ویوین ساسن عکاس مد: نگاهی متفاوت
ترجمه: شهاب شهسواری
ویوین ساسن سه سال کودکیاش را که در روستایی دورافتاده در غرب کنیا گذرانده است به یاد میآورد. «آفتاب تابان، سایههای تیره و پر رنگ، بازاری با گوسفندها مرده که وارونه آویزان شدهاند و زبانشان از دهانشان بیرون افتاده، کودکان دیگری که همیشه دوست داشتند صورت و موهای من را لمس کنند، و تاریکی نابی که شبها بر روستا حکمفرما میشد.»
پدر ساسن یک درمانگاه فلج اطفال را در روستا اداره میکرد. وقتی که پدرش تصمیم گرفت به آمستردام برگردد، ویوین تازه پنج ساله شده بود و برای زندگی جدیدش آمادگی نداشت. او به یاد میآورد که در هنگام فرود هواپیما در فرودگاه اسخیپهول (Schiphol) هلند از پنجره بیرون را نگاه میکرد و فکر میکرد چراغهای روی باند «ستارههایی هستند که از آسمان افتادهاند و بر روی زمین پخش شدهاند.» طول کشید تا با تغییر کنار بیاید. «برای یک سال مثل این بود که زندگیام در غیاب خودم در آفریقا میگذرد و اینجا در حال یک زندگی موازی هستم. به نوعی دردناک بود. اینکه فکر کنید از خانهتان دیگر رفتهاید.»
ما در دفتر-استودیوی ساسن نشستیم که در کوچه ای باریک درست درکنار پرینسنگراخت (آبراهه پرینس) قرار گرفتهاست. به جز تکه فرشی که اسباببازیهای پسر پنج سالهاش لوسیوس بر روی آن پخش شده، فضا مرتب و آرام است. در اتاق کناری همسرش، هوگو و دستیارش پف، مشغول پاسخ دادن به تلفنها و رسیدگی به برنامههای کاریاش هستند. او توضیح میدهد که چگونه این خاطرات محو کودکی و رویاهای سختی که هنوز در مورد کودکیاش میبیند، نمایش خلاقانهای در آثار عکاسیاش پیدا کردهاند.
میگوید: «برای من آفریقا رنگها براق و تباین شدید نور و تاریکی است. به یاد میآورم زنی و بچههایش را آنجا دیدهام که در سایه درختی از آفتاب پناه گرفتهبودند، حتی به عنوان یک کودک هم میتوانستم شکلهای گرافیکی را در آن تصویر ببینم.»
عکاسی ساسن هم زیباست و هم مشوش کننده، ویژگی آثار او جدا شدن از تجربه رسمی و معمول است. هر چند که او امروز بیشتر وقت خودش را به پروژههای مستند شخصی اختصاص میدهد که غالبا شامل سفر به دور افتادهترین مناطق آفریقا میشوند، اما بیش از هر چیز او به خاطر عکاسی مد شناخته میشود و به شهرتی که به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین و سنتها در این کار برای خود به هم زدهاست. اواسط ماه اکتبر نمایشگاه مرور آثار تجاری او با عنوان: «ویوین ساسن: درون و بیرون مد» از آثاری که بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۲ پدید آوردهاست در گالری ملی پرتره اسکاتلند برگزار شد.
ساسن، مانند معدود افراد تکروی دیگر مانند «یورگن تلر Juergen Teller» و «گای بوردین Guy Bourdin»، فرمها را با پیروی از غریزه خودش از نو ساختهاست. چیزی که در عکسهای او خیلی به چشم میآید این است که مدلها و لباسها فقط ابزاری برای تصویر او هستند: یک جفت پا که از سوراخ دیوار بیرون آمدهاند، یا دختری با صورت قرمز براق که به شکلی به زمین تیکه زده است که انگار در حال شکستن قدرت جاذبه زمین است. ساسن با استفاده از آینهها، قیچی، رنگ و فوتوشاپ دریافت مخاطب از آنچه تصور میکند عکس مد است، بازی میکند. عکسهای او خیلی با سبک شفاف و پر زرق و برق مجله «وگ Vogue» متفاوت است و بیشتر به نوعی عکاسی سورئالیسم پسا دیجیتال میماند، با این وجود ساسن غالبا عکسهایش را بر روی فیلم آنالوگ میگیرد و سپس آنها را در فتوشاپ ویرایش میکند که به گفته خودش کار با فوتوشاپ را به «آماتورترین و نیمهکارهترین شیوه ممکن» انجام میدهد. به قول خودش «همیشه برای پایان کار بیصبر و عجول است» و محدودیتهای مربوط به آرایش صورت و موی مدلها را خیلی «خستهکننده» میداند.
میگوید: «مستند و مد در واقع دو وجه وجودی من هستند و هر دو هم کاملا شهودی هستند. اما کارهای شخصی من بیشتر درونگرا و بازتابی هستند. به اضافه اینکه برای آن عکسها فقط من و هوگو و گاهی اوقات یک دستیار حضور نداریم. اما در عکاسی مد ممکن است ۳۰ نفر در یک کمپین عکاسی تجاری در استودیو باشند. من غالبا ترجیح میدهم خیلی سریع و با گروه کوچک کار کنم. عکاسی مد اما بیشتر متوجه پرانرژی بودن، برونگرایی و زرق و برق است. شکلی از جنون به آدم غالب میشود، انگار از خود بیخود میشوم و همینجور ادامه پیدا میکند، ادامه پیدا میکند.»
تعادل مشهود ساسن باعث میشود تا سخت بتوان چنین شکلی از شیدایی در او را تصور کرد. او در آکادمی سلطنتی آرنهم در زمینه مد تحصیل کردهاست و خودش هم پیش از آنکه برای تحصیل در عکاسی به اوترخت نقل مکان کند، مدت کوتاهی به عنوان مدل برای موسسه «ویکتور اند رولف Viktor & Rolf» کار کردهاست. میگوید: «با الهام بسیار زیادی که از هنرمندانی مانند نان گولدین، لری کلارک، آراکی و ریچارد بیلینگام گرفتهبودم، پایاننامهام را به کتاب عکس به مثابه رسانه، اختصاص دادم. اینها افرادی هستند که آثار مستند بسیار خودمانی درباره زندگی خودشان با استفاده از دوربینهای کوچک و با انرژی فراوان خلق کردهاند.»
ساسن میگوید که از دوران نوجوانی از عکاسی به عنوان ابزاری برای کنکاش جنسیت خود بهره میبردهاست و عکسهای برهنه از خود، دوست پسرش و دوستان دیگر دخترش میگرفتهاست. میگوید: «فکر کنم تجربهای که از مدل بودن در برابر عکاسان مرد داشتم به من کمک کرد تا آنچه را میخواستم انجام دهم شکل دهم، نمایش دادن صورت متفاوتی از جنسیت به صورتی که توسط نگاه مردان شکل گرفتهاست. تصویری شکستهتر و گسیختهتر.» با خنده ادامه میدهد: «من همیشه یک خودنمای خیلی خجالتی بودم، آدمی که میخواهد خودش را نشان دهد اما تلاش میکند که خودش را پنهان کند.»
آثار ساسن ابتدا در سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم در یک مجله ادبیات با عنوان Austerlitz و یک مجله عکاسی به اسم SEC منتشر شدند. میگوید: «تعداد زیادی مجلههای مد عجیب و غریب مانند Fantastic Man و Self Service بودند. من فقط عکسهایم را برای مجله Purple Fashion فرستادم و آنها هم منتشرشان کردند.»
او با تعدادی از دوستانش از جمله امیلین دو موئیج همکار عکاسش کار کرد که در ابتدای عکاسی ساسن به عنوان مدل، دستیار، آرایشگر و یکی از اولین مدلهای الهامبخش او کار میکرد. ساسن در مورد دو موئیج میگوید: «ما بر روی ایدههای ساده کار میکردیم. همه چیز در زمینه فرم اثر بود. از ابزار ساده خانهداری به عنوان آکسسوآر استفاده میکردیم و گاهی گل هم میخریدیم. همیشه شهودی کار میکردیم.»
امروز به نظر میرسد حتی با وجود لذتی که از آزادی به دست آورده در عرصه عکاسی مد، بریدهاست، از محافظهکاری در این سبک عکاسی خستهشدهاست. میگوید: «برای من مد یک زمین بازی بزرگ بود، محلی برای تجربه. اما من همیشه یک رابطه عشق/نفرت با آن داشتم. واقعا از وجه تجاری آن یا از سادهانگاری و سطحینگری رایج در این کار خوشم نمیآید. همینجور بیشتر و بیشتر عکسهایی از تعدادی مدل با چندین عینک آفتای و چندین کیف میبینی. همه چیز مربوط به محصول است و محصول و محصول. خیلی خبری از خلاقیت نیست.»
یکی از بهترین راههای درک آثار ساسن بررسی آثار منتشر شده در کتابهای عکاسی او است. «Flamboya» کارهای مستند و هنری را با یکدیگر مخلوط میکند تا نوع نگاهی تازه به آفریقا بجوید، نگاهی که نه جذابیتسازی مصنوعی دارد و نه مستقیما گزارش بلاواسطه است. «پاراسومنیا Parasomnia» یک کنکاش رویاوار در آفریقا است که خاطرات کودکی و رویاهای روشن او از آفریقا را به تصویر میکشد. او عکسهای سیاه و سفیدی از سفر اخیرش به سورینام به من نشان داد که به نوعی عکاسی منظر، تماشا و پرترههای استیجی از تازهترین مدل الهام بخشش، یعنی مردی جوان به نام اتان را در هم آمیختهاست. به نظر میرسد او بیش از پیش از عکاسی مد دور میشود و به شکلی از مستند استعلایی میرسد که در آن اتموسفر و رمز و رازآلودبودن، عناصر کلیدی هستند.
با لبخند به من میگوید: «مسلما، عنوان کتاب، پاراسومنیا، عبارتی مربوط به ناهنجاری خواب، راه رفتن در خواب و وحشت شبانه است. عکاسی به نوعی برای من درباره همین موضوع است. قراردادن پاهای فرد در دنیای ناخودآگاه. من میخواهم دنیاهای موازیای را که در دوران کودکیام تجربه کردهام به نمایش در آورم و نشان دهم، دنیایی را که وقتی در کودکی به هلند بازگشتم دیگر نتوانستم پیدا کنم. همه هنرمندان به شکلی و تا حدی سلفپرتره خلق میکنند، این همان کاری است که من با شیوهای کاملا غریزی دارم انجام میدهم.»