اَشکال و کارکردهای کتاب عکس (بخش ۱)
ترجمه: صادق طاهری
شکل و سیمای فیزیکی یک کتاب عکس، اهمیت زیادی دارد. کتاب عکس، شیئیست که برای تماشا شدن، دست گرفتن، و در جایی نگهداری شدن، طراحی شده است. این یک بیانیه آشکار است. اما در عین اینکه فرایند تولید ممکن است در بر گیرنده شیوه های مفصلی برای تهیه خود کتاب باشد، اغلب این جنبه فراموش میشود که کتاب چطور باید در دست قرار گیرد یا چطور در کتابخانه قرار داده شود که بهترین جا را اشغال کند. من کتاب عکس های زیادی را دیدهام که متاسفانه تماشای کاملشان غیر ممکن بود، یا اینکه هنگام قراردادن آنها در کتابخانه به مشکل بر میخوردم.
برای شفافیت این بحث، باید بگویم که منظور من صرفا راحتی کار نیست. اینکه می توان کتابی را به راحتی در دست گرفت یا خیر، چیزی است که سازنده (سازندگان) کتاب باید تقریبا در تمام مواقع به آن فکر کنند. منظور این نیست که هر کتابی باید خوش دست باشد. با اینحال، خوش دست نبودن کتاب باید حتما دلیلی داشته باشد. این نکته مهمی است.
وقتی قرار است در مورد تهیه یک کتاب عکس تصمیم بگیریم، این پرسش بسیار مهم مطرح می شود که: آیا گزینههای ممکن، منطقی هستند؟ آیا من واقعا به آنچه که بر روی آن کار می کنم، نیازی دارم؟
این بحث منجر به این تفکر میشود که آیا جنبههای مختلف کتاب با مفهوم کلی آن تناسب دارد یا خیر. این مفهوم را باید کاملا آشکار ساخت، چون هر گونه ابهام، در نهایت منجر به بروز مشکلات عدیدهای خواهد شد. در نتیجه، باید مجموعهای از تصمیمات بسیار شفاف درباره هر یک از جنبههای کتاب گرفت.
اما مسایل دیگری نیز وجود دارند، که اتفاقا مشکلات آزار دهندهای هستند: آیا میتوانم از پس هزینههای تولید این کتاب بر بیایم ( آیا پول کافی برای پرداخت آن دارم)؟ با توجه به تولید کتاب و قیمت تمام شده، آیا یک خریدار بالقوه استطاعت خرید آن را خواهد داشت؟ آیا او میتواند کتاب را در دست گرفته و به آن نگاهی بیندازد؟ آیا میتواند آن را در هر جایی که کتابهای دیگرش را نگهداری میکند، قرار دهد؟ و غیره...
این پرسشها مسائل بسیاری را مطرح میکنند که باید به آنها فکر کرد و آنها را به گونهای حل کرد.
در هر حال، باید به یک توافقی رسید که چطور با این پرسشها مواجه بشویم.
برای پاسخ به این پرسش، میخواهم درباره ارتباط بین فرم و کارکرد یک کتاب عکس صحبت کنم. ایده «فرم تابع کارکرد است» بسیار شناخته شده است، و تا جایی که من می دانم به کتاب های عکس، اعمال می شود. مایلم روی این ایده «عملکرد» تاکید کنم، چون فکر نمیکنم افراد بسیاری هنگام تهیه یا دیدن کتاب به آن توجه کنند. بالاخره، این کتاب عکس است که باید دیده شود، درست است؟ اما کارکرد یک کتاب عکس باید با مفهوم آن در ارتباط باشد و مفهوم را انتقال دهد. شیوه تهیه تابع هدف کتاب است (یا حداقل باید اینطور باشد).
اگر این موضوع بسیار انتزاعی به نظر میرسد، فقط به صفحه تا شده در وسط کتاب فکر کنید. یک صفحه تا شده در وسط کتاب، یک جنبه بسیار خاص را به یک کتاب عکس اضافه میکند. بیننده ترغیب میشود که صفحه تا شده را باز کرده و دوباره تا کند (باید یادآور شد کسی او را مجبور نکرده این کار را بکند). مشخص است که استفاده از صفحات تا شده باید با مفهوم کتاب همخوانی داشته باشد. هدف هدایت بیننده به انجام این همه کار اضافی - جدای از افزایش شدید در هزینه های تولید - چیست، وقتی هیچ دلیل خاصی برای آن وجود نداشته باشد؟
نهایتا به این پرسش می رسیم: آیا مفهوم این کتاب مستلزم استفاده از صفحات تا شده ای است، که منجر می شود بیننده به شیوهای بسیار خاص با کتاب ارتباط برقرار کند، و هزینه های تولید را بالا میبرد؟
سادهترین کار این است که با نگاهکردن به مثالهای خاص، این جنبههای تهیه کتاب عکس را بررسی کرد. در ابتدا به نظر میرسد که مشکلات بیشماری پیش روی ماست، ولی در واقع مشکلات محدود هستند، گرچه همچنان یک چالش جدی محسوب میشوند. یک راه خوب برای حل آنها این است که با دقت بیشتری به کتابهای عکس موجود نگاه کنیم. اگر بتوانید به طور انتقادی «مهندسی معکوس» روی کتابهای عکس انجام دهید، انجام آن به شیوه برعکس - تهیه یک کتاب - بسیار ساده تر میشود.
در اینجا خاطر نشان میکنم که هدف این مجموعه مقالات کوتاه این است که بحثهایی راجع به کتابهای عکس شکل گیرد. احساس میکنم که بسیاری از مواقع بحثهایی که پیرامون فرم یک کتاب عکس مطرح میشود، بسیار خلاصه هستند. یک کتاب عکس چیزی بسیار بیشتر از صرفا چند مجموعه عکس برای گفتن دارند. با توجه به اینکه رسانه های الکترونیک هرگز نمیتوانند بیشتر جنبه های مادی را ارائه کنند، و با توجه به اینکه بسیاری از طراحان و دیگر تهیه کنندگان کتاب عکس تلاش بسیاری برای شکلدادن به فرمهای فیزیکی میکنند، لزوم مطرح شدن چنین مباحثی را بیش از پیش احساس می کنم.
در ادامه به برخی کتابهای عکس نگاه جزئیتری میکنیم و بر فرایند تولید آنها تمرکز میکنیم. قصد ما این نیست که بگوییم آنها خوبند یا بد. در واقع، می خواهم روی ساخت و شکل فیزیکی آنها تمرکز کنم و به جنبه های مخالف ساخت فیزیکی و حقیقی یک کتاب بپردازم. این مقاله در دو بخش ارائه می شود. در اینجا من دو شیوه نسبتا غیر معمول (یا غیر رایج) برای تهیه یک کتاب عکس را انتخاب می کنم. هفته بعد، درباره جنبه های مختلف کتاب های عکس صحبت میکنم که رایجتر هستند (و بنابراین بررسی آنها نیز سادهتر خواهد بود).
یک کتاب مجموعهای صفحات است که به نوعی به هم چسبیدهاند. مردم چندان در اینباره نمیاندیشند، مگر اینکه کتابی ببینند که تا حدودی متفاوت باشد. نسخه عادی Daisuke Yokota‘s Linger با استفاده از نوعی روش صحافی ژاپنی به نام Japanese Stab Binding تهیه شد. این نوع صحافی اساسا با دسته ای کاغذ (با یک صفحه قطورتر/سنگینتر برای جلد پشت و رو) با پنج سوراخ انجام میشود، که سوراخها با ریسمانی به هم بافته میشوند. این نوع نادری از صحافی کتاب عکس است. نمونه دیگر توسط Diana Scherer‘s Nurture Studies تهیه میشود (روی هر کدام از عکس را کلیک کنید تا بزرگ شوند و نظرات مربوط به هر عکس را هم ببینید).
استفاده از صحافی خنجری شیوه ای عالی برای ایجاد یک کتاب است، مخصوصا اگر میخواهید از کاغذهای متفاوتی استفاده کنید. در مورد Nurture Studies، صفحاتی که عکس روی آنها چاپ شده یکی در میان بین کاغذ های پوستی جای گرفتهاند. نتیجه بسیار ظریف است، یک نمونه عالی از زیبایی صحافی خنجری ژاپنی.
هرچند انتخاب این نوع صحافی هزینههای مخصوص به خودش را دارد. هر نوع صحافی مزایا و معایب خودش را دارد. صحافی خنجری ژاپنی یک قالب کاغذ ایجاد میکند که با یک ریسمان محکم به هم نگه داشته شدهاند. اگر میخواهید یک عکس را در صفحه جا دهید، کار کمی سخت میشود. باید هر دو طرف را دقیقا کنار هم تنظیم کنید و انجام این کار تقریبا غیر ممکن است. در عکس بالا، من Linger را باز نگه داشتهام، و میتوانید یک عکس تمامصفحه را ببینید. این عکس بسیار خوب تنظیم شده است، اما هنوز شکاف وسط کتاب در میان عکس قابل مشاهده است.
برای اینکه بحث شفاف باشد باید بگویم که هیچکدام از این نظرات با هدف نقد کردن بیان نمیشوند. اینها فقط مشاهدات هستند. فکر میکنم که Linger یک کتاب محشر و قطعا یکی از بهترین کتاب های امسال است. من خودم شخصا این روش صحافی خاص را بسیار می پسندم؛ اما مثل هر نوع صحافی دیگر، نقاط ضعف خودش را دارد.
در این عکس، همچنین میتوانید یک اثر دیگر از صحافی را ببینید، با توجه به انتخاب کاغذ (که به نظر من بسیار شگفتانگیز است - باید حتما کتاب را از نزدیک ببینید تا احساس من را درک کنید). خمیر کاغذ نسبتا محکم است به همین خاطر کتاب به آسانی باز نمیشود (همین مشکل را با کتابهایی با صحافی محکم دارید). باز هم میگویم، این برای من مشکل محسوب نمیشود - معمولا من کتاب را با دو دست نگه میدارم (اینجا به خاطر نگه داشتن دوربین مجبور شدم با یک دست بازش کنم). اتفاقا Nurture Studies هم از همین روش بهره میبرد.
من هم Linger و هم Nurture Studies را دوست دارم، و به نظرم انتخاب صحافی در هر دو کار ماهرانه است. به لحاظ مفهومی، این انتخاب در هر دو کتاب مفهوم زیادی میدهد، به عکسها ارزش میدهد. کار یوکوتا به شدت فرایند محور است. (کتاب) لینگر ایده فرآیند را به زیبایی منعکس میکند. در حالی که بسیاری از انواع صحافی میخواهند نحوه چسبیدهشدن صفحات به یکدیگر را مخفی کنند، اما شیوه صحافی ژاپنی، نشاندادن صحافی را اولویت خود قرار میدهد. در مقایسه، کار شیرر قطعا بازتابهای قدرتمندی از چیدمانهای گل و نیز شیوه عکاسی از آنها را دارد. بنابراین استفاده از این نوع صحافی یک معرف آشکار و بسیار خوب است.
بعلاوه، این دو کتاب هیچ متنی روی عطف خود ندارند. با این نوع صحافی، نوشتن متن روی عطف کار آسانی نیست (البته امکانش هست که بتوان چیزی روی عطف چاپ کرد یا برچسبی به آن چسباند). بنابراین من این نوع کتابها را به نحوی نگهداری میکنم که بتوانم راحت پیدایشان کنم. عدم وجود هر گونه اطلاعات روی عطف کتاب یکی از آن چیزهایی است که عکاسان اغلب فراموش میکنند - اگر روی عطف کتاب هیچ چیز نوشته نشده باشد، چطور میتوان آن کتاب را در قفسه کتاب پیدا کرد؟
بسیاری از این جنبهها سلیقهای است. من قطعا نمیخواهم ادعا کنم که یک راه حل عالی برای این مشکلات دارم. برخی افراد واقعا بدشان میآید که ببینند یک عکس تمام دو صفحه از کتاب را گرفته است. دیگر افراد دوست ندارند ببینند که عطف کتاب هیچ اطلاعاتی ندارد. اگر فرم تابع کارکرد است، پس شما در مسیر صحیح هستید.
راهی دیگر برای تهیه کتابی وجود دارد که من عاشقش هستم (به شرط اینکه درست انجام شود)، نوعی از کتاب که به نظر من در دنیای کتاب خیلی کم به آن پرداخته شده است: آکاردئون. میتوانید بگویید که صفحات یک کتاب آکاردئونی حتی به هم متصل هم نیستند، و بنابراین اصلا کتاب محسوب نمیشود. اما واقعیت این است که یک آکاردئون یک راه بسیار خاص برای تهیه کتاب است.
این کتاب Touch اثر پیتر دنکنز است. این یک نمونه بسیار ساده از کتابی آکاردئونی است: رشته هایی از کاغذ که تا شدهاند و شکل یک آکاردئون را به وجود آورده اند.
هرچند در حقیقت این یک سلسله کاغذ نیست. در واقع، بخش های مختلف با دقت بسیار به هم چسبیده اند. وقتی یک کتاب آکاردئونی را در دست می گیرید، دقیقا مثل یک کتاب معمولی به نظر می رسد و می توانید آن را ورق بزنید. از آنجایی که صفحات یکدیگر را نگه می دارند (هیچ محور پشتیبانی کننده ای وجود ندارد)، کتاب های آکاردئونی معمولا از یک خمیر کاغذ ضخیم/محکم بهره می برند. بدین ترتیب، صفحات به راحتی پاره نمیشوند؛ و وقتی بخشهای بزرگتر باز میشود، کتاب خودش را نگه میدارد.
آن کارسون در اثر خود به نام Nox یک استثنای قابل توجه را ارائه کرده است (که کتاب عکس نیست). صفحات نسبتا سست آن در یک جعبه تاشوی محکم واقع شدهاند که مثل یک کتاب باز میشود. بنابراین پشتیبانی کافی برای صفحات کتاب وجود دارد. بحث پشتیبانی از صفحات مخصوصا برای کتاب های آکاردئونی بسیار مهم است.
تاچ جلد ندارد. یا بهتر بگوییم، صفحه رویی همان کار جلد را می کنند. اما به غیر از یک تسمه شکمی، هیچ تکیه گاه دیگری برای آکاردئون وجود ندارد. این تسمه شکمی کل کتاب را استحکام می بخشد در حالی که کل جسم نسبتا سست است (باز هم تکرار میکنم، این یک مشاهده است و انتقاد از کتاب نیست).
مزیت فرمت آکاردئون این است که بیننده خود میتواند تصمیم بگیرد که چطور به کتاب نگاه کند. از نظر بیننده آن هم، یک کتاب معمولی است و هم اینکه همیشه گزینه های دیگری برای باز کردن بخشهای بزرگتر وجود دارد. به نظر من این همان چیزی است که این فرمت را برای عکاسی بسیار جالب میکند: به نظر من این تنها فرمی است که در آن بیننده میتواند بیش از دو صفحه را همزمان ببیند (اگر بخواهد)، در حالی که توالی کلی دست نخورده باقی می ماند.
ایده اصلی تاچ این است که تصاویر در صفحات و تاهای مختلف پخش شوند. بعبارت دیگر، اگر شما همانند یک کتاب عادی به این نوع نگاه کنید، تنها بخشهایی از بعضی عکسها را میبینید. اما اگر برخی صفحات را باز کنید هر دو بخش یک عکس بزرگ را در سرتاسر آن صفحه و همچنین بخش های دیگر عکس های دیگر را میبینید.
عکسهای کتاب Touch با نور موجود در محیط گرفته شدهاند. مرد نابینایی که عکسش در خانهاش گرفته شده قطعا به هیچ نوری نیاز ندارد، اما برای افراد بینا، بسیار دشوار است که راه خود را در یک خانه سوت و کور پیدا کنند. این جنبهی سردرگمی در این ارائه به خوبی منتقل شده است - خیلی مشخص نیست عکسها کجا شروع میشوند و کجا تمام میشوند.
در این شکل ساده میبینید که یک کتاب آکاردئونی عطف ندارد. برای اینکه صحافی بیشتر شبیه به یک کتاب معمولی به نظر برسد میتوانید آن را با یک جلد سخت همراه کنید (که یک عطف و پشتیبانی بسیار خوب دارد). همچنین، یک کتاب آکاردئونی دو سمت جداگانه دارد - رو و پشت. در مورد تاچ، پشت کتاب خالی است.
بر خلاف کتابهایی که با صحافی خنجری ژاپنی تهیه میشوند، کتابهای آکاردئونی به راحتی و بدون هیچ مشکلی کاملا باز میشوند. هر صفحه از کتاب کاملا قابل مشاهده است. هیچ چیز در فاصله نازک میان صفحات گم نمیشود.
کتاب هتل اواسیس اثر نیکولو دیگورگیس نیز یک کتاب آکاردئونی است، اما یک پیچخوردگی اندک دارد. دو انتهای آکاردئون درون یک کیسه مخصوص کاغذ قرار داده شدهاند که با یک جلد مقوایی احاطه شده است، و موجب میشود آکاردئون یک شکل کتابیتر داشته باشد و با یک بند چرمی کل بسته را محکم نگاه میدارد. البته بیننده میتواند مثل یک آکاردئون باز از کتاب استفاده کند. جلد مقوایی مزیتی دارد که کتاب تاچ فاقد آن است: یک عطف (با متن چاپ شده رویش)، به اضافه یک جلد رو و پشت شکیل.
هتل اواسیس از یک خمیر کاغذ ضخیمتر از تاچ استفاده میکند و کتاب را نسبتا حجیم میسازد، اما در عین حال، پشتیبانی زیادی مهیا نمیکند. واضح است که نباید آن را در یک تاقچه کتاب قرار داد، اگر هم این کار را میکنید احتمالا باید آن را روی بقیه کتابها قرار دهید. این کتاب حاوی عکسهایی از یک سفر جادهای طولانی است. خود آکاردئون مفهوم خوبی را القا میکند، اما به نظر من این مفهوم میتوانست بهتر باشد اگر هشت عکس در یک صفحه بزرگ گنجانده نمیشد و اگر این نوع جلد برایش در نظر گرفته نمیشد و همان آکاردئون باقی می ماند.
به همین خاطر، احتمالا به جز هتل اواسیس، هر کدام از کتابهای ذکر شده بهترین استفاده را از تولید/فرم خود کردهاند. یعنی اگر تاچ از صحافی خنجری ژاپنی استفاده میکرد خیلی ناجور میشد، و همینطور Nurture Studies خیلی کسلکننده میشد اگر به شکل آکاردئونی تولید میشد.
همانطور که قبلا هم گفتم، فرمت/ساخت یک کتاب عکس معمولا تنها زمانی توجه بیننده را جذب میکند که غیر معمول باشد. به دلایل مختلف، بسیاری از افراد از انواع صحافی که من در این مقاله ذکر کرده ام دوری می کنند. اما به لحاظ مفهومی، نمیتوان گفت که این صحافی ها بهتر یا بدتر از یک صحافی کامل کتاب هستند. همین فرمت غیر معمول است که مزایا و معایب را به شیوه ای پررنگ تر متوجه ما میکند.
در بخش دو این سری، درباره دو شیوه استاندارد برای ساخت کتاب عکس صحبت خواهم کرد.
منبع: +
زنده باد صادق طاهری عزیز بابت این ترجمۀ دوست داشتنی و ممنون از عکسخانه
هومن