لارتیژ: زندگی در رنگ
ترجمه: شهاب شهسواری
ژاک هنری لارتیژ (Jaques Henri Latige) از سن ۷ سالگی، از دوستان و خانواده متمولش در حال پرواز با گلایدرهای دستساز، معلق و وارو زدن و سورتمهسواری، عکاسی میکرد. به جز تعداد کمی از این عکسها که در نشریه ورزشی فرانسوی لا وی او گراند ائر (La Vie au Grand Air) منتشر شد، غالب این عکسها تا سال ۱۹۶۳ جایی بیرون آلبومهای خانوادگی پیدا نکردند. اما در سال ۱۹۶۳ بود که این عکسها را جان سارکوفسکی (John Szarkowski)، مجموعه دار موزه هنر مدرن این عکسها را به عنوان نمونههایی کنجکاوانه از تاریخچه مدرنیته در موزه هنر مدرن نیویورک نمایش داد. در همان سال شهرت آثار لارتیژ با چاپ آثار او در نشریه لایف و سپس در سالهای بعد با انتشار کتاب عکسهای دوران کودکی جیاچ لارتیژ: آلبوم خانوادگی عصر طلایی (۱۹۶۶) و دفترچه خاطرات قرن (۱۹۷۰) فراگیرتر شدند. کتاب دوم مجموعهای از عکسها و خاطرات نوشتهشده لارتیژ بود که توسط ریچارد آودون (Richard Avedon) جمعآوری و ویرایش شدهبود.
اما این شهرت به عکسهای رنگی لارتیژ نرسید، عکسهایی که کسری بزرگ معادل ۴۰ درصد از ۱۱۷ هزار و ۵۷۷ تصویر به موقوفه از ژاک هنری لارتیژ را تشکیل میدهد. بعد از نمایش عکسها در موزه هنر مدرن نزدیک به ۱۷ سال دیگر وقت لازم بود تا نوبت به عکسهای رنگی برسد و کتاب «اوتوکرومهای جی اچ لارتیژ ۱۹۱۲-۱۹۲۷» در سال ۱۹۸۰ توسط جورج هرشر (Georges Herscher) منتشر شود. این کتاب کاملا به عکسهای اتوکروم و لارتیژ به عنوان یکی از پیشتازان به کار گرفتن این تکنیک برای فرآیند ظهور عکس در آغاز قرن بیستم اختصاص دادهشدهبود. از آن زمان وقتی ۳۵ سال گذشت برای اولین بار عکسهای اوتوکروم و اکتاکروم لارتیژ برای اولین بار راه خودشان را به دیوارهای نمایشگاههای مزون ئوروپن دو لا فوتوگرافی (Maison Européenne de la Photographie) در پاریس و نمایشگاه موزه عکاسی فوآم در آمستردام رساندند. نمایشگاه «لارتیژ: زندگی در رنگ»، نمایشگاهی است که از ۱۴۰ عکس بازسازی شده لارتیژ بین سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۸۳ در موزه عکاسی فوآم (Foam) آمستردام نمایش داده میشود. این تصاویر اکثرا از آلبومهای شخصی لارتیژ انتخاب شدهاند و به صورت طبقهبندی تاریخی نمایش دادهشدهاند: اوتوکرومها، فصلها، پرترهها و سفرها.
عکسهای اتوکروم لارتیژ مجموعهای از گردهمایی محبوبترین شخصیتها در عکسهای او هستند. در این عکسها میتوان برادر بزرگتر او با گلایدرش را در سال ۱۹۱۴ تشخیص دارد. میتوان دختر عموی محبوبش سیمون را در سورتمه آبیرنگش با یک لباس زیبای سبز در سال ۱۹۱۳ به یاد آورد. اما در این عکسها دیگر هواپیما در حال پرواز نیست. سیمون به جای اینکه در حالی که زبانش از دهان در آمده در یک مسیر سرازیری سریع حرکت کند، صاف و درجا نگه داشتهشدهاست تا عکس را خراب نکند، انگار که در یک عکس سپیا قرار گرفتهاست. به خاطر اینکه فرآیندهای اوتوکروم ابتدایی نیاز به دوره اکسپوژر و نوردهی طولانی داشتند، بستگان لارتیژ مجبور بودند جلوی دوربین در ژستهای بازیگوشانهشان در زمانی طولانی ثابت بمانند تا بتوانند رنگهای لازم برای فرآیند عکس رنگی بدوی مورد استفاده جمع کنند.
مارتین راواچی (Martine Ravache) در کاتالوگ همراه نمایشگاه «لارتیژ: زندگی در رنگ» که به تازگی توسط انتشارات آبرامز منتشر شدهاست میپرسد: «آیا اینها هنوز لارتیژ هستند؟ آیا ما تصویر هنرمند را تغییر نمیدهیم؟» به جز استثناهایی مانند یک سگ در حال پریدن یا یک سورتمه، غالبا سوژههای اصلی این عکسها ظریف و حتی احساستی هستند. تصاویر چاپ شده رنگی کاملا کیفیت تصویریای را نمایش میدهند که آثار سیاه و سفیدش تلاش کردهبودند تا وارونهاش را نمایش دهند. درک این موضوع به همان اندازه که جالب است ناراحتکننده هم به نظر میرسد، با این حال این موضوع با توصیف لارتیژ به عنوان یک نقاش که ادعا میکند «هر چیزی را تلاش میکنم با چشمان نقاشانهام ببینم» دست کم گرفته میشود.
به هر تقدیر سوژههای پیکچرسک نمیتواند جایگاه او را به عنوان پسرک محبوب مدرنیته مخدوش کند، بلکه برعکس. از پاستیل صورتی دستان زیبای بیبی (۱۹۲۱) گرفته تا ناخنهای قرمز آتشین فلورت و مجله براقش (۱۹۶۱)، این عکسهای چاپ شده نشانهای از تمایل تمام نشدنی لارتیژ برای تجربه با هر فرآیند ظهور عکسی است که میتوانست به آن دست پیدا کند. آثار رنگی لارتیژ چیزی بیش از خاطرههای رنگین یک مرد عاشق هستند. مارسل کوکو پائولوچی که به خاطر غیبتش در این عکسهای رنگی مورد توجه است، بیشتر به دلیل پیشرفت کند عکاسی رنگی در طول آن دوره از عکسها بیرون ماندهاست نه به دلیل اینکه علاقهای میان لارتیژ و همسر دومش وجود نداشت. لارتیژ که به دلیل به هم ریختگی و شلختگی فرآیند ظهور اوتوکروم سرخورده شدهبود سال ۱۹۲۷ عکاسی رنگی را کنار گذاشت. او تا سال ۱۹۴۹، بعد از پایان دو جنگ جهانی و اختراع فیلمهای جدید اکتاکروم دوباره سراغ عکاسی رنگی نرفت.
در تلاش بیصبرانه لارتیژ برای نگه داشتن زمان با استفاده از هر وسیلهای به نظر میرسد که عکسهای رنگی بدترین متحدش محسوب میشوند. لوحهای شیشهای منحصر به فردی که در عکسهای اوتوکروم به کار میرفتند برای استفاده در نمایشگاه بسیار شکننده هستند. اکتاکرومهای او برای استفاده در نمایشگاه نیازمند بازسازی و احیای دقیق و شدید بودند. بزرگنماییهای کم کیفیتی که به دلیل حفاظت از اصل عکسهای اوتوکروم انجام شدهاست به سختی می تواند ظرافت زیبای اوتوکرومهای اصلی و تجربیات سهبعدی تصاویر برجسته او را نمایش دهد. حتی آلبومها، دفترچههای خاطرات و دستنوشتههای لارتیژ نتوانستهاند به نمایشگاه وارد شوند. این نوشتهها از طریق رونوشتها و کپیها نمایش دادهشدهاند که وجود همین رونوشتها بیشترین چیزی که نمایش میدهد تاکید بر غیبت نوشتههای اصلی و تصاویر اوریجینال است.
زیر سایه لارتیژ، جنگی بر علیه فراموشی با استفاده از ابزارهای موجود در عصر ما به راه افتادهاست. دیگر نمایشگاههای موزه عکاسی فوآم مانند ویویان مایر: عکاسی خیابانی (۲۰۱۵) و فرانچسکا وودمن: درباره فرشتهبودن که همزمان با نمایشگاه لارتیژ برگزار شدهاند، نشاندهنده نگرانیهای مجموعهداران برای کشف دوباره و بازسازی آرشیوها هستند. با پیگیری گام به گام روشدن آثار آلبومهای لارتیژ از زمانی که سزارکفسکی اولین مجموعه را نمایش داد، می توانیم مسیر ساختهشدن یک هنرمند از طریق جمعآوری دقیق مجموعهها توسط مجموعهداران است. و در عین حال نوشتههای موجود در نمایشگاهها در مورد علاقه لارتیژ به فصلهای سال یا رابطهاش با خدا تلاش برای گام نهادن در یک معنی پیچیدهتر است: یک مسیر متشنج از آلبومهای آماتور رنگی لارتیژ به دیوارهای موزهها.
منبع: +