چگونه عکس‌های خانوادگی را بخوانیم؟ يك: خوانش فردی
افسانه کامران مقاله ۱۳۹۴/۰۲/۲۷

چگونه عکس‌های خانوادگی را بخوانیم؟ يك: خوانش فردی

در «چگونه عکس‌های خانوادگی را بخوانیم؟» به معرفی روش‌های خواندن عکس‌های خانوادگی از منظرهای مختلف پرداخته خواهد شد؛ این نوشتار رویکردی بین رشته ای دارد و مخاطب آرمانی این نوشتار همه کسانی هستند که به فهمی تازه از گذشته خود عشق می‌ورزند.

اشاره: آشنایی من با عکس‌های‌خانوادگی و تلاش برای خواندن آنها از همان روزهای کودکی آغاز شد، ساعت‌ها  فرو رفتن درون عکس‌ها و کشف قصه‌ها و بعدتر تعریف آن قصه‌ها، آن پیوندهای مرموز و درونی میان آدم‌های توی عکس و کشف شباهت‌های مرئی و نامرئی میان آدم‌ها از لذت‌های کودکی پرفراغت من بود. اینها اشاره‌های باب میل خواننده است که می‌تواند به طور ضمنی صلاحیت نویسنده را درباره نوشتن از عکس‌های خانوادگی تضمین کند. اما دروغ چرا ...

ما عکس خانوادگی کمی داشتیم. کل عکس‌های خانوادگی ما در چند دهه شاید یک آلبوم نصف و نیمه هم نمی‌شد، پدرم با افسانه تاراج عکس‌های خانوادگی ما توسط سایر اعضای فامیل این بی‌چیزی را توجیه می‌کرد. اما این توجیه چندی بعد دود شد و به هوا رفت، زمانی که من دانشجوی هنر بودم و لذت کشف جهان را می‌چشیدم از زاویه دوربین.

دروغ چرا... هیچ وقت کشف زندگی‌ خانوادگی و روابط آن در عکس‌ برایم جذاب نبود، نکته جالب‌اش این بود که خانواده‌ام نیز چنین سودایی در سر نداشت. به ندرت می‌شد همه اعضای خانواده‌ام را در عکسی جای داد، اگر هم به زحمت جای می‌دادم، خودم در عکس نبودم و یا اینکه هر کسی در حال خودش و کار خودش بوده و عکس به معنای واقعی‌اش عکسی‌خانوادگی نبود، عکسی که همه لبخند بزنند و بشود روی قفسه کتابخانه گذاشت و با افتخار معرفی کرد: خانواده‌ام! عوض‌اش توی جعبه‌های نارنجی رنگ کاغذ آگفا، عکس‌هایی از خانواده‌ام دارم که بعضی وقت‌ها  سراغشان می‌روم، نگاه کردن به آن عکس‌ها بیشتر دلتنگم می‌کند. اما این دلتنگی و اینکه چرا ما اینقدر فقر بودیم در عکس و اینقدر خسیس بودیم در عکس گرفتن را کی فهمیدم؟ وقتی که داشتم ازدواج می‌کردم و خانواده همسرم برای معرفی فامیل‌ها و دوره کردن خاطرات آن روزهای خوش، آلبوم‌های خانوادگی را جلویم گذاشتند و مادر همسرم راوی روایت‌های زندگی‌شان قبل از مهاجرت به تهران ‌شد. عکس‌ها و آلبوم‌های زیادی بودند و من همانجا در یک لحظه فکر کردم که چرا علی‌رغم همه شباهت‌های طبقاتی و اجتماعی و ... میان من و همسرم، تصویر ما از خانواده‌هایما‌ن اینقدر متفاوت است؟ آنقدر این سوال را توی سرم تکرار کردم تا روزی در دانشگاه با همین موضوع فارغ‌التحصیل شدم؛ دروغ چرا ... تنها بخشی از جواب سوال‌هایم را در رساله پیدا کردم، اما چیزهایی جدیدی را از عکس‌های خانوادگی، شیوه نگاه کردن به آنها و خواندن آن فرا گرفتم که دوست داشتم در اینجا با شما شریک شوم.

یک: تنها برای خودت این عکس‌ها را بخوان

راه ساده، معمول و تکراری خواندن همه عکس‌های‌خانوادگی، خواندن آن برای خودمان است. وقتی که به هر بهانه‌ای به سراغ آلبوم‌ها می‌رویم و یا نگاه‌مان به تک عکسی جدا شده از آلبوم می‌افتد. آنرا در دست می‌گیریم؛ سعی می‌کنیم به یاد بیاوریم کی و کجا آن عکس گرفته شده است، اگر عکسی باشد که با تجربه زیسته ما در ارتباط باشد به راحتی زمان آن را تشخیص می‌دهیم. بعضی وقتها به کمک پشت‌نویسی موضوع و یا تاریخ آن را بهتر مرور می‌کنیم؛ و در یک آن کنده می‌شویم از جایی که اکنون ایستاده‌ایم و پرتاب می‌شویم به گذشته‌ای که دیگر نیست. نمی‌دانیم که این عبور چقدر طول می‌کشد، بسته به موضوع آن عکس و شبکه‌ای از خاطراتی درهمی که ایجاد می‌شود از یک ثانیه تا ساعت‌ها  می‌توانیم به عکس خیره شویم و در زمان عکس شدن بمانیم و توقف کنیم.

همان کاری که رولان بارت در « اتاق روشن» به امید یافتن عکسی از مادر تازه درگذشته‌اش در میان آلبوم های خانوادگی جستجو کرده است. با این تردید که«عکس»ها بتوانند چیزی بگویند. بارت در میان عکس‌های کودکی‌اش با مادر، این سؤال را مطرح می‌کند که آیا توانسته است او را بشناسد و بیاید؟ او در جریان دیدن این عکس‌ها توانسته بود  تنها بخشی از چهره مادر، حرکت بازوانش، دستانش و... (قطعاتی پراکنده) را بازشناسد اما وجودش را (مادرش) را هرگز. در واقع عکس‌ها تکه‌هایی ناراست برای بارت بودند. او رویارویی با عکس را، چون رویارویی با رویا می‌داند و شبیه به افسانه سیزیف Sisyphus (بارت، 1380، ص 86-85).

عاقبت بارت وجود مادرش را در عکس معروف به باغ زمستانی(تصویر مادر 5 ساله بارت و برادر بزرگترش) می‌یابد. اما مادر را در هاله‌ای از شفقت و مهری بی‌قاعده در 5 سالگی‌اش بازمی‌یابد. تصویری صحیح و دقیق از مادر برای بارت، عکسِ باغ زمستانی بود(بارت، 1380، ص 88).

در واقع در این عکس بارت چون پروست به قطعیت خاطره پی‌برده بود. او با مقایسه میان این عکس و عکسی که از واپسین روزهای مادرش داشته است، از خلال این دو به روزهای پایانی زندگی مادرش، سالخوردگی او و پرستاری و مراقبت مادرانه بارت از مادرش(چونان کودکی) گذر می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که با مراقبت و نگهداری از مادر سالخورده‌اش به ارضای روند فراگیر«نیروی زندگی» تبار نوع بشر می‌پردازند. برای بارت که هیچ زاد و ولدی نداشته است، با مرگ مادر این چرخه به پایان می‌رسد و وی از آن پس به انتظار مرگ تام و نادیالکتیک‌وارش می‌نشیند (بارت، 1380، ص92) چیزی که اندکی بعد از کتاب اتاق روشن برایش محقق می‌شود.

در واقع این شیوه خواندن عکس‌خانوادگی بسیار شخصی و درونی است، در هر عکسی که ما از خانواده‌مان می‌بینیم، معناهای زیادی در ذهن‌مان شکل می‌گیرد که ممکن است این معناها با آنچه که در ذهن برادر یا خواهرمان در همان لحظه دیدن آلبوم شکل گرفته است متفاوت باشد، ما به این یادآوری‌ها، معناها و تصویرهای ذهنی که وابسته به یک فرد است تداعی می‌گوییم. تداعی‌ها متفاوت و ناپایدارند و از یک زمان به زمانی دیگر تغییر می‌کنند. آنچه که خواندن عکس‌های خانوادگی را به تجربه‌ای جذاب و نو در هر بار دیدن عکس بدل می‌کند همان برانگیختن تداعی‌های تازه در هر بار نگاه کردن است. در عوض معناهای ضمنی در یک عکس‌خانوادگی همه آن معناها و تصویرهایی است که برای اعضای خانواده یا افراد دیگر در هنگام نگاه کردن به عکس برانگیخته می‌شود.  در واقع تداعی‌ها شخصی‌اند و با توجه به بینده عکس‌ها تغییر می‌کنند اما معناهای ضمنی میان عده‌ای مشترک است. همین معناهای ضمنی است که لذت جمعی دیدن عکس‌ها و آلبوم‌ها را سالها برای خانواده‌ها به عنوان فعالیتی لذت‌بخش در مهمانی‌ها و دور هم نشینی‌ها تبدیل می‌کرد. به یادآوری خاطرات، آدم‌ها، اتفاقات و همه آنچه که در گذشته بوده و عکس بهانه‌ای است تا دوباره در محفلی خانوادگی آن را به یادآوریم. این شوق و لذت اشتراک‌گذاری معناهای ضمنی در عکس‌های خانوادگی با همه تغییرات فنآوری و ابزار بازنمایی‌کننده یعنی دوربین، و با همه تغییرات اجتماعی و فرهنگی که در ساختار خانواده‌ها صورت پذیرفته است همچنان باقی است، هنوز وسوسه کشف معانی ضمنی سبب می‌شود که ما عکس‌های بسیاری از زندگی خانوادگی و شخصی‌مان را با دوستان‌مان در شبکه‌های اجتماعی مجازی به اشتراک بگذاریم و این نتیجه برسیم که چقدر زندگی خانوادگی ما بهم شبیه است و یا روز به روز شبیه‌تر می‌شود!

تمرین: یکی از عکس‌های خانوادگی‌تان را از آلبوم جدا کنید، به آن نگاه کنید و  به همه معناها و خاطرات و تداعی‌هایی که با دیدن این عکس در ذهن شما شکل می‌گیرد فکر کنید، مهم‌ترین آنها را بنویسید. حالا این عکس را به سایر اعضای خانواده مثل برادر یا خواهرتان نشان دهید،(می‌توانید از وایبر یا لاین و یا سایر شبکه‌های اجتماعی مجازی برای این کار کمک بگیرید)، از آنها بخواهید که به شما بگویند که با دیدن آن عکس چه چیزی به یاد می آورند، به آسانی می‌توانید معناها، خاطرات و یادهای مشترکی را از آن عکس استخراج کنید، آنچه که می‌ماند همان تداعی‌هاست که میان شما و سایر اعضای فامیل متفاوت است. گویا ذهن هر کس در فرایند ادارک، ذخیره و به یادآوری با دیگری متفاوت عمل می‌کند و این نکته در خوانش فردی عکس به آسانی خودش را به ما نشان می‌دهد.

 

افسانه کامران afsanehkamran@gmail.com