پائولو پلگرین و مهدی وثوق‌نیا
احسان قنبری‌فرد مقاله ۱۳۹۷/۰۶/۰۹

پائولو پلگرین و مهدی وثوق‌نیا

چندی پیش بدون هیچ پیش‌داوری و قضاوتی، در «استوری» اینستاگرام تعدادی از عکس‌های عکاس شهیر جهان، پائولو پلگرین را شانه به شانه‌ی عکس‌هایی از مهدی وثوق نیا منتشر کردم و بیش از پیش یقین پیدا کردم که سوابق ثبت شده در خاطرات ما، به واسطه‌ی اتفاقات نه چندان جذابی که پیشتر افتاده و هر روز تکرار می‌شود، تن به نوعی بدبینی همیشگی و زجرآور داده است.

گفت‌و‌گو در باب پروژه‌ای از پائولو پلگرین با عنوان شهدای ایران (Iranian Martyrs) است. هر کدام از این عکس‌ها را در کنار عکسی از مهدی وثوق نیا قاب‌گیری کردم که در یک نگاه به نظر می‌رسد که با دقتی بسیار زیاد از یک‌دیگر گرته‌برداری شده باشند. درد و گلایه در جامعه‌ی عکاسی ما کم نیست، رفتارهای غیر هنری فراوان اتفاق افتاده‌اند و به نوعی تمام مخاطبان ایرانی را بدبین کرده‌اند. سوال مبهم و مهمی پیش روی ماست. چرا هر وقت که اثری از یک هنرمند خارجی در کنار اثری از یک هنرمند ایرانی منتشر می‌شود، اولین برداشت ما باید کپی‌برداری هنرمند ایرانی از هنرمند غیرایرانی باشد؟ چرا باید این درد تا این اندازه تکرار شده باشد که بعد از مشاهده‌ی دو اثر مشابه، هیچ پیش‌فرض دیگری در ذهن ما شکل نگیرد؟  قبل از انتشار عکس‌ها، مخاطبان را به حفظ حرمت هنرمند و دقت و نگاه منتقدانه دعوت کرده بودم. باز هم این خواسته را تکرار می‌کنم و از همه‌ی عزیزان خواهش می‌کنم، بیشتر مطالعه و جست‌و‌جو کنند و با مشاهده‌ی هر متن و مطلبی در فضای مجازی، آن را وحی منزل به شمار نیاورند. پیش از جست‌و‌جو و بررسی قضاوت نکنند و همیشه رفتار و اخلاق هنرمندانه و منتقدانه و البته آگاهانه را مد نظر داشته باشند. 

 

 

در مورد عکس‌هایی که این بار در یک قاب با هم همراه کرده و شما را به تماشای آن‌ها دعوت می‌کنم، می‌توانیم با سربلندی و افتخار از هنرمند ایرانی حمایت کنیم و با قدرت بگوییم که انتشار این عکس‌ها ازسوی پائولو پلگرین، به نام خودش یا تکرار این عکس‌ها، ناشی از اطلاع اندک جوامع غربی و آژانس‌های معتبر عکس جهانی از ایران و عکاسی ایران است. بدون تردید سیستم گالری‌ها، انتشارات و گسترش داشته‌های ما نیازمند بازبینی است. درد بزرگی است که هر کسی از راه می‌رسد، نام و عنوان بزرگی چون کیوریتور و نمایشگاه گردان بر خود می‌گذارد و اقدام به گردآوری و انتشار عکس می‌کند. تن دادن به نمایشگاه‌های بی‌شناسنامه و کیوریتورهای جعلی تازه به دوران رسیده‌ای که اشتیاق دوستان تازه‌کار و هنرجو به انتشار آثارشان را دست‌مایه کرده‌‌اند و با این ابزار، بساطی برای پرکردن رزومه‌هایشان با این عناوین جعلی و دکانی برای کسب درآمد با این نمایشگاه‌های بی‌ارزش دست و پا کرده‌اند، همه و همه اشتباهاتی است که عرصه را برای نمایش و انتشار درست و انجام وظیفه بزرگی چون کیوریتوری را بر آنان که بایسته و شایسته‌ی این عنوان و جایگاه هستند تنگ کرده است. عکاسی و سایر هنرها در زیرِ دست و پای اساتیدی که تنها داشته‌شان عدد افراد دنبال کننده است، دکان‌های تلگرامی و اینستاگرامی و معلم‌های جعلی لگدمال شده‌است و امروز ماییم با واژه‌هایی من‌درآوردی که باید در مصاحبه‌های حرفه‌ای از هنرجویان و پیروان اینستاگرامی بشنویم و شاخ دربیاوریم از این‌همه قدرت و توان، در دست سوء استفاده‌گران بی‌هویت. کاش هنرجویان معصوم ما، معصومیت و پاکی دل‌های مشتاق خود را به دست این صفحات مجازی نسپارند و به جای صفحات اینستاگرام و کانال‌های تلگرامی و بلاگ‌هایی که می‌تواند توسط هر کودکی راه‌اندازی شود، به سوی کتاب و مقاله، به سمت دنیای سرشار علم برگردند که برای تشخیص سره از ناسره‌اش، همیشه معیارهایی از جنس منطق و پژوهش هست. عکس‌های پائولوپلگرین، در سال 2006 منتشر شده‌اند و عکس‌های مهدی وثوق‌نیا، در سال 2004. بدبینی را کنار بگذاریم و خود را به‌جای حدس و گمان و بدبینی، به سلاح دانش و جست‌و‌جو مجهز کنیم. این بار با قدرت و قاطعیت می‌گوییم که هنرمند ایرانی، پیشتاز است. انتشار حرفه‌ای و زمان‌مند، طی کردن مسیر درست در خلق و انتشار هنری، دست ما را تا جایی باز می‌گذارد که فارغ از بزرگی نام، فردی چون پائولوپلگرین را این بار مغلوب این نبرد هنری نابرابر بدانیم. 

 

 

  

 
 

 

این سلسله مطالب بسیار سطحی هستند و فارغ از استدلال‌های ضعیف نویسنده، خبر از عدم آشنایی وی با عکاسی ایران و جهان دارند. عکاسی از گورستان به مهدی وثوق نیا و پائولو پلگرین محدود نمی‌شود و قبل از آقای وثوق نیا، عکاسی مثل آرمان اسپتانیان از گورستان به شکلی شاعرانه و گیرا عکاسی کرده بودند.

عکس‌های آقای استپانیان در سایت گالری افرند قابل مشاهده است:
https://www.afrandgallery.com/index208gg.htm

به عنوان یک مخاطب امیدوارم سایت عکسخانه اعتبار خود را فدای به روز رسانی سریع با هرگونه مطلب دریافتی نکند.

امیر

سلام دوست عزیز. بله شما درست می‌فرمایید. آقای استپانیان خیلی قبل‌تر بصورت چیدمان و اضافه کردن موضوعاتی به عکس‌های سنگ قبرهای ارامنه بصورت هنری این کار را کردند. اما من در ادامه عکاسی از عکس‌ها بصورت مستند از گورستان شهر خودم کار کردم. و مقایسه بالا در فرم عکاسی است نه عکاسی از موضوع مرگ .

مهدی وثوق نیا

سلام آقای وثوق نیا. ممنون از پاسخگویی شما. منظور من این متن بود و نه عکس‌های شما.

به نظرم اگر امتیازی برای ایده عکاسی از سنگ قبرها در ایران هست، متعلق به آرمان استپانیان است که به نظر بنده هم بسیار زودتر از شما و هم جسارتا قدری موفق تر از شما (شاید به دلیل همان دخل و تصرف شخصی ایشان) اینکار را انجام داده است. حال اینکه شما از قبرستان شهر خود و علی زنجانی از قبرستان شهر خودش و شاید امین طلاچیان هم از قبرستان شهر خودشان عکاسی کرده، امتیازی نیست.

پائولو پلگرین یک عکاس مطبوعاتی است و عکس‌های مهم او عکس‌های دیگری هستند. اینها فقط در سایت مگنوم ارائه شده. اگر شما و زنجانی و طلاچیان مجاز به تاثیر پذیری از استپانیان هستید، پلگرین هم می‌تواند باشد. ضمن اینکه کلیت این مجموعه را اگر در کنار عکس‌های آن دوره رعنا جوادی و بهمن جلالی و ... و موج عکاسی از روی عکس با چاشنی نوستالژی و گذشته و ... بگذاریم، مجموعه قدری تکراری و حوصله سر بر به نظر می‌رسد. بنابراین و به شکل خلاصه، جسارتا نه مجموعه شما ایده و حتی اجرای نابی دارد و نه کار پلگرین کار مهم ایشان است.

امیر

سطح بسیار پایین اطلاعات نویسنده باعث شده که چند روزی در مورد مجموعه بسیار ساده آقای وثوق نیا (مثل تمام مجموعه هایشان) که نه ایده مجموعه برای خودش بوده و نه مفهوم ازرشمندی داشته این روز ها به زبانها بیوفتد.
ایده عکاسی از قبرستان ها خیلی قبل تر توسط عکاسان هنری ایران امثال آقای استپانیان و حتی چند عکاس دیگر انجام شده و چنین مجموعه هایی به گونه ای هست که واقعا اصلا اهمیتی ندارد که حالا چیزی به آن اضافه بشود یا نه چیزی که مهم است ایده اصلی مجموعه است ولی آقای وثوق نیا دلیل برتری و یا تفاوت مجموعه خودش را این میداند که عکس ها را در شهر خودش گرفته و یا اینکه مستند هستند واقعا مضحک و زشت است ای کاش به جای آوردن این دلایل مضحک اعتراف میکرد ایده این مجموعه کپی بوده. و ای کاش به جای وقت گذاشتن بر روی این موضوعات که سالها قبل انجام شده کمی به دانش عکاسی خودش اضافه میکرد تا این گونه شاگردان گذشته اش مثل من او را نقد نکنند ضعف آقای وثوق نیا در سواد او و نشناختن تاریخ عکاسی ایران و جهان هم کاملا مشهود است شاید که در این کپی بزرگ عمدی هم در کار نبود و فقط به دلیل آگاهی بسیار پایینه آقای وثوق نیا در تاریخ عکاسی است و تمام دغدغه ایشان این بوده که خود را به عنوان عکاس هنری معرفی کند در حالی که هیچ هنری در عکس های او دیده نمیشود.

آقای وثوق نیا عزیز سوال من از شما این است؛
شما شاید عکاس باشید، اما آیا هنرمند نیز هستید؟
جواب من هم به شما این است «نه شما هنرمند نیستید»
ای کاش نویسنده محترم متن هم که به دنبال معروف کردن نام خودش است و چند روزی است به عکاسان مختلف حمله می کند کمی با دانش بیشتر این «درد عکاسی» اش را انجام بدهد.
درد عکاسی اینجاس که آدمهایی مثل همین آقای قنبری فرد و آقای وثوق نیا عکاسی هم تدریس میکنن و نمایشگاه عکس هم هر چند ماه کیوریت میکنن نمونه اخرش همین نمایشگاه اخیر “نگاه میدانی” و یا نمایشگاه قبل تری که باز هم به انتخاب ایشان بود “نفر آباد” شاگردانی که با تقلید اشتباه از راه استادشان و با کیوریتوری ایشان هر چند ماه یک بار یک نمایشگاه بسیار ضعیف به خورد مخاطب میدهند.

مریم

در تعجب افرادی از جامعه عکاسی هستم که هنوز با اسم مستعار کامنت میگذارند

سعید فداییان

آقای فدايیان ما هم در تعجب انسان هایی مثل شما هستیم که کلاس عکاسی همچین آدماهایی را میروید که بتوانید جایی در هنر پیدا کنید و در همچین جاهایی چاپلوسی میکنید تا بتوانید احیانا جایی در نمایشگاه های گروهی سخیف که هر چند وقت یکبار توسط همین اساتید کیوریت و انتخاب میشوند برای خودتان پیداکنید
خیلی ها میدانن که دوستانی مثل شما فقط به قول خودتان برای لینک زدن با اقایانی مثل وثوق نیا به کلاس های ایشان میروند به این دلیل که رابطه این آقایان با گالری ها خوب است
شما هم بدانید بهتر است به جای چاپلوسی کمی سطح سوادتان را افزایش دهید و نون بازوی خودتان را بخورید نه اینکه در همچین جاهایی «تعجب کنید از نام مستعار»، در حالی که مصداق بارز مستعار دقیقا انسان هایی مثل شماها هستن که به خاطر نمایشگاه و ارتباط گرفتن با سلبریتی های عکاسی به کلاس آنها میروند و‌تنها دغدغه ای که از کلاس رفتن ندارند «یادگیری» است.

11128615

1. من در ایران زندگی نمیکنم اما در ایران یک ترم شاگرد آقای وثوق نیا بودم و این رو متوجه شدم که شخصیت ایشون والاتر از تقریبا تمامی عکاسانی هست که تا اون لحظه دیده بودم. مهم ترین وجهه های شخصیتی ایشون که چشم نواز بود، یکی کمک صادقانه و بدون چشم داشتی بود که به شاگردانشون در راه یادگیری عکاسی میکردن و دیگری، که مهم تر هم هست، کار کردن بدون ادا و اطوار و خودنمایی هست. این رو میدونم که روش کاری ایشون و نوع موضوعاتی که انتخاب میکنن و همچنین فرم کارهاشون خیلی در جامعه ی عکاسی ایران مورد پسند نیست. حتی در ابتدای کار، خود من هم فکر میکردم که ایشون عکس های ساده ای میگیرن. اما گذشت زمان و عمیق شدن بیشتر در عکاسی جهان و داشتن شانس آشنایی با عکاس های معاصر آلمانی زبان، به من نشون داد که نگاه ایشون از قریب به اتفاق عکاس های ایرانی نوتر و معاصرتره. سادگی در هرچیز فقط وقتی به دست میاد که نگاه عمیقتر و دقیقتر میشه.... من تا به حال حتی یک بار هم در ایران نمایشگاه برگزار نکردم و احتمالا نخواهم کرد. اینه که نوشتن این متن نه به خاطر چاپلوسی هست و نه به خاطر هرگونه ارتباط برقرار کردن برای برگزاری نمایشگاه، بلکه فقط مشاهدات شخصی من از یه فرد سالم در عکاسی ایرانه.
2. خانم مریم و آقا یا خانم 11128615، من نمیدونم شما با چه پیش زمینه یا نگاهی چنین چیزهایی این جا نوشتید. اما کاش بدون نگاه به نام آقای وثوق نیا، یک بار مطلب رو بدون داشتن پیش داوری بخونید تا متوجه بشید که این نوشته درباره ی "فرم" کار هست نه "موضوع" کار!! ... نه مرگ موضوعیه که عکاسان معاصر ایرانی یا خارجی برای اولین بار بهش پرداخته باشن و نه استفاده از قبرستان برای درآوردن کار... آقای استپانیان یک مجموعه ی خیلی خوب رو درست کردن و آقای وثوق نیا یک مجموعه ی دیگر رو... شاید ایشون با دیدن کار آقای استپانیان به فکر تهیه ی این کار افتاده باشن اما چه تقلیدی در کارشون دیده میشه؟!؟! ... نه فرم و نه محتوای کار یکسان نیست بلکه فقط ابزارها و موضوع یکی هستند.... اگر قرار بر درست فرض کردن دیدگاه شما باشه دنیای ادبیات و هنر از تولید اثر جدید خالی میشه چون در طول زندگی بشر همیشه کسی بوده که دست روی موضوعی خاص گذاشته باشه.
3. خانم مریم.... از شما متعجبم که چطور به بی سوادی آقای وثوق نیا پی بردین!!! اگر کمی با عکاسی روز دنیا آشنا بودین، میدیدن که ایشون به نسبت عکاس های دیگر ایرانی خیلی به اون نگاه نزدیک تر هستن و این اتفاق با بی سوادی امکان پذیر نیست..... ضمنا کسی که روزانه و منظم فعالیت مرتبط با عکاسی داره، ناخودآگاه با بسیاری مسائل نظری آشنا میشه...
با عرض معذرت، فکر می کنم کسی که هنوز فرق "کسره ی مضاف (نقش نمای اضافه)" با "ه بدل از است" رو نمیدونه، بهتره درباره ی سواد دیگران اظهار نظر نکنه!!!
این نوشته با نام مستعار نوشته میشه تا اقای وثوق نیا یا هرکس دیگر فکر نکنن که قصد نفع بردن شخصی در میان هست!!!

ل.د.

بنظرم نویسنده متن اصلی، موضوع و دغدغه پیش داوری در مورد یک اثر هنرمند خارجی و یک اثر هنرمند ایرانی که از قضا موضوع و فرم کاری آنها یکسان بوده است را داشته است. و آن را بیان کرده است.
اینکه ما ایرانیها چرا هر موقع قیاس یک کالا،یک شخص،یک اثر و . . . خارجی و ایرانی به میان می آید، بدون تامل به سراغ نمونه خارجی می رویم و آن را بهتر،با ارزش تر و محق تر می دانیم.و دلیل چرایی آن شاید از تجربه های گذشته ما ایرانی ها می آید.قطعا این یک موضوع اجتماعی مطرح شده ایی از جانب تویسنده است که صرفا مطرح شده و باب تفکر نسبت به این موضوع را باز می کند. و بحث پیرامون آن بسیار است.و نیاز به شناخت ،مطالعه و تحقیق در مورد زندگی ما ایرانی ها دارد.
و بنظرم آقایان پائولوپلگرین، مهدی وثوق نیا (و آرمان اسپتانیان که اسمشان در نظرات آمد) مساله نگارنده نباید باشند که کدام یک اثر را زودتر ارائه داده و کدام یک موضوع و فرم تکراری کار کرده اند.هر چند که میشود در اثر بی اطلاعی یک عکاس از کارهای عکاس دیگر دو مجموعه شبیه به هم رقم بخورد و این اجتناب ناپذیر است.و ربطی به سطح سواد و مطالعه یک عکاس ندارد.
ما عکاسان بزرگ را می شناسیم،اما آیا یک عکاس بزرگ جهانی من را می شناسد و از کارهای ارائه شده و نشده من مطلع است؟!
در ادامه باید بگویم که که نگارنده در چند سطر آخر متن خویش، خود را وارد تصمیم گیری در مورد بحثی کرد که کاربران اینستاگرام ایشان خود را وارد آن بحث کرده بودند و بعد از ارائه تاریخ آثار، خود، داوری نهایی را انجام داد و دست هرمند ایرانی را بالا برد و پائولوپلگرین را مغلوب شده این نبرد نامید.
کدام نبرد؟؟ از من میپرسید نمیدانم ،شاید نبردی ساختگی.

مجید مصطفوی

دوست عزیز ل.د. من خود را با سواد معرفی نکردم که حالا درمورد اشتباه تایپی بنده نظر میدین که ای کاش اشتباهات متن خودتان را هم‌ هم قبل از ایراد گرفتن از دیگران نگاه میکردید(احتمالا به خاطر دوری از ایران است اشتباهات شما)
بنده با همه بی سوادی که دارم‌ میگویم برای تدریس دانش آقای وثق نیا خیلی و‌بسیار پایین تر از اساتید دیگر عکاسی ایران است، اساتیدی نظیر استاد مهاجر استاد سوری استاد اسماعیل عباسی و خیلی های دیگر و دلیل اینکه خیلی از دوستان به کلاس آقای وثوق نیا میروند فقط به دلیل رابطه خوب ایشون با گالری ها است و شاگردان ای آقامیخواهند بعد پایان کلاس ها در نمایشگاه های گروهی که توسط ایشون کیوریت و یا انتخاب میشود شرکت کنند دقیقا مثل آقای کیارنگ اعلایی (البته آقای اعلایی دانش بالایی هم در عکاسی دارند) و شما یه تحقیق ساده هم اگر بکنید میبینید که اکثر نمایشگاه های گروهی که برپا میشود متعلق به شگردان این دو عزیز هست که استادشان هم کیوریتور هست البته گویا اقای رهام شیراز هم این موضوع را یاد گرفتند ...
و‌ خروجی عکس این عزیزان در نمایشگاه هایشان و‌نقد هایی که اساتید عکاسی نوشتن تنها یک دلیل از ضعف های استاد وثوق نیا
ای کاش همین دو نمایشگاه اخیر «نگاه میدانی» و‌نفر آباد میرفتید تا متوجه حرف من بشوید
البته که ایراد از شاگردان و‌هنرجویان نیست انها در مسیر بادگیری هستند، ایراد از استادی هست که همچین عکس های ضعیفی را انتخاب میکند.
حرف هایم را در مورد مجموعه آقای استپانیان هم که قبل تر گفته ام.
و اینکه بنده در مورد شخصیت اقای وثوق نیا حرف بدی نزدم بنده هم ‌به مانند شما معتقدم ایشون دارای شخصیت والا و انسانی بسیار پاک نجیب هستند، فقط میگویم‌دانش ایشان در تدریس نسبت به خیلی از اساتید دیگر مثل آقای مهاجر پایین است و انتخاب عکس های ایشان در نمایشگاه ها بسیار ضعیف است؛
نمایشگاه اخیر ایشان در گالری هپتا مدرکی است برای تمام حرف هایم.
شاد باشید

مریم

خانم مریم، حدس میزنم شما دانشگاه رفته باشید و به همین خاطر مطلع باشید که سطح علمی همه ی استادان یکسان نیست. به همین دلیل رده های مختلف دانشگاهی وجود داره. حتما دانش عکاسی آقای وثوق نیا از عده ای بیشتر و از عده ای کمتره! تا جایی که یادم میاد در کلاسی که من با ایشون داشتم، خود ایشون میگفتن که گهگاه درباره ی محتوای بحث با آقای مهاجر مشورت میکنن! منظور این که ایشون هم احتمالا ادعای برتری بر کسانی که نام بردید رو ندارن! ... به نظر من این که افرادی مثل نامبردگان در کشور ما هستن نفی کننده ی تدریس افرادی مانند آقای وثوق نیا نیست!( هرچند که شاید مطلع باشید که روزانه نقدهای گاه دشمنانه ای نسبت به کسانی مثل آقایان مهاجر و آذرنگ و عباسی مطرح میشه!... یعنی در مورد اون اساتید هم نظر واحدی وجود نداره!)
شما از بی دانشی و بی سوادی آقای وثوق نیا نوشته بودین و من اشاره کردم که نوع کارهای شخصی ایشون به نگاه روز عکاسی در خارج از ایران نزدیکه و این، بدون داشتن اطلاع و آگاهی از تاریخ عکاسی و جریان های عکاسی معاصر ممکن نیست.

ل.د.

اما در مورد نمایشگاه های شاگردانشون که فرمودید، روشنه که چون ندیدم نمیتونم نظری بدم و بنا رو بر صحت نظر شما میگذارم. کسی که به سراغ عکاسی میاد معمولا در ابتدای راه ذوق به نمایش گذاشتن عکس هاش رو داره و توانایی تشخیص عکس خوب از بد براش به شدت دشواره!! اینه که حتی بهترین استاد در نهایت میتونه در یک ترم حداکثر 6 ماهه، سطح اون افراد رو کمی بالا ببره... از طرفی این رو میدونم که در حال حاضر عطش خودنمایی در هر زمینه ای در ایران بیداد میکنه و همین عطش باعث جذب عده ی بی شماری به دنیای عکاسی شده! ... ما نمیدونیم اما شاید این عکس ها بهترین انتخاب های موجود بودن. ممکنه بفرمایید که اصلا چه نیازی به گذاشتن چنین نمایشگاه هایی هست و هدف این گونه عکاسان چیزی جز تبلیغ برای کلاس هاشون نیست! من میتونم بگم که شخصا باهاتون موافقم اما ضرری هم در این گونه نمایشگاه ها نمیبینم! افرادی که خواهان ادامه ی مسیر باشن خودشون با دست و پا زدن و یادگیری بیشتر متوجه میشن که چه راهی باید طی بشه و عده ای هم راضی میشن و برای خودنمایی دست به سوی چیز دیگری دراز میکنن!! ... نمایشگاه عکس امر مقدس و بزرگی نیست که بخواهیم روش حساس باشیم و فکر میکنم اگر کسی از چنین نمایشگاه هایی توقعی بیشتر از یک نمایشگاه عکس هنرآموزی داشته باشه در اشتباهه! نمایشگاه عکس مثل یک کنفرانس علمی میمونه که قراره بقیه بفهمن همکارانشون مشغول چه کاری هستن. در کل دنیا مجموع کنفرانس های علمی معتبر به 50 تا نمیرسه، همون جور که نمایشگاه عکس مهم به 10 عدد نمیرسه! ... از دید من، هرچه تعداد نمایشگاه بیشتری برگزار بشه، فضا برای ایده گرفتن بازتر خواهد شد... ضمنا نحوه ی نمایشگاه گذاری و چیدمان و مسایل مرتبط به اون هم بخشی از آموزشی هست که یک نوآموز باید بگیره.
علاوه بر این ها، فکر میکنم در زمانه ی فعلی اجاره ی یک گالری مثل هپتا خیلی نیازمند رابطه با یک فرد شناخته شده نباشه!!
باز هم تکرار میکنم که حدس من اینه که شما با دیدن نام آقای وثوق نیا حساس شدین و نوشته رو خوب نخوندین وگرنه متوجه میشدین که بحث این نوشته فرم کار بود نه موضوع کار. بنابراین بند دوم نوشته ی اولتون از موضوعیت میوفته...
در آخر ازتون دوستانه خواهش میکنم که اشتباهات نوشته ی اول من رو بهم گوشزد کنید چون بعد از صحبت شما باز هم خوندمش و چیزی به جز مشکل نیم فاصله ( که از اختیار من خارجه) ندیدم!

ل.د.

باسلام،
خانم مریم اگر مشکل اصلی شما در این وضعیت اسفناک جامعه (خصوصا جامعه هنری و گالری ها) عدم پذیرش آثار شما یا دوستان هنرمندتان توسط گالری هاست ، قطعا راه اصلاح سیاست ها و رفتارهای نادرست نهادها و گالری ها و ... در ایراد اتهام ارتباط با گالری ها به اساتیدی چون آقای وثوق نیا که نام بردید و همچنین به شاگردان و عکاسان جوانی که با راهنمایی یا کیوریتوری این اساتید اقدام به برگزاری نمایشگاه می کنند نیست و بهتر است برای اینکه وقت خودتان و مراجعین به سایت عکسخانه بیهوده تلف نگردد و درنهایت به اندوخته های علمی و دانش هنری جامعه ما چیزی اضافه گردد ، با رعایت اصول ، قواعد و مراحل نقد هنری (که همواره اساتید بزرگی چون آقایان سوری ، مهاجر و ... که اشاره کردید به شاگردان شان می آموزند) به نقد نمایشگاه های مد نظرتان بپردازید تا از طریق نقد علمی شما و بازخوردهای آن رهیافتی برای مخاطبین متصور باشد.

نوآموز