بررسی «تخلف» روزنامه شرق در چاپ یک تصویر اشتقاقی
در ویکیپدیا اثر اشتقاقی اینگونه تعریف شده است:«در حوزه قانون حق تکثیر، اثر اشتقاقی به اثری گفته میشود که در خلق آن به طور عمده از عناصر یک اثر دیگر که قبلاً ایجاد شده و از حق تکثیر برخوردار است استفاده شود.»
با توجه به تعریف اثر اشتقاقی، بیآنکه نیازی باشد فرض عکاس مبنی بر استفاده طراح از عکس به عنوان ماده اصلی کار و اضافهکردن افکتهایی بر عکس و یا ادعای طراح که در واکنش به مطلب عاشورینیا ۲ تصویر از مراحل تهیه اثر نهایی منتشر کرده است بررسی شود -روند کار هر چه که باشد- اثر منتشر شده در صفحه اول شرق را میتوان یک اثر اشتقاقی دانست.
اسماعیل عباسی مترجم کتاب فتوژورنالیسم در خصوص حد و مرز مجاز برای استفاده از عکس در آثار هنری میگوید: «در صورت اثبات اینکه طراح از روی عکس عاشورینیا طراحی کرده است، طراح با توجه به اینکه بدون اجازه عکاس و بدون درنظر گرفتن حقوق مادی و معنوی ایشان، حتی اسم این عکاس را ننوشته، مقصر شناخته میشود. فاکتور مجاز این است که طراحی اساسا باید دگرگون شده باشد و هیچگونه شباهتی به ساختار و مقیاسهای اصلی نداشته باشد. طراح در پاسخ به این سوال ساده موضوع را خودش روشن خواهد کرد. این طرح شما از روی چه مدلی طرحی شده است. اگر پاسخ چهرهی زندهیاد سیمین بهبهانی باشد که هیچ، که البته خودش جای بحث دارد. وگرنه استفاده از عکس به معنای قائلشدن به حق و حقوق عکاس است.»
آقای عباسی به قوانین موجود وضعشده در ایران اشاره میکند: «قوانین مشخص همان قوانین مولفان و مصنفان و هنرمندان است که در ایران در سال ۱۳۴۸ تایید و تصویب شده است، اگر چه تا این حد به ریزهکاریها نپرداخته است اما با توسل به همان قوانین مبهم هم در این مورد در صورت اثبات استفاده از عکس توسط طراح موضوع قابل پیگیری قانونی است.»
در فصل اول قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان، در ماده ۱۸ آن آمده است:
«انتقال گیرنده و ناشر و کسانی که طبق این قانون اجازه استفاده یا استناد یا اقتباس از اثری را به منظور انتفاع دارند باید نام پدیدآورنده را باعنوان و نشانه ویژه معرف اثر همراه اثر یا روی نسخه اصلی یا نسخههای چاپی یا تکثیر شده به روش معمول و متداول اعلام و درج نمایند مگر این کهپدیدآورنده به ترتیب دیگری موافقت کرده باشد.»
و در ماده ۱۹ آمده است:
«هر گونه تغییر یا تحریف در اثرهای مورد حمایت این قانون و نشر آن بدون اجازه پدیدآورنده ممنوع است.»
همچنین در ماده ۲۵ قانون مصوب با اشاره به مجازات این دو ماده نوشته شده است:
«متخلفین از مواد ۱۷ - ۱۸ - ۱۹ - ۲۰ این قانون به حبس تأدیبی از سه ماه تا یک سال محکوم خواهند شد.»
و در ماده ۳۱ با اشاره به حق و حقوق صاحب اثر در خصوص شکایت آمده است:« تعقیب بزههای مذکور در این قانون با شکایت شاکی خصوصی شروع و با گذشت او موقوف میشود.»
اسماعیل عباسی با اشاره به مسئولیت حقوقی مدیرمسئول در روزنامه میگوید: «مسئول عکس صفحه اول اصولا سردبیر و مدیر مسئول است. معمولا به دلیل حساسیت صفحه اول بر خلاف عکسهای صفحات دیگر معمولا سردبیر تصمیم نهایی را میگیرد. اما از نظر حقوقی، در هر نشریهای مدیرمسئول پاسخگوی نهایی خواهد بود.»
داوود محمدی سردبیر شرق در خصوص روند به چاپرسیدن تصویر در صفحه اول روزنامه شرق و مسائل پیشآمده پیرامون آن میگوید: «طرح منتشر شده از خانم سیمین بهبهانی ؛ مطابق روال معمول روزنامه در موارد مشابه ؛ توسط دبیر طرح روزنامه به همکاران طراح «شرق» که در روزنامه مستقر نیستند اما،بی شائبه، زحمات طراحی را متقبل می شوند ؛ سفارش داده شد و پس از یک بار رفت و برگشت برای اعمال تغییری چزیی ، روی صفحه رفت . اکنون؛ آقای عاشورینیا ، معتقدند که طراح از عکس ایشان استفاده کرده و به علت عدم ذکر نام ایشان در روزنامه ، کپی رایت ، نقض شده است. آقای جعفرنژاد هم در صفحه «فیس بوک» خود توضیح دادهاند که از روی عکس ، «طرح» کشیدهاند و لایههای مختلف کار قلمی خود را نیز در معرض دید مخاطبان قرار دادهاند و معتقدند به علت ماهیت متفاوت کاریشان ، نیازی به ذکر نام عکاس نیست. «شرق» ، هنگامی که تصویر را دریافت کرد ، برداشت «طرح»، از آن داشت و بر اساس مشی روزنامه که در حد توان به کپی رایت پایبند است ؛ نام طراح را کنار آن منتشر کرد و اصولا ؛ تصوری از وجود عکس آقای عاشورینیا در ذهن همکاران نبود. بعداز انتشار انتقاد آقای عاشورینیا از طراح و پرسش و پاسخهای دو طرف و حامیانشان از یکدیگر، قضاوت ، بسیار دشوار شده است.. بویژه انکه بحث کاملا تخصصی است.»
جواد منتظری با اشاره به آشنا نبودن ژورنالیسم ایران به تعاریف جهانی میگوید: «چیزی که ما به عنوان ژورنالیسم داریم درحد این است که یک سیاههای را در یک صفحهای منتشر کنیم و از آن بهعنوان ژورنالیسم نام ببریم. در گذشته تا به الان یک تلاشهایی صورت گرفته که ژورنالیسم به شکل جدی و علمی وارد ایران بشود ولی این تلاشها در مراحل مختلف دچار مشکلات فراوانی شده است. یکی از این مشکلات این است که رابطه روزنامه نگاری ما با جهان قطع است. روزنامه نگاری ما به لحاظ علمی به روز نمی شود. اکثریت روزنامه نگاران ما زبانی غیر از فارسی نمی دانند. روزنامه نگاران ما اعم از عکاس و خبرنگار طی سال های طولانی در حرفهشان در هیج کلاس آموزشی و ورکشاپی حضور نیافته اند. در بخش عکاسی خبری استاد آموزشی کافی و آگاه به به این رشته کم است یا نیست. آن ها هم که هستند تجربیات خود را تدریس می کنند.
مشکل دیگر این است که انتقال تجربه درست صورت نمیگیرد. منظورم این نیست که تجربه منتقل نمیشود، بلکه منظور این است که این انتقال شیوهی درستی ندارد و در مقاطع تاریخی مختلف میبینید که آموزش روزنامهنگاری و فرآیند آموزش روزنامهنگاری دچار گسستهایی میشود. به عنوان مثال بعد از انقلاب در شاخه عکاسی خبری عکاسانی که در صف اول بودند و قرار بود ما از تجربیاتشان درس بگیریم یا از ایران رفتند و یا از فضای مطبوعات خارج شدند. در نهایت بخشی از آن بدنهی عکاسی ماندند که بیشترشان تجربه و دانش کافی نداشتند. سالهای طولانی گذشت تا مطبوعات ما در عکاسی خبری تحولی را به خود دید. اما باز هم مشابه اتفاق پس ازانقلاب در نسل من تکرار شد. عکاسهایی که باید تجربه خود را انتقال میدادند رفتند و باز این گسست اتفاق افتاد. این مسائل در غرب به عنوان یک آسیب وحشتناک در یک حرفه تعریف میشود.
من از وقتی که وارد عکاسی خبری شدم این قضیه را دیدم. درسهایی که من در دانشگاه به عنوان عکاسی خبری گذراندم واقعا بیمحتوا و بسیار قدیمی بود. هیچ کمکی به کار عکاسی خبری ما نکرد غیر از آن بخش عملی که ما دوربین میگرفتیم و میرفتیم عکاسی میکردیم و عکاسی را یاد میگرفتیم. کسی نبود که به ما بگوید عکاسی خبری این است، پییشینهاش این است و این مسیر را در دنیا پیموده، امروز جایگاهش در دنیا این است و اگر شما بخواهید این کار را بکنید باید به این شکل عمل کنید. تعاریفی به شکل کلی برای مان ارایه می شد. اگر شانس می آوردیم استاد با تجربه ای داشتیم، شاید چیزی گیرمان می آمد.
در سال ۲۰۰۸ در وبلاگم در مورد مسالهای که برای عکس آقای اوباما پیش آمد که دقیقا مانند عکس خانم بهبهانی است، نوشتم. سوالی که وجود دارد این است که آیا در دانشگاهها هم دربارهی این مباحث صحبتی میشود و این مسائل را تدریس میکنند؟ آیا قانون مولفان و مصنفان به شکل جدی برای عکاسان، طراحان و روزنامهنگاران ما تدریس میشود؟ این قانون چقدر متناسب با زمان تغییر کرده؟ آیا موضوعات دیجیتالی در آن وارد شده است؟ آیا اساسا ما انجمن صنفیای داریم که حواسش به این چنین کارها باشد؟
به نظر من به شکل طبیعی آقای عاشورینیا به انجمن صنفی خود این قضیه را گزارش کند و انجمن صنفی این قضیه را پیگیری بکند. انجمن صنفی باید توضیح بخواهد از آن طراح و روزنامه که چرا چنین کاری کردهاند و اگر پیگیریایی از نظر قانونی باید صورت بگیرد، باید با حمایت این انجمن صنفی همراه باشد. در غرب انجمن های صنفی نقش عمده ای بازی می کنند. حتی مبلغ دستمزد عکاسان را انجمن صنفی تعیین می کند و در فیش های حقوقی نوشته شده (در جایی که من هستم) که بر اساس تعریف انجمن روزنامه نگاران بر پایه فلان ساعت کار فلان مبلغ حقوق شماست..
مشکل دیگر این است که ما به طور کلی اساسا هیچ تعریف و چارتی برای خیلی از کارهایمان در ایران نداریم. دیمی کار انجام میدهیم، هیاتی کار انجام میدهیم. اینکه کسی دوربین دستش بگیرد و چهار روز عکاسی انجام بدهد و بعد بشود عکاس خبری و بدون هیچ پشتوانه علمی، تحقیقاتی و طی نکردن پله های ترقی، بدون بینش و دانش بر مسندی بنشید، این می شود که شده است. کسی که اساسا آگاه نیست به کارش و یک رفتارهایی میکند که این رفتارها خارج از منطق و عرف و علم آن رشته است.»
جواد منتظری انتقاد اساسی به نحوهی اعتراضی که چند روز اخیر و در پی انتشار تصویر سیمین بهبهانی صورت گرفته دارد:«وقتی ارتباط بین این نقاط و بخش های مختلف روزنامهنگاری اعم از دانشگاهها و مراکز آموزشی، روزنامه ها و مجلات، انجمن های صنفی و خود روزنامه نگاران دچار مشکل میشود، پروسه رشد و نمو این حرفه آن را باز میتاباند. آن گاه می بینیند وقتی اعتراضی به یک مشکل صورت میگیرد، به شکلی بی منطق پیش میرود. آن وقت میبینید به همان شیوه هیاتی عدهای پشت سر عکاس و عده ای پشت سر طراح میایستند و خارج از منطق، قواعد و ادبیات اخلاقی و با بیادبی در مورد این ماجرا شروع به حرفزدن و هوار کشیدن میکنند. این زشت است و باید از آن فاصله گرفت. بیادبی و حرف زشت زدن در دفاع از یک طرح و یا یک عکس، هیچ کمکی به ما نخواهد کرد جز اینکه ما را در مقابل هم قرار بدهد. به هیچ نتیجهی درستی نخواهیم رسید و این چیزی است که ما دو سه دهه است داریم انجام میدهیم. ما باید بتوانیم بدون خشم بنشینیم در کنار هم و تنها به لحاظ حرفهای این موضوع را مطرح کنیم و نتیجه بگیریم و این وظیفه نهادهای صنفی ما است که به شکل جدی به این ماجرا بپردازند. وقتی ما شروع میکنیم به فحاشی به نتیجهای نمیرسیم چون بلا فاصله در بنبست گیر میافتیم. برای اینکه ارتباط نقاطی که ما داریم به شکل منطقی از قبل تعریف نشده است. اما به یاد داشته باشیم که تنها خود ماییم که می تانیم به خودمان کمک کنیم.»
آقای عباسی با اشاره به پوستری که در سال ۲۰۰۸ از روی عکسی از باراک اوباما طراحی شد و مشابه دانستن طرح روزنامه شرق به پوستر تبلیغاتی رئیسجمهور آمریکا میگوید:« یک مورد جهانی هم در این مورد که بسیار معروف است عکسی است که از اوباما در انتخابات چاپ شد. یکی از عکسهای اسوشیتدپرس در واقع توسط یک نقاش به صورت یک پوستر منتشر شده بود. دعوایی که اسوشیتدپرس در مورد شپارد فری مطرح کرد شپارت فری پوستری از اوباما طراحی کرده بود به نام HOPE که اسوشیتدپرس مدعی بود که از روی عکسهای اسوشیتدپرس تهیه شده است. نهایتا ماجرا به مصالحه طرفین انجامید و فری تعهد داد که از عکسهای اسوشیتدپرس بدون درنظرگرفتن کپیرایت استفاده نکند. در واقع فری در دادگاه فدرال بابت استفاده از عکس آسوشیتدپرس محکوم به ۶ ماه زندان شد، البته به صورت مشروط آزاد ماند و علاوه بر این به۳۰۰ ساعت خدمات اجتماعی و پرداخت جریمه نقدی به مبلغ ۲۵۰۰۰ دلار محکوم شد.»
در انتها جواد منتظری که سابقهی زیادی در مطبوعات ایرانی دارد و در چندین روزنامه مسئولیت دبیری عکس را بر عهده داشته در خصوص وظیفهی حرفهای ژورنالیستها و فتوژورنالیستها در شرایط فعلی مطبوعات ایران میگوید:«بخشی از این ماجرا دیگر اصلا دست ما نیست. به خاطر اینکه به یک وجهی ما روزنامهنگاران مصرفکننده هستیم. ما مصرف کننده یک کالا هستیم که این کالا به دست ما میرسد و این کالا آن سیستم روزنامهنگاری ماست. به آن اندازه که نهادها و مقامات بالاسری تاثیرگذار هستند خود روزنامهنگاران به عنوان بدنه اصلی این شغل تاثیر آنچنانی ندارند. این بهخاطر سیستمی است که در ایران تعریف شده و جا افتاده است. اما ما میتوانیم دانش خودمان را بالا ببریم و بهروز بمانیم. به کارهایی که در حوزهی ما در دنیا میافتد توجه کنیم. پیگیری کنیم و آنها را اطلاعرسانی کنیم. این خیلی مساله مهمی است. چراکه سبب خواهد شد به شکل طبیعی رشد کنیم. بر این باورم که هیچ سیستمی بر اعضایی که درست فکر میکنند نمیتواند حاکم شود و اگر اعضای آن اجتماع درست فکر کنند آن سیستم پایدار نخواهد بود. ولی ما میبینیم که این اتفاق در جامعه روزنامهنگاری ما وجود ندارد. این موضوع نباید حمل بر این بشود که من دارم صددرصدی به این قضیه نگاه میکنم. این یک تحلیل است بر اساس درصدی از روزنامهنگاری ما که متاسفانه در حال رشد است. شیوههای بد روزنامهنگاری ما در حال افزایش است و اگر ما به خودمان نیاییم و خودمان را نجات ندهیم، ما هم جزئی از این جریان خواهیم شد.»
گفتنیست برای تهیه این گزارش تلاش شد گفتوگویی با شهاب جعفرنژاد، طراح تصویر منتشر شده در روزنامه شرق داشته باشیم که ایشان ترجیح دادند در اینباره گفتوگو نکنند.
---
مطالب مرتبط: