آن عکس که عکاسم کرد؛ کریستوفر موریس، پاناما ۱۹۸۹
کریستوفر موریس مقاله ۱۳۹۳/۰۳/۲۰

آن عکس که عکاسم کرد؛ کریستوفر موریس، پاناما ۱۹۸۹

«آن عکسی که عکاسم کرد» مجموعه‌ مطالبی در وبلاگ لایت‌باکس تایم است که در آن عکاسان شناخته‌شده درباره عکسی صحبت می‌کنند که نقطه‌عطفی در زندگی حرفه‌ای آنها بوده و توجه بین‌المللی را به دست آورده‌ و یا علاقه‌ آنها به عکاسی را برافروخته است. برای شروع این مجموعه مطالب، تایم به سراغ کریستوفر موریس رفته است. موریس درباره عکس قدرتمندی که در پاناما در سال ۱۹۸۹ گرفته، صحبت می‌کند.

این عکس در دسامبر ۱۹۸۹  در سومین روز حمله ایالت متحده آمریکا به پاناما گرفته شده است و سرگروهبان ریموند کاباکار را نشان می‌دهد که تلاش می‌کند تا از غیرنظامیان در حین مبارزه مسلحانه با نیروی دفاعی پاناما محافظت کند.

تبادل آتش تا عصر همان روز ادامه داشت. من آنجا در حال عکاسی بودم در حالی‌که در کنارم حدود ۱۸ غیرنظامی در این میان گرفتار شده بوند. بیشتر این غیرنظامیان کشته شدند و سرگروهبان کاباکار ستاره برنزی را برای شحاعت در عملکرد آن روز خود گرفت.

حمله آمریکا به پاناما که در آن موفق شد دیکتاتور مانوئل نوریگا را سرنگون کند- نوریگا بعدتر به پاناما برگشند البته نه به قدرت بلکه به زندان - حلظه‌ای سرنوشت‌ساز برای تاریخ پاناما بود و به مقدار زیادی در ایالت متحده آمریکا به فراموشی سپرده شده است.

.

من یکی از ۴ عکاس خارجی بودم که در هنگام شروع جنگ پاناما در این کشور حضور داشتم. عکاسان دیگر عبارت بودند از: پاتریک شوئل که برای نیوزویک کار می‌کرد، مالکوم لینتون که برای رویترز کار می‌کرد و خوزه مانوئل رودریگز عکاس آزادی که برای اسپانیا عکس می‌گرفت. ماموریت من برای «تایم» بود. روز پیش از اینکه این عکس گرفته شوند، دو تن از این عکاسان زخمی شدند و متاسفانه خوزه‌ به علت اصابت گلوله به سرش کشته شد. بنابراین من تنها عکاسی بودم که همچنان کار می‌کرد. همه این اتفاقات زمانی رخ داد که حقیقتا در تلاش بودم تا به عنوان یک عکاس خبری شناخته شوم. بعد از آن هم به صورت قراردادی با «تایم» کار کردم.

این عکس به من حس اعتماد به نفس تازه‌ای بخشید. به من نشان داد که می‌توانم بر ترسم غلبه کنم، چیزی که در اوایل کارم باهاش درگیر بودم را کنترل کنم. درک روشنی نسبت به قبل و شرایط مشابه پیدا کرده بودم که اگر یاد نمی‌گرفتم که چه‌طور ترس خود را مدیریت کنم نهایتا می‌توانست منجر به مرگ من شود.

بنابراین در چالشی که در پیش روی خود داشتم تلاش کردم تا آن را بفهمم و بعد در آغوش بکشم. ترس را می‌توان از میان برداشت و به انرژی مثبت هدایتش کرد. این چیزی است که برای این دسته از ژورنالیسم مناسب است.

منبع: +