ترسیم شده از جنگ ویتنام را در صفحه اول «نیویورک تایمز» منتشر کرد. او در مجموع به عنوان یکی از مهم‌ترین دبیران عکس تاریخ عکاسی محسوب می‌شود. البته در عین حال احتمالا مسن‌ترین دبیر عکس هم هست. او روز چهارشنبه هفته گذشته ۱۰۰ سالگی‌اش را جشن گرفت. در مصاحبه تلفنی که با او داشتم، از خانه‌اش در پاریس به شوخی گفت: «کم کم زندگی بالای صد سال دارد خیلی پرطرفدار می‌شود.»

آقای موریس قرار است  تولد صد سالگی خود را با یک کیک بین صدها دوستش که طی سال‌های متمادی کار یعنی بیش از ۴۰ سال دبیری عکس در مجله «لایف - Life»، «لیدی ز هوم ژورنال - Ladies’ Home Journal»، «مگنوم - Magnum»، «واشنگتن پست - The Washington Post» و «نیویورک تایمز - The New York Times» و البته در دوران بازنشستگی در کنار خود جمع کرده‌است، جشن بگیرد.

۹ دسامبر ۱۹۴۱ روزی که تولد ۲۵ سالگی‌اش بود، آقای موریس به عنوان خبرنگار مجله‌ی «لایف» در لس‌آنجلس فعالیت می‌کرد، با کیکی که همسرش مری پخته‌بود جشن گرفت و یک دوست را هم برای فوتبال آمریکایی به خانه دعوت کرده‌بود. نزدیک ظهر همان روز بود که یک تلفن از سوی دبیرش به او شد که همان روز بندر پرل هاربر مورد حمله قرار گرفته‌است. او به سرعت به سمت مرکز شهر رفت جایی که محله‌ی توکیوی کوچک قرار دارد، و آخر و عاقبتش ساعت ۳ صبح روزش به ستاد اف‌بی‌آی ختم شد جایی‌که یک ژاپنی-آمریکاییِ تحتِ نظرِ اف‌بی‌آی دستگیر شده و در حال بازجویی بود. موریس تولد ۲۵ سالگی و کیک خانه‌پزش را از دست داد، اما حمله به پرل هاربر زندگی او را عوض کرد.

سال بعد او دبیر عکس لندن و مسئول پوشش تصویری جنگ در اروپا برای مجله‌ی «لایف» شد. در دورانی که آنجا بود، ویرایش عکس‌های رابرت کاپا از روز ورود نظامیان به ساحل اوماها در نورماندی در سال ۱۹۴۴ مشهور به روز دی را بر عهده داشت.

برای اینکه عکس‌هایی را که دریافت می‌کند بهتر درک کند، یک عنوان شغلی تازه ابداع کرد، «هماهنگ‌کننده عکاسان در جبهه‌ی غربی». این شغل جدید به او اجازه داد تا در ژوئیه ۱۹۴۴ به ساحل نورماندی قدم بگذارد و برای یک ماه عکاسان «اسوشیتد‌پرس» و مجله‌ی «لایف» را تک‌تک همراهی کند.

خدمتکاران جوان در کمپ خبری لشکر یکم – نورمانی ۶ اوت ۱۹۴۴ – جان جی موریس
خدمتکاران جوان در کمپ خبری لشکر یکم – نورمانی ۶ اوت ۱۹۴۴ – جان جی موریس

در این دوره او خودش هم عکاسی کرد. این عکس‌ها ۶۰ سال بعد برای اولین بار منتشر شدند. خودش به شوخی می‌گوید انتشار این عکس‌ها با این فاصله زمانی باعث شد تا او «مسن‌ترین عکاس نوظهور جهان» باشد. در پایان جنگ جهانی او به خدمت فراخوانده‌شد و برای مدتی به عنوان دبیر عکس در پنتاگون خدمت کرد.

بعد از خدمت به عنوان دبیر عکس در «لیدی ز هوم ژورنال»، «مگنوم» و «واشنگتن پست»، آقای موریس روز یادبود سال ۱۹۶۷ به عنوان دبیر عکس نیویورک تایمز مشغول به کار شد.  در آن روزگار عکس‌ها خیلی نادر در روزنامه منتشر می‌شدند و به خصوص در صفحه‌ی اول، مگر از روی ناچاری.

جنگ ویتنام شعله‌ور شده‌بود و آقای موریس به شدت مبارزه کرد تا عکس‌های حقیقی از جنگ را درون روزنامه منتشر کند. او اصرار کرد تا عکس ادی آدامز از اعدام در سایگون بالای صفحه یک قرار بگیرد. بعدها هم موفق شد دبیران سرسخت روزنامه را متقاعد کند با وجود سیاست روزنامه در مورد منع چاپ عکس برهنه، عکس نیک اوت از دختری برهنه که از آتش بمب ناپالم فرار می‌کند را پایین صفحه کار کنند. هر دوی این عکس‌ها برنده جایزه پولیتزر شدند.

 

اعدام یک افسر ویت کنگ در سایگون – ۱۹۶۸ – ادی آدامز – اسوشیتدپرس</p>


<p>
اعدام یک افسر ویت کنگ در سایگون – ۱۹۶۸ – ادی آدامز – اسوشیتدپرس

 

او می‌گوید: «همیشه باور داشتم که باید نشان داد که چقدر جنگ زشت و کثیف است و همیشه روزنامه‌ها را تشویق می‌کردم تا دیدگاهی واقعی از جنگ نمایش دهند.»

آقای موریس سه بار ازدواج کرده و هر سه بار بیوه مرد شده‌است.  او همچنان سرزنده است و بسیار سخن می‌گوید و شش سال اخیر را با همراهش پاتریشیا تروکمه به سفر می‌رود. به تازگی او در حال بازاندیشی نقش عکاسی در دوران «پسا حقیقت» است. بحثی که دیوید داگلاس دانکن عکاس جنگ دیگری هم که ماه‌های پیش ۱۰۰ ساله شد به آن علاقه‌مند است.

موریس می‌گوید: «اگر فکر می‌کنند که حقیقت اهمیتی ندارد، در نتیجه پایان روزنامه‌نگاری فرارسیده‌است. این شرایط بسیار جدی محسوب می‌شود. من امیدوارم بهترین اتفاق‌ها بیافتد اما نگران بدترین اتفاق‌ها هستم.»

موریس به سرعت تلاش می‌کند تا متن کتابش با عنوان «قرن من» را تکمیل کند. این کتاب به عنوان شرح حال عکاسی در قرن گذشته به حساب می‌آید. این کتاب ۶۰۰ صفحه است و بسیاری از عکس‌هایی را که خودش انتخاب و ویرایش کرده‌است در آن آمده‌است. این کتاب سبک سنتی مجله لایف را پی گرفته‌است.  به گفته خودش: «تصاویر در اولویت هستند.»  کتاب تقریبا تکمیل شده‌است و در حال حاضر برای چاپ آن در حال جستجو برای ناشر است. او با تاکید می‌گوید که این کتاب یک کتاب ضد جنگ است.

موریس یک سال گذشته را صرف بازبینی عمر خود کرده‌است تا تجربه‌هایش را برای روایت این کتاب جمع‌آوری کند.

سال ۱۹۴۴ وقتی برای اولین بار به فیلمی که آقای کاپا از ساحل اوماها با خودش آورده‌بود نگاه کرد، فقط ۱۱ فریم وجود داشت که در آنها تصویر باشد. بقیه‌ی حلقه‌های فیلم ۳۵ میلیمتری هیچ تصویری نداشت. در حالی‌که آقای کاپا گفته‌بود که بهترین عکس‌ها در آن ۴ حلقه فیلم هستند و نه در فیلم مدیوم فرمت که تنها تعدادی عکس از قبل حمله داشت.

 

جان جی موریس، دبیر پیشین عکس نیویورک تایمز در خانه‌اش در منهتن سال ۱۹۶۹ – اثر ند بادی</p>


<p>
جان جی موریس، دبیر پیشین عکس نیویورک تایمز در خانه‌اش در منهتن سال ۱۹۶۹ – اثر ند بادی

 

برای ۷۰ سال آقای موریس می‌گفت که یک تکنیسین لابراتوار به او گفته‌است که چهار حلقه در فرآیند خشک کردن، تصادفا آب شده‌اند و فقط بخشی از یک حلقه نجات یافته‌است. داستان از میان رفتن تعدادی از مهم‌ترین عکس‌های تاریخ فوتوژورنالیسم امروزه به یکی از افسانه‌های این حرفه بدل شده‌است.

اما سوالاتی در مورد این روایت طی سال‌های اخیر پدید آمده‌است که ادعا می‌کنند امکان ذوب شدن نگاتیوها وجود ندارد و بخش به جا مانده از فیلم هیچ نشانه‌ای از قرار گرفتن در برابر دمای شدید در خود ندارد.

موریس بعد از اینکه به نظریه‌های جدید فکر می‌کند می‌گوید که فکر می‌کند نگاتیوها آب نشده‌بودند و آقای کاپا فقط ۱۱ فریم از ۴ حلقه فیلمی را که برده‌بود عکاسی کرده‌بود. احتمالا آقای کاپا در میان آتش خروشان و هیاهوی ساحل اوماها وحشت زده شده‌بود.

موریس می‌گوید: «فکر کنم خودش هم نمی‌دانست چند تا عکس گرفته‌. فکر کنم سه حلقه بودند که روی آنها هیچ چیز نبود.» البته اضافه می‌کند: «خدا را شکر که یک حلقه داشتیم که چیزی توی آن بود.»

با وجود تمام عکس‌های موثر جنگی که آقای موریس ویرایش کرد و در نشریات قرار داد، هیچ‌گاه در طول سال‌های کارش با کمبود جنگ و درگیری مواجه نشد. وقتی از او پرسیدم که در طی این یک قرن چه آموخته است، کمی مکث کرد و جمع‌بندی صریحی ارائه داد. او گفت: «انسان به آن اندازه که امیدواریم، باهوش نیست. به داوری من خیلی ساده می‌توان جلوی جنگ را گرفت. فقط کافی است که بگویید از این به بعد جنگ دیگر تجارت خوبی نیست. این تنها چیزی است که آمریکا را در جنگ نگه داشته‌است. جنگ بزرگ‌ترین تجارت ماست.»

عکاسان مجله لایف برای روز حمله به نورماندی یک هفته پیش از آغاز حمله. ردیف بالا از چپ باب لندری، جورج راجر، فرانک شرشل و رابرت کاپا، ردیف پایین از چپ رالف مورس، جان جی موریس و دیوید شرمن – لندن ۱۹۴۵ – اثر جورج راجر – مگنوم فوتوز</p>


<p>
عکاسان مجله لایف برای روز حمله به نورماندی یک هفته پیش از آغاز حمله. ردیف بالا از چپ باب لندری، جورج راجر، فرانک شرشل و رابرت کاپا، ردیف پایین از چپ رالف مورس، جان جی موریس و دیوید شرمن – لندن ۱۹۴۵ – اثر جورج راجر – مگنوم فتوز
  
یک عکس چاپ شده با تغییرات از جان موریس برای چاپ در نیویورک تایمز سال ۱۹۷۲ – عکس از آرتور بروور – نیویورک تایمز</p>


<p>
یک عکس رتوش‌شده از جان موریس برای چاپ در نیویورک تایمز سال ۱۹۷۲ – عکس از آرتور بروور – نیویورک تایمز
 
در دفترش سال ۱۹۶۱ – اثر کورنل کاپا</p>


<p>
در دفترش سال ۱۹۶۱ – اثر کورنل کاپا
 
جان موریس، پشت به دوربین، دبیر عکس نیویورک تایمز برای مرکز بارتون سیلورمن سخنرانی می‌کند و دیگر دبیران عکس و عکاسان گوش می‌کنند – لی رومرو – نیویورک تایمز</p>


<p>
جان موریس، پشت به دوربین، دبیر عکس نیویورک تایمز برای مرکز بارتون سیلورمن سخنرانی می‌کند و دیگر دبیران عکس و عکاسان گوش می‌کنند – لی رومرو – نیویورک تایمز
 
جان موریس در رستورانی در پاریس – اثر ای عباس – مگنوم فوتوز</p>


<p>
جان موریس در رستورانی در پاریس – اثر عباس عطار – مگنوم فوتوز

  

عکس یک: جان موریس با دو کودک در بایو، نورماندی، فرانسه، ژوئیه ۱۹۴۴ – اثر ند بادی (Ned Buddy)

منبع: نیویورک تایمز