نوشتاری تکوینیافته از یک عکس
مدت زمانی است که در رویکردهای معاصر عکاسی، جریانی تحت عنوان تولید «مجموعه عکس» شکل یافته است و در ورود به حوزۀ عکاسی ایران، همانند ورود دیگر رویکردهای هنری نو به حوزۀ هنر ایران از گذشته تا کنون، با بدفهمی ها و کژ فهمی هایی همراه بوده است که گاه شرایط بحرانی، تضادها و تقابل های بی اساس و گمراه کننده ای را موجب گردیده است. از زمان ورود رویکرد خلق مجموعه عکس به جغرافیای عکاسی ایران، پرسشی مطرح گردیده مبنی بر اینکه «تک عکس یا مجموعه عکس؟» و بسیاری بر آن شده اند تا با برجسته کردن این پرسشِ اساسا اشتباه! از میان تک عکس و مجموعه عکس، یکی را بر دیگری تفوق و برتری بخشند.
۱) به گمانم ایراد، در طرح چنین پرسشی مستتر است نه در پاسخ های احتمالی به این پرسش؛ هرچند آنهایی که در صدد پاسخگویی به این پرسش اند، بایست سعی در زدودن ابهامِ این پرسش و نه دامن زدن به ابهام و بحران جدیدتری باشند. دلیل بر خطابودن این پرسش، اشتباه در «مقابلِ هم قراردادنِ» رویکردِ تک عکس و مجموعه عکس با یکدیگر است؛ چراکه این دو نسبت به هم، در یک مسیر قرار دارند نه در مسیری منفک و مجزا و برای دستیابی به یک هدف مشترک مورد استفاده قرار می گیرند.
۲) برای ابهام زدایی از پرسش فوق مواردی قابل طرح و پیگیری است: نخست باید این موضوع را روشن ساخت که ما برای پاسخ به این پرسش، عکس و آثار عکاسی را در چه سطح و چه حوزه ای مورد ملاحظه قرار می دهیم؛ چراکه تصویر عکاسی در حوزه های مختلف و متعددی ورود پیدا می کند: الف) عکاسی در مقام ثبت خاطره، یادگار و یابود لحظه های طلاییِ زندگی؛ ب) عکاسی در مقام رسانه ای کاربردی و مصرفی همانند پرتره های هویتی، عکاسی تبلیغاتی، مد، خبری و مستند، علمی، پزشکی، قضایی و...؛ ج) عکاسی به مثابه هنر. صحبت از مجموعه عکس تنها در حوزۀ عکاسی به مثابه هنر و عکس در مقام یک اثر هنری قابل طرح است و بطور عمومی در بقیۀ حوزه های عکاسی، طرح موضوعِ مجموعه عکس بی اعتبار است.
3) پرسشِ تک عکس یا مجموعه عکس، تنها در حوزۀ عکاسی به مثابه هنر تا اندازه ای مشروعیت می یابد، اما هم چنان این دو رویکرد در نقطۀ مقابلِ هم قرار ندارند بلکه هر دو متعلق به یک نظام و ساختار و به عنوانِ ابزارهای تولید اثر هنری می باشند. اگر در تاریخ عکاسی در دورۀ مدرنیسم، شاهد برجسته شدن و فراگیربودنِ تک عکس ها هستیم، به دلیل روح حاکم بر مدرنیسم مبنی بر اندیشۀ «هنر برای هنر» و تلاش برای دستیابی به «اصالت و حقیقتِ بصری» است. مسلم است که راه رسیدن به تجربۀ هنر برای هنر و اصالت و حقیقتِ بصری، درگیرشدن با فرم و سطح تصویر و زدودن و قطع ارتباط هنر با دیگر حوزه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و فلسفی است. لذا دلیل برجسته شدن تک عکس ها در عکاسی فاین آرت (عکاسی به مثابه هنر) در دورۀ مدرنیسم و توجه بر جنبه های زیبایی شناسی فرمی و زیبایی سطح تصویر که در قالبِ تک عکس ها بیان می شد، تلاش برای انطباق و همسویی آثارِ هنری عکاسی با روح مدرنیسم بوده است.
4) دلیل روی کار آمدنِ رویکردِ مجموعه عکس در حوزۀ عکاسی فاین آرت (عکاسی در مقام خلق اثر هنری) تغییر در روحِ هنر در دورۀ معاصر بوده است. هنر معاصر خصوصا شاخۀ هنر های تجسمی به دنبال رهایی از انتزاع و بازی های فرمی و حقیقتِ بصری پیشین بوده است و مجددا تلاش کرده است تا ارتباط هنر با حوزه های دیگرِ فلسفی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ادبی را برقرار سازد و برآن است تا دوباره اندیشه، درون مایه، موضوع و روایت گری را به آثار هنری بازگرداند. این تغییر در روح آثار هنری، نیازمند تغییر در رویکردِ خلقِ تصاویر عکاسانه در حوزۀ فاین آرت گردیده و ما شاهد گذار از خلقِ تک عکس های بصری و فرمی به سوی آفرینشِ مجموعه عکس ها با دورن مایه ها و موضوعات مختلف بوده ایم.
5) دلیل برجسته شدن مجموعه عکس نسبت به تک عکس در دورۀ معاصر، نه ژست گرفتن بلکه انطباق این رویکرد با روح هنر معاصر بوده است، هنری که به دور از ارجحیت بر اندیشه های فُرمیک و بصری، می کوشد « به سوی وضعیتی دایرة المعارف گونه حرکت کند؛ یعنی به هزاران نقطه دسترسی داشته باشد، با بی نهایت واکنش تفسیری». حال اگر هنرمندی بتواند درون مایه، موضوع و روایت خود را با تک عکس بیان کند، هیچ ایرادی ندارد که از ژست مجموعه عکس خارج گردد اما حقیقتا دستیابی به غایت هنری معاصر با تک عکس، بسیار کم یاب و دیریاب است. اگرچه هستند هنرمندانی مانند «آندریاس گورسکی» که اگرچه تمام عکس هایش را یک مجموعه عکس بزرگ می توان درنظر گرفت، اما تک تک عکس های این مجموعۀ بزرگ، خود روایت گر،کامل و خودبسنده است.
Photo: Andreas Gursky, Paris Montparnasse, 1993