نن گلدین؛ در میان دوستان - ۱۹۹۲
ترجمه: نرگس صالحنژاد
او میگوید « در حال حاضر عکسهای من، بر بررسی مسائل مواد مخدر و بازپروی، آثار ایدز و بازسازی هویت شخصی و جامعه متمرکز هستند.» در دهه نود سحرانگیز بودن خودکشی از بین رفت. نان گلدن به عنوان یک تجربه شخصی چیزی را بیان میکند که در توضیح آن میتوان گفت « عبور از میان آتش». تابستان ۱۹۸۸ دوره بسیار تاریک زندگی او- وارد یک مرکز توانبخشی مواد مخدر در بوستون شد. او میگوید تصاویر او و دوستانش « غیر قابل تغییر» بود. «من به درون خود بازگشتم، با خودم دوباره آشنا شدم. دوربین همانند یک آیینه و عکسها دفتر خاطراتی هستند که نشاندهنده تغییرات من هستند.»
پسر دو ونیم سالهام باور نمیکند که همیشه پسر خواهد بود. برای او گذشته و آینده در یک چرخه هستند. مثلاً میگوید:« وقتی دوباره بچه شدم، یک بطری شیر مینوشم.» او گاهی فکر میکند یک اسب، شیرماهی، درخت یا باد خواهد بود و اینکه اگر دخترها آلت تناسلی نداشته باشند میتوان آنها را از فروشگاه خرید. حرفهای او باعث میشود به یاد آورم چگونه بین دو پسر بزرگ شدم و چقدر مشتاق بودم که من هم پسر باشم. فکر میکردم پوشیدن لباسهای خشن و پیراهن قرمز به پسر شدن من کمک میکند و آرزو داشتم که موهای بلندم را کوتاه کنم. هنوز هم در درون من بخشی خواهان پسربودن است، تردید، احساسات متضادی که باعث احساس من در برابر شواهد تغییر ناپذیر است.
برخی کسانی که مذکر به دنیا میآیند شدیداً تمایل به زن بودن دارند و خارج از رویاهای خود دست به عمل میزنند. عکس آن نیز صادق است. نن گلدین در کار آخرش با کسانی روبرو و آشنا شد که مواد مصرف میکردند یا ترک کرده بودند. آنها اجسام فانتزی ترسیم شدهاند که جنس نرم و منعطفی دارند. آنگونه که اکنون به نظر میرسد تصاویر او نه تنها روی همجنسگرایان متمرکز نشده است بلکه بر روی عشق به عنوان منبع قدرتی برای نوسازی و تغییر متمرکز است، که بین افراد فارغ از جنس و نژاد اتفاق میافتد.
او میگوید:« رویای من این است که شما با افرادی که دوست دارید همبستر شوید، و چیزی در مورد جنسیت آنها ندانید تا زمانی که آنها را برهنه کنید.»
با نگاه کردن به لینت (Lynette) و دنا (Donna) نمیتوانید بفهمید آنها دوست، خواهر یا چیز بیشتری هستند؛ با نگاه کردن به صورت تام (Tom) و انتظار درخششی در چشمانش نمیتوانید بفهمید که او به شدت بیمار است؛ همچنین شما نمیتوانید درک کنید که یک فرد سیوبهان عاشق یک زن، نن گلدین، باشد. با نگاه کردن به نقاشی لبهای تابو میتوانید یک چیز را در نیم تنه او ببنید، دیگری را.
تصاویر او حقایقی را طنینانداز میکند. آنها به امید اعتقاد دارند در حالی که برداشتهای ما را به چالش میکشند اما امید فقط نامی است برای پالتی پر از نور، گرمای تابش نوری که اندام جسمانی را میپوشاند، به عنوان مثال، تصویر بوچ (Butch) باردار و خندان در وان آب.
منظور اصلی نن گلدین بیشتر احساسات واقعی است تا ترکیببندیهای رسمی و بنابراین تصاویر او، از لحاظ ظاهری، شبیه تصاویری از یک آلبوم خانوادگی است. به نظر من، این دقیقاً چیزی است که به آنها استحکام میدهد. مانند کریستین بولتانسکی(Christian Boltanski)، که تصاویر فاوند استفاده میکرد، او میداند تصاویر هر قدر معمولیتر به نظر برسند قدرت بیشتری دارند و برجستهکردن آنها آسانتر است. اگر بیننده با دقت در دفتر خاطرات فردی بنگرد، احساس میکند خودش به تصویر کشیده شده و یکی از موضوعات یا دوستان او شده است.
او میپرسد، صمیمیت چیست؟ چطور میتوانید به شخص دیگری نزدیک شوید؟ آیا مرز مشخصی بین دو جنس آنگونه که فکر میکنیم، وجود دارد؟ اشاره بیشتر، وسواس بیشتر اما گسترده تر و عمیق تر از قبل. پیشرفت آثار او حس قوی و مثبتی میدهد. او تغییر در چرخه زندگی و مرگ را در آثارش نشان میدهد؛ صحبت نه تنها از درد بلکه از ایجاد جامعه بر پایه انتقاد و پرسش است، و اکنون جسارت کافی برای دیدن جهان و پرسش از آن هست.
عکس کاور: جیمی پاولت (Jimmy Paulette) و تابو (Tabboo) در حمام، نیویورک سیتی، ۱۹۹۱
* کارول نیگر(Carole Naggar)، انتشار در مادرجونز(Mother Jones)، ژانویه- فوریه ۱۹۹۲. - کارول نیگر نویسنده، نقاش و عکاس است.
با انتشار این جور عکس ها به زودی فیل/تر می شید. بیشتر دقت کنید.
یه نفر--
عکسخانه: ممنون از حساسیتتون. چشم بیشتر دقت میکنیم. البته باور ما این است که وبسایت عکسخانه سایت تخصصی است و بررسی یک عکاس هم با نگاه به عکسهای آن فرد فارغ از تاییدکردن یا زیرسوال بودن آن عکاس و کارهایش پذیرفتی.