یادداشتی پیرامون نمایشگاه «درباره منظره» مهران مقیمی
عکسهای مناظر، میتوانند روایتگر سه واقعیت باشند: جغرافیا، اتوبیوگرافی و استعاره. گاهی جغرافیا بهتنهایی خستهکننده است، اتوبیوگرافی غالباً چیزی مبتذل و کماهمیت است و استعاره نیز میتواند شکبرانگیز باشد. اما این سه واقعیت در کنار هم، باعث تحکیم و تقویت یکدیگر میشوند و ما را در جهت پاسداری و بکر نگهداشتن آنچه به خاطر آن تلاش میکنیم- عشق به زندگی- یاری میکنند. ( رابرت ادمز- کتاب زیبایی در عکاسی)
پیش از ورود به نمایشگاه، تصویر روی پوستر است که پیشفرضهایی برای بیننده ایجاد میکند؛ گویی این اعلان حرف اول و آخر را در ارادت عکاس به بیان تصویریِ رابرت ادمز، عکاس آمریکایی، زده است. مهران مقیمی که به عقیده هلیا دارابی قبل از آن که عکاس باشد، پژوهشگر و دانشپذیر این حوزه از هنر است. او که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد عکاسی است سالهاست در این حوزه در پی آموختن و مطالعه بوده است.
پنج مجموعهی حاضردر این نمایشگاه محصولِ چهارسال تلاش این عکاس را در بررسی تاریخی، محتوایی و تکنیکی ژانرهای مستند و منظره نشان میدهد. عکسهایی در قالب چند مجموعه که به صورت پیوسته طی سالهای اخیر در ایران و در فصول مختلف گرفته شدهاند. تصاویری که به صورت بهتآوری مخاطب را به سوی تجربه و تماشایی متضاد با منظرهی صرفاً زیبا سوق میدهند. نگاه واقعگرای عکاس و پرهیز او از احساسیسازی تجربهی تازهای از طبیعت را برای ما ممکن میکند؛ تجربهای که میکوشد تاثیرات عاطفی خاص منظرهها را بکاهد و توامان از بیان جلوههای دراماتیک و انگیزشهای حسی دوری کند. این رویارویی مارا یادآور میشود که دربارهی منظره صرفاً پرداخت به عکسهای زیبا نیست و نشان میدهد تاریخ و مطالعه حکم جداییناپذیری است در کل کارنامه مهران مقیمی و لازمه تماشای عکسهایش دانش عمیقی ازتجربه و تاریخ عکاسی است.
ضدمنظره آغاز روبهروشدن با واقعیتی است که نشان میدهد میتوان برخلاف جریان منظره کلاسیک یا به اصطلاح «خوش منظره» پیش رفت و عکاسی همچنان ماهیت خویش را حفظ کند. در واقع عکسهای ضدمنظره آنجایی معنی میدهند که بدانیم عکاسی منظرهی ناب چگونه بوده و این دگردیسی و مقابله تا چه حد قابلیت نمایش در تضاد با منظرهی زیبا را داراست. عکسهایی که مارا وامیدارد از لذت توصیفی یک مکان طبیعت چشم بپوشیم و وارد دنیایی از نگفتههای بخش زیبا شویم. توجه عکاس به ضدمنظره و دخالت در بههمریختگی قواعد کلی، هوشمندی او را از این جهت نشان میدهد. هوشمندی در انتخابهایی که میل به پذیرش این تصاویر همراه با احترام به عکسهای زمیننگاران قدیم را ایجاد میکنند.
اما آیا این عکسها که نمایندهی ضدمنظرهاند چشمنواز نیستند؟ این احساس شعف و برانگیختهشدن مقابل چنین طبیعتی از کجا میآید؟ و آیا متریالهای به کارگرفتهشده این قابلیت را داشتهاند که منظرهی زیبا را به چیزی قابل لمس تبدیل و فاصله میان مخاطب و اثر هنری را کم کند؟
مهران مقیمی طی سالها تجربه در ژانر منظره، به عکاسی «خوشمنظر» اکتفا نکرده و سیر ایدههایش را در نمایش حاشیه و عبور از نیوتوپوگرافها و حتی عکاسان منظره شهری میتوان دید. رگههایی که اتصال بهجا به تاریخ عکاسی را نشان میدهد؛ و اگرچه این اتصال گاه تکرار یا تقلید را تداعی میکند، مخاطب را در پذیرش اینگونه تصاویر متقاعد میکند که درختان یا ریشههایی در کنارههای شهرها که گویی نه در دل طبیعت جای دارند و نه در دل فضای سبز انسانی، همچنان زنده هستند. درحالیکه با شیوهی جدیدی در ارائهی منظرههایی روبهرو هستیم که در عین مردگی و خاموشی و غمگستری، زیبا، آرام و دلانگیزند. نوع چیدمان این تصاویر ممکن است دریافت مخاطب را به سمت زیبانمایی و برخورد فرمی ببرد. چیدمانی که به سمت کارهای اروپایی و متاثر از شیوههای ولفگانگ تیلمانس(عکاس معاصر آلمانی ) پیش میرود. این نحوهی ارائه که در برخی تصاویر جنبهی نمایشی یافته و دربرخی رویکرد شخصی، تا چه میزان توانسته به محتوای عکاسی کمک کند؟ به نظر میرسد سلیقهی هنرمند در ارائه و سلیقهی مخاطب در پذیرش، این عملکرد را دچار بحران کند و لغزشی باشد برای همخوانی یکدیگر.
تکنیک ارائه و دقت در نوع چاپ و حساسیت این عکاس در ارائهی تصاویرش بیانگر این نکته است که برای او امور فنی در کنار اندیشهی عکاسی توامان مهم و از غفلت و کاستی به دور است. گفتنی است، کیفیت قاب و تعداد عکسها، از مواردی است که به نتیجة نهایی کمی لطمه وارد کرده و مخاطب را دچار سرگردانی در حجم موجود میکند.
«آنجا که زمین آب را ملاقات میکند» چرخشی است مقابل عکسهای سیاه و سفید. تصاویر رنگی با ابعادی بزرگ در قالبی دو یا سه لتی، همگی اشتیاق مارا برمیانگیزد که سراغ منظره جدیدی خواهیم رفت اما این خیال باطلی است که تصور شود این مجموعه جدا از مسیر کلی است. عکسهایی که در عین حال که به نظر میرسند خوشمنظرند، دستخوش سردی و ملالی شدهاند که ویژگی خاص این نوع عکاسی است. عکسهای مهران مقیمی ظاهرا در لفافه پنهان میمانند و عاری از احساسات حاکم بر محیط و تجملگراییاند. درعین حال، به نظر میرسد عکاس کاملاً به محیط واقف و آشنا بوده، حضورش در مناظر متنوعی که از آنها عکاسی کرده حس میشود، تماماً زیست خود را به آنها بخشیده و با آگاهی کامل عکسبرداری کرده است.
این مخاطره ممکن است روند کاری او را دچار تشتت کند چراکه خوی طبیعت گاه وحشی و از کنترل منطق انسانی خارج است. شاید اگر احساس گرمی در تصاویرش را کمتر میکرد و به اتصال خود رخدادهای طبیعی بدون کنترل بیشتر میپرداخت، ما همچنان با تصاویر جدیدی از مناظر پیرامونمان برخورد میکردیم.
تنوع نگاه مهران مقیمی در انتخاب مکانهای مختلف ایران طی سالهای متوالی، کار او را برجسته میکند زیرا میتوان در آن گونهای اندیشه و بیان پایدار از یک عکاس ایرانی را یافت. به آن اعتماد و تحسینش کرد.
دیدن این مجموعهها خالی از لطف نیست چراکه تشنگی و تسلیم در برابر منظرهای را که برای همۀ ما آشنا است برمیانگیزد و شوق دوباره دیدن آن را ایجاد میکند.
دربارۀ منظره چه میدانیم؟
با سلام
Ahmadمتن نقدی که توسط خانم قجاوند ارائه شد بی نهایت دقیق و علمی و به جا می باشد با ارزوی موفقیت بیشتر برای ایشان