ملاک عکس خوب چیست؟ رمز و راز عکسهایتان را لو ندهید
ترجمه: امیر کردونی
شخصا از عکس های دیجیتال شستهرفته و غیرواقعی آژانسهای استاک(۱) متنفرم. آنهایی که در اسکرینسیورهای پیشفرض کامپیوتر پیدا میشوند. یک قطره کوچک آب که در حال افتادن از یک برگ است. سبزها زیادی سبز هستند، بیشتر از آنکه بتوانم دوستش داشته باشم. این عکسها چه محتوایی دارند؟ چه نیازی به یادآوری زیباییهای طبیعت و جنگلهای بارانی دارم وقتی درون استودیوم هستم.
اشتباه نکنید، من عاشق جنگلهای بارانی هستم و هر از چندگاهی هم به این مکانها سر می زنم. اما کسی در جایی (احتمالا گروهی از آدمهای دیجیتال-تکنولوژی باز!) فکر کردهاند که عکس یک قطره آب تصویر خوبی است برای اینکه بر روی بیشمار صفحه نمایش کامپیوترها قرار بگیرد.
یقینا تنها اسلحهای که به وسیله آن می توانیم به جنگ این همه تصویری که هر روزه بر سر ما بمباران میشود برویم و آنها را از میدان به در کنیم این است که معیار شخصیمان از اینکه عکس خوب چیست را بشناسیم.
در طی ده سال گذشته، از زمانیکه بعد از مدرسه به یک کلوپ عکاسی میروم سلیقه عکاسیام و چیزی که حس می کردم یک عکس را موفق میکند را پرورش دادهام... اغلب خودم را با نتیجه کار غافلگیر میکنم. اولین نمایشگاه عکسی که رفتم تاثیر زیادی روی من گذاشت... نمایشگاه ریچارد وِنت ورث(۲) در گالری عکاسان در سال ۲۰۰۱. همه عکس های روی دیوار اسنپشاتهایی بودند که که از اشیای دورانداخته شده گرفته شده بودند. اشیاء فراموش شده پوشاک و مجسمههای خیابانی بدون تحرک. من عاشق سادگی آن عکس ها شدم.
تا به امروز، عکس های ساده و آنهایی که با فناوری های ساده گرفته شدهاند مرا جذب خود کرده اند. و اعتراف می کنم بدون آنکه بتوانم توضیح بدهم به سمت عکسهایی که رنگ قرمز در آن وجود دارد کشیده می شوم. همچنین علاقه دارم به چالش کشیده شوم و غافلگیر شدن را تجربه کنم. درست مثل بازی.
هنگامی که به نمایشگاه فارغالتحصیلان عکاسی دانشگاه هنرهای خلاقه فارنهام در ترومن بریوری رفتم اثری را دیدم که دقیقا همچین تاثیری می گذاشت. وقتی به اثر نزدیک شدم با پرترههایی تهاجمی روبرو شدم. عکسها از لحاظ فنی هم بسیار خوب بودند. به نظر میرسید با دوربین قطع بزرگ عکاسی شدهاند و در لابراتواری حرفه ای چاپ شده اند. اما ویژگی های فنی آثار نبود که مرا جذب می کرد. بلکه ناامیدی لذتبخش من از فهمیدن این که در این عکسها چه می گذرد بود که مرا مجذوب میکرد.
مرد جوانی با سوئیشرت کلاه دار، شلوار جین، کفش کانورس و گوش پیرسینگ زده درست به لنز نگاه می کند. در دستانش سگی درنده را به دوربین نشان می دهد. این مرد چه کسی است ؟ آیا او در مسابقات سگهای جنگی شرکت می کند؟ فکرهای متفاوتی به ذهنم خطور میکرد.
بقیه مجموعه را دنبال کردم و با عکسهایی با همان ساختار مواجه شدم، ناکجاآبادهای معمولی، لباس مرد و نژاد سگهایی که در دستانش قرار میگرفت عوض میشد اما سردرگمی و البته علاقه من به عکس ها هم بیشتر میشد.
به آخر مجموعه رسیدم و عنوان را دیدم، محکومین به مرگ.(۴) بوم! فهمیدم. این مرد یک سگکش، یک دزد/ مبارزه دهنده سگها است... اما نه، وقتی بیانیه را خواندم متوجه شدم این مرد نیل لستر(۴)، مامور موسسه رفاه حیوانات و یک خَیر است که این سگ ها را از نابودی نجات می دهد.
از نظر من چیزی که یک عکس را خوب می کند این است که من را مجبور کند با آن درگیر شوم، قوه ادراک مرا به چالش بکشد، مرا تشویق کند چیزی از آن یاد بگیرم و رمز و رازش را از اول لو ندهد. مهارتی که اجرایش مشکل است اما جورجی مِیسون(۵) به خوبی از عهده آن بر آمده است.
۱) Stock. استاکها عاملیت فروش و فراهم کننده عکسهای آماده هستند برای هر نوع مصرف کننده ای. در بسیاری موارد تصاویری که این آژانسها تولید میکنند تصویری آرمانی و کلیشه ای از موضوع است. برای مثال Corbis از معروف ترین آژانسهای استاک دنیا است.
۲) Richard Wentwoth
۳) Death Row
۴) Niall Lester
۵) Georgie Mason
عکس کاور: Georgie Mason, from the series Death Row, 2013
منبع: +
سلام و خسنه نباشید.
سعید جناتیاون بالا نوشتین مجموعه ۷ مقاله از ۷ صاحبنظر، درصورتی که فقط 2 مقاله قابل مشاهدهست: "رمز و راز عکسهایتان را لو ندهید" و "درباره پاسخ ندادن به یک پرسش".
اون 5 تای دیگه هم قراره اضافه بشن؟
---
عکسخانه:
سلام و ممنون از توجه شما. بله به تدریج ۵ مطلب دیگر هم در سایت قرار خواهد گرفت.\