تجربهی تصّورِ تسکین
ابتدا میتوان چنین گفت که در مقامِ شهروندانِ عادی شبکههای اجتماعی؛ لزومِ انتشار عکسِ فجایع و حتی دفاع از این انتشار، در ابتدای امر لزومِ دفاع از وظیفهی انسانی برای ظلم ستیزی و یاری کردنِ مظلومان است.
انتشارِ عکس کشتارِ مظلوم، خود حاوی تجربهی بازتولیدِ کشتار است؛ اما با استفاده از رابطهی علت و معلول، کشتارِ معلول در معنایِ کشتارِ علت مینشیند. به بیانِ دیگر، هر عکس -در مقام سند- از قربانیانِ فاجعه مانند اقدامی برای نابود کردنِ عاملانِ فاجعه درک میشود. عکس، واقعیت لحظهها را (گفتمان کلاسیک عکاسی) منتشر میکند و خشونت واقعی را با بازتولید خشونت جایگزین میکند.
اما شاید همهی ماجرا مانند ساختن موزهی جنگ باشد؛ بازنمودهای (representation) که پس از گذار از کنشِ واقعیِ خشونت، جای خود را به وانموده ای(simulation) صرفا فرهنگی میدهد و نه واقعه را، بلکه گفتمان-گفتمانِ معاصر که تغیر پذیر است و لزوما هممعنایِ زمانِ جنگ نیست- را بازتولید میکند.
انتشار عکسِ کودکِ بیسر مانند مومیایی کردن اجساد با دقتی وسواسگونه در موزهای جهانی است که هر فرد میتواند غرفهی خود را داشته باشد و یک کپی که کاملا مشابه اصل دانسته میشود؛ وی میتواند نام خود را با حروف طلایی بر بالای غرفه بنگارد و وجدان خویش را با صرفا نشان دادنِ انزجار از فاجعه آسوده بدارد.
به بیانِ دیگر عکسِ فاجعه سندی شخصی میشود-با نظر به فرایندِ ازآنِخودسازی(appropriating)- که بیش از آنکه به فاجعه نظر داشته باشد تجربهی دست چندمی از انسانگرایی ایجاد میکند که شباهتِ بسیاری به کنشِ بدویِ نابود کردنِ عکس به هدفِ نابود کردنِ موضوع آن دارد، این گزاره به خوبی به صورت سنتی نشان میدهد که موضوعِ عملِ انتشارِ عکس فاجعه به وسیلهی افراد، نابود کردنِ دلیلِ فاجعه است.
بر مبنایِ این سخن، کلیتِ تجربهی انتشارِ تصاویر خشونت که قویا حاوی عنصر قدرتاند، بر مبنای قانونگونهی نانوشتهی بقایِ قدرت؛ نه در جهتِ ایجادِ صلح، بلکه در فرایندِ بازتولیدِ قدرت هم معنا مییابند-قدرتِ آگاه کنندگی در برابرِ انفعال، قدرتِ دیدن و درکِ تصاویرِ فاجعه و یا قدرتِ نشان دادن تصاویر به دیگران-. قدرتِ خشونت نهتنها از بین نمیرود، بلکه از تولیدکننده به بازتولیدکننده انتقال مییابد. قربانیانِ بازتولید کننده محکوم به دیدنِ تصاویراند که همزمان سندی از قدرتِ منتشرکننده شدهاند. این فرایند اگر با مخالفت روبرو شود عموما حذفِ هریک از طرفین را به دنبال دارد که خود بسیار شبیهِ فرایند جنگ است.
بررسی این عکسها در مقام تولید -در پروسهی انتشارِ فردی- نیز جای سوال دارد. عکسِ فاجعه در مقام سند و هم تجربهای زیباشناسانه مینشیند. گرونیکا (Guernica) تصویری کاملا ذهنی و فاعلی(subjective) از فاجعه فراهم میکند؛ اما عکس، خودِ فاجعه است و البته نیشِ این فرایند اینجاست که ذهنیت و فاعلیت (subjectivity) نیز به صورت ماثّر در عکس اعمال میشوند-با تمهیداتِ عکاسانه- و عینیت نیز به همان قوت مهیا است.
عکس فاجعه سندی زیباشناسانه ارائه میدهد که وجودش در بستر تولید ایدئولوژیک ایجاب میشود. هم به طریق ثبتِ عینیت فاجعه در قالب صوری فعال است و هم در انتشارِ هدفمند در جهت تسکین دهندهای موفق. عکس به واسطهی تثبیت شدنِ مفهومش در فهم عموم، تجربهای واقعگون را فراهم میکند که نیاتِ پخش آن همانقدر پیچیده و چند سویه است که وجودِ خودِ عکس.
فضایِ مجازی این امکان را برای کاربرانش به وجود میآورد که با سادهترین راهِ ممکن کنشی سیاسی را اتخاذ کنند و درد خویش را مکررا بازنمود کنند. اما اگر همهی این موضوع را با هدفِ خبررسانی معنا کنیم چه؟ به گونهای که هر کاربر در مقامِ نهاد یا فرد برای آشکار شدن واقعیات سعی بر بارگذاریِ اسنادِ فاجعه دارد. این رویه بر بسیاری از کنشهای شبکههای مجازی صادق به نظر میرسد زیرا به آسانی تجربهای را بازتولید میکند و در جهت آگاهی گام بر میدارد. اما در مورد فاجعه، به دلیل تلاشِ تامی که نهادهای خبرگزاری بر پوشش خبر دارند، نقش آگاهسازی دیگر بر فعالیت های فردی متصور نیست. به بیان دیگر، تجربه ای فردی به انتشارِ عموم نمیرسد، بلکه تجربهی دانستهای جمعی با فیلتر یک فرد بازتولید میشود.
همهچیز به تجربهای کوتاه مدت و فردی در برابر فجایعی تبدیل میشود که به نیتِ انتشار دهنده تقلیل داده شدهاند. تسکین بخشی مجازی که جایگزینِ عملِ واقعی میشود و سرخوشانه انسانگرایی را تا حد کنشی در ایامِ فراغت محدود میکند.
تصویرِ قربانیِ فاجعه مانندِ خودِ فرد، قربانیِ نظامِ دلخواستهها شده و همردهی هزاران تصویر دیگر در انبوهِ تصاویرِ فضایِ مجازی یکی از هزاران میشود. این فرایندِ دموکراتیک کردن(democratizing) تجاربِ واقعی را به آنی-لحظهای- عادی بدل میکند که دیدنشان تجربهای هرروزه و بیاهمیت است که صرفا خبر از یک شهروندِ مجازیِ عدالتخواه میدهد.
-این نوشتار بر پایهی نظریهی "تری اگلتون" در مورد برآمدن ادبیات انگلیسی سامان یافته است./پیشدرآمدی بر نظریهی ادبی، تری اگلتون،عباس مخبر.نشر مرکز،تهران،چاپ هفتم،۱۳۹۲./