مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
صمد قربان‌زاده مقاله ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند

«جاستین کورلند» درباره‌ی مجموعه‌ی کاسپر می‌گوید: «عکاسی از پسرم کاسپر را از اولین سفرش که سه ماهه بود شروع کردم.»

جاستین کورلند درباره‌ی مجموعه‌ی کاسپر می‌گوید: «عکاسی از پسرم کاسپر را از اولین سفرش که سه ماهه بود شروع کردم. در آن زمان، تا پنج سالگی کاسپر به مکان‌های مختلفی مسافرت می‌کردیم. این سفرها یک امکانی بودند برای کنار همدیگر بودن، ما تمامی وسایلمان را در پشت یک ون جاسازی می‌کردیم و در میان درختان جنگل، مکان کوچکی برای خوابیدن و استراحت محیا می‌کردیم و با استفاده از شاخه‌ها و مواد دیگر جنگلی اقدام به پخت سوپ و غذا می‌کردیم. ما همواره به دنبال جمع کردن ماهی‌های ستاره‌دار و شیشه‌هایی پر از حشرات بودیم، البته خطر پخش‌ و پلا شدن آنها در ماشین هنگام عبور از جاده‌های پر از دست انداز همواره وجود داشت. کار ما عمدتا بالا رفتن از صخره‌ها و درختان در جنگل‌ها شده بود. وجود و حضور کاسپر به نحوی بود که در هر بخشی از آگاهی و روند کاری من نفوذ کرده بود به گونه‌ای که باعث تغییر در روند و شیوه عکاسی من گردید. عکس‌هایی که تولید می‌شدند بیش از آنکه برنامه‌ریزی شده باشند، نوعی نیایش بودند. هر تصویر در حد نوعی معجزه بود او همانند روحی که خارج از طبیعت آمریکا در حال گشت‌زنی باشد من را همیشه به سمت خود می‌کشاند.»

   

Justin Kurland
Justin Kurland

  

«من فریاد کاسپر را که از روی نامیدی بود به خاطر دارم. علاوه بر اینها، او بزرگ شده جاده‌ها بود و به این باور رسیده بود که همه چیز در حالت طبیعی است. او اعتقاد داشت که دیگر مادرها تنها بر روی صفحات مک دونالد ظاهر می‌شوند. کاسپر باور داشت که بچه های دیگر هم در ون زندگی می کنند و سرگرمی‌شان تنها در کنار خانواده و صخره‌ها می گذرد. او یک روز بعد از بیدار شدن از خواب در صندلی ماشین از من پرسید: "ما کجا می‌ریم‌؟ داریم برای خرید می‌ریم؟" مردم اغلب فکر می‌کنند که ما بی‌خانمان هستیم. گاهی آنها به ما پول و غذا تعارف می‌کنند. اغلب مسافرت‌های ما از طریق یک مسیر جنوبی در زمستان و مسیر شمالی در تابستان اتفاق می‌افتد. من همواره تلاش می‌کردم تا شرایط خوبی را با تهیه لوازم و اسباب‌بازی‌های مختلف در پشت ون برای کاسپر مهیا کنم.

اغلبِ زمان‌هایی که من از کاسپر عکاسی می‌کردم , لحظات دوست داشتنی برای مادری که به چشم پسرش نگاه می کند، نبود. او همواره به عنوان یک زندانی به چشم‌های من خیره می‌شد. او به خوبی چیزهایی را که من برای عکاسی نیاز داشتم را برآورده می‌کرد اما زمان هایی هم بود که از انجامش خودداری کند. من همیشه بلد بودم که چگونه از او عکس بگیرم. یکی از پزهای مورد علاقه کاسپر گرفتن دست بر روی صورتش بود اما بعد ها هنگام عکس گرفتن پزهای جدیدتری که یاد گرفته بود و نشانه‌ی اعتراض‌کردن بود از خود نشان می‌داد. کاسپر بیشتر اوقات از نقش‌هایی که برای عکاسی به او می‌دادم در می‌رفت و ترجیح می‌داد در کنار جاده با ماشین‌ها و المان‌ها‌ی دیگر ارتباط برقرار کند. در یک گردهمایی میان افراد کاسپر خواست که یک تکه ضخیم را برای آتش زدن بیاورد، اما من به او توضیح دادم که این تکه به خاطر جنس پلاستیکی اش قابل سوزاندن نیست و افراد دیگر مواد طبیعی را می‌سوزانند. اما او با سن پنج ساله خودش گفت : «اما آنها هم ماشین و چادر دارند.» سال گذشته ما سفر های جاده ای را تعطیل کردیم و من کاسپر را در یک مدرسه عمومی ثبت نام کردم. ما به جایی رسیده بودیم که نمی توانستیم بیشتر از این ادامه دهیم. جنگ میان خانواده و عکاسی بالا گرفت و این سفر سال گذشته آخرین سفر ما باهم دیگر بود.»

Justin Kurland
Justin Kurland

«هنگام رانندگی در یک مسیر بزرگراه ناگهان تمامی کارهایی که تا به حال انجام داده‌ام رابه خاطر می‌آورم. آیا واقعا ارزش داشت! شکنجه کاسپر، پدرش و خودم که تمام وقتمان را صرف کارمان کرده بودیم. در همین لحظه با صدای بلند گفتم: نمی‌دانم چرا این کار را انجام می‌دهم. واقعا نمی‌دانم که چرا من یک عکاس هستم و کاسپر با شش سال سن پاسخ داد: "ماما شما یه عکاس هستی و می تونی به مسافرت بری." انگار که بخواهد بگوید می‌بخشمت.»

Justine Kurland
Justine Kurland

جاستین کورلند جزء عکاسانی است که به گفته خودش همواره تحت تاثیر نقاشی های قرن نوزدهم انگلیس بخصوص چشم‌اندازها و ایده‌های تخیلی است. او به همان اندازه که شیفته آثار جولیا مارگارت کامرون(Julia Margaret Cameron) عکاس پرتره‌نگار است، متاثر از داستان های جن و پری خوانده شده در دوران کودکی‌اش است. او در سال‌های اخیر به عنوان عکاسی شناخته شده است که در کارهایش فضاهای فانتزی و تخیلی را همراه با فیگورهای مختلفی به تصویر می کشد. جاستین در کنار نشان دادن زندگی خود و پسرش کاسپر درطول مسافرت های مختلف، زنان حامله و بچه های دیگری را به تصویر می‌کشد که دور از زندگی شهری در محیطی آرام در حال تفریح و گذران وقت خود هستند.

جاستین کورلند را می‌توان ادامه‌دهنده سنت عکاسان اولیه همچون فرانسیس فریت (Francis Frith) و ماکسیم دوکان (maxime du camp) دانست که با سفر به مناطق مختلف تلاش داشتند دیدگاه خودشان را نسبت به مسائل گوناگونی چون معرفی آثار تاریخی، قوم شناختی تحقیقاتی و غیره بیان سازند. البته نقطه‌ قابل توجه در آثار جاستین که او را نسبت به این عکاسان متمایز می‌سازد پرداختن او به روابط عمیق انسان‌ها  به‌خصوص زنان با طبیعت موجود در اطراف است. او با سفر به مناطق مختلفی از آمریکا به همراه پسر خود سعی در تجربه‌کردن زندگی‌ای دارد که به دور از تمامی شلوغی‌ها و تنش‌های دنیای مدرن باشد. جاستین با به تصویر کشیدن این افراد در دامان طبیعت به دنبال آشتی‌دادن دوباره انسان با طبیعت و از بین بردن تفکری است که توسط فیلسوفانی همچون دکارت (René Descartes) در قرن هفدهم به بعد رایج گردید. تفکری که در آن حقیقت انسان، اندیشه و حقیقت طبیعت بُعد دانسته شد. و انسان یگانه موجود دارای اندیشه و تفکر و طبیعت و اشیا جهان فاقد روح و بدون اندیشه قلمداد گردید. و در نهایت موجب جدایی هر چه بیشتر انسان و طبیعت و بروز انسان محوری گردید و در پی آن اعتقاد به مرده‌انگاری طبیعت بالا گرفت.

جاستین با کنار هم قرار دادن این مفاهیم تلاش دارد تا تفکرات حاصل از مدرنیته را که جهان امروزی را یک جهان تکنولوژی زده و جدای از طبیعت معرفی می‌کند به نقد کشد. او با ترکیب فردی به نام مادر که خود نمادی از زایش و تولد است و طبیعت که او نیز نمادی از قدرت و آرامش است سعی در رساندن مفهومی دارد که معنی آن به جزء رشد، تکامل و پیشرفت چیز دیگری نیست.

جاستین کورلند متولد ١٩٦٩ در Warsaw آمریکا است. او مدتی در شهر نیویورک زندگی می کند و پس اتمام تحصیلات خود از مدرسه هنرهای تجسمی نیورکدر سال ١٩٩٨، وارد دانشگاه ییل شد و زیر نظر افرادی چون گریگوری کرودسون (Gregory Crewdson) و لورکا دی کورشیا (Philip Lorca Dicorcia) موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد خود گردید. جاستین تا به حال نمایشگاه‌های متعددی را در انگلیس، اتریش،‌ ژاپن و کشورهای دیگر برگزار کرده است.

(عکس‌های بیشتر در گالری انتهای مطلب)

منابع: مقاله رابطه انسان و طبیعت از نظرگاه متفکران "دکتر ستار طهماسبی"

سیر تحول عکاسی : پطر تسک / ترجمه دکتر محمد ستاری

کلمات عکاسی : ژیل مورا / ترجمه حسن خوبدل –کریم متقی

+ + +

  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • مسافرت پنج ساله به همراه «کاسپر» - جاستین کورلند
  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

  • عکاس: Justine Kurland

    Justine Kurland

1 / 10 همه عکس‌ها

Justine Kurland - جاستین کورلند

مرسی اقای قربانزاده هم لذت بخش بود و هم دردناک

محسن خادمی

تکنولوژی یکی از عواملی هست که تاثیر زیادی بر روی ما انسانها گذاشته و متاسفانه تاثیرات بد بیشتری نسبت به مزایای آن در جوامع ایران لمس می شود. نگرش هنرمند نسبت به دنیای پیرامونش جذاب و جالب بوده است. بازگشت به اصل وجودی انسان و محیطی که قرنها در آن زندگی می کرده است. شاید رخداد این بازگشت اصلاح رفتار بشریت را نیز با خود داشته باشد. امیدوارم که روزی بر دنیا چیزی جز پاکی حکمفرما نباشد. هرچند این امید یک امید واهی است

محسن خادمی

ممنون برای مطلب ولی بی دقتی هایی در متن هست که بهتره اصلاح بشه.
جاستین کورلند متولد امریکاست و نه لهستان. این ورشو یکی از شهرهای نیویورک در امریکاست.
ضمنا کرودسون به جای کریدسون درسته و دانشگاه یاله نداریم . دانشگاه ییل صحیحه.

زهره

ممنونم سرکار خانم..هر چقدر آدم سعی می کنه با دقت کارارو پیش ببره ولی باز هم یه سری چیزا از دست آدم در می ره ...

صمد قربان زاده