رابرت فرانک: روابط ناخوشایند
همه نشانه های دموکراسی، رونق، هنر پاپ و موفقیت در مجموعه «آمریکاییها The Americans» حضور دارند. پرچمها، خودروها، جوکباکسهای پخش موسیقی، کابویها، نوجوانانی که سر قرارهای عاشقانه میروند، موتورسیکلتها، دستگاههای تلویزیون، همایشهای سیاسی، هنرپیشههای سینما و تلویزیون. اما همه اینها از طریق لنز دوربین «لسیای (Lecia)» رابرت فرانک در متن زندگی واقعی دیدهشدهاند، بدون همهی آن تکنیکهای چاپلوسانه و گزینشی بودن عکسها به صورتی که در مجلات عکس دیده میشد.
در این مجموعه همه این نمادهای ملی هویت آمریکا به نوعی ناامیدکننده و تحقیرشده به نظر میرسند. برای مثال در دهه ۱۹۵۰ تصویر کابویها هنوز تصویر قدرتمندی بود، مردان جوان ماهری که چه در فیلمهای هالیوودی و چه در حال ژستگرفتن برای تصاویر رام کردن اسبهای وحشی مجله لایف یا در حال کار در مرتع در عکسهای مجله لوک تصویر میشد. اما در مجموعه «آمریکاییها» یک کابوی به شکل یک آدم تنها و زیر نورها درخشان یک بار در شهر گالوپ ایالت نیومکزیکو تصویر شدهاند. یک کابوی رام کننده اسبهای وحشی در این مجموعه به سطل آشغالی در شهر نیویورک تکیه کردهاست و یک کابوی رام کننده دیگر که تقریبا به صورت کلوزآپ تصویر شدهاست تصادفا نه تنها مرد جوان خوشتیپی نیست بلکه چهره بدرنگی دارد که سیگار برگ زشتی بر دهان گرفتهاست.
تصاویر رابرت فرانک از خودروها هم به همین اندازه فاقد احترام هستند. در طول دهه ۱۹۵۰ رابطه عاشقانه معروف ملت آمریکا با خودرو با جسم و خون مردم همراه شده بود. پیش از این در طول جنگ جهانی دوم و رکود بزرگ، بسیاری از مردم آمریکا توانایی خریدن خودروهای شخصی نداشتند چرا که خیلی از آمریکاییها بسیار فقیر بودند یا اینکه تولید خودرو خیلی کم بود. اما در دهه ۱۹۵۰ گروهی از مردم میتوانستند هر ماشینی که بخواهند بخرند و کمپانیهای تولید خودرو قصههای بسیار اغراق آمیز تبلیغاتی و روابط عمومی در مورد خودروهایشان منتشر میکردند. مجله لوک در سال ۱۹۵۷ برای خوانندگانش مینوشت: «خودروی عالی آمریکایی ... تجسم رویای عالی آمریکایی». در این نوشته آمده بود: «این کالا بیش از مالکیت هر کالای مادی دیگری میتواند زندگی آمریکایی را از زندگی دیگر مردم جهان متمایز کند.در برابر چشمان عطش زده و جستجوگر آنان خودروهای شما نمادی از قدرت و مدرکی برای موقعیت اقتصادی شماست.» مجموعه عکسی که دنیس استاک برای آژانس مگنوم از نمایشگاه «موتوراما»ی جنرال موتورز در سال ۱۹۵۳ عکاسی کردهبود هم بسیار در این راستا نمادین به نظر میرسید. در این عکسها چشمان حیرت زده و پرستشکنندهی گروههای مختلفی از مصرف کننندگان به «خودروهای رویایی» براق آینده دوخته شده بود، درست مانند زائرانی که وارد یک معبد یا کلیسا میشوند.
اما خودروی فورد بیزنس کوپهای که رابرت فرانک در تور گوگنهایمش به کار برد آنچنان با این الگوهای نمادین هماهنگ نبود. خودرویی بود دست دوم که پنج سال از عمر آن میگذشت. خودروهایی هم که عکسهایشان در مجموعه آمریکایی آمده است درست مانند خودروی خود رابرت فرانک بودند. در این مجموعه خودروهایی در کنار آدمها و صحنههایی تصویر شدهاند که حتی اجازه داده نمیشد در عکسهای تبلیغاتی و گزارشهای تصویری مجلات در نزدیک یک خودروی مدل جدید قرار بگیرند. در عکسهایش از نمایشگاه «موتورامای» جنرال موتورز، او سه کودک را تصویر کردهاست که پشت یکی از خودروهای نمایشگاه نشستهاند و هنوز هیچ نشده غرور و نخوت زودرسی بر چهرههای آنها ماسیدهبود. در شهر بوته ایالت مونتانا، او زن ژولیده میان سالی را در خودرویش تصویر کردهاست که بچهای ترشرو و عصبی از پنجه پشت سر او بیرون را نگاه میکرد. در تصویری دیگر در سن پترزبورگ ایالت فلوریدا تعدادی کهنسال خسته را به تصویر کشیده است که در حالیکه یک پونتیاک سفید نو از روبروی انها میگذرد دارند فضای خالی را نگاه میکنند. در یک پارک عمومی در آن آربور ایالت میشیگان او یک صحنه عاشقانه پاستورال (روستاییگرایی و گرایش به فضاهای بکر و دست نخورده روستایی) را به هجو کشیدهاست. با عکسگرفتن از نوجوانانی که با لباس های شنا همدیگر را بر روی چمنها میبوسند و نوازش میکنند در حالیکه درست کنار آنان در پارکینگی بیوکها و پاکاردهای براق در آفتابی میدرخشند که به درختان پارک در پس صحنه عکس حالتی رومانتیک و مه آلود بخشیدهاست.
رابرات فرانک در مجموعه «آمریکاییها» از توالی برای ایجاد یک ارتباط ناخوشایند بین خودروها و واقعیتهای دیگر استفاده کردهاست. برای مثال بلافاصله پس از عکس سنتپترزبورگ که کهنسالان بر روی نیمکت نشستهاند، یک عکس با عنوان «خودروی زیر کاور – لانگ بیچ، کالیفرنیا» قرار گرفتهاست. توالی این دو عکس از یک خودروی کفن پیچ شده با پیرمردها و خودروی پونتیاک بیانگر مرگ نزدیک پیرمردها است. برای تکمیل کردن این رابطه بین مرگ و خودرو بلافاصله پس از عکس «خودروی زیر کاور» عکسی با عنوان «تصادف خودرو – اتوبان ۶۶ ایالات متحده – بین وینزلو و فلگستف در ایالت آریزونا» قرار گرفتهاست. سه مرد و یک زن بالای سر دو جسد کفنپوش بر روی شانههای جاده ایستادهاند. پشت سر آنها در بکگراند یک زمین بیحاصل پوشیده از هرزه علف و یک خانه چوبی روستایی ساده و چندین ساختمان دور افتاده سست و بیدوام، تصویری غمانگیز از مرگ در بیابان دور افتاده جلوی چشم شاهدانی غریبه و یک عکاس رهگذر را نمایش میدهد، درست مانند تصویری از یک فیلم یا رمان مدرن. عکس تصادف دیگری که با سه صلیب در کنار ترکیب شده است با عنوان «جاده ۹۱ ایالات متحده – ایالت آیداهو» در کنار عکسی از یک کارگر کارخانه خودروسازی در دیترویت در خط تولید کارخانه فورد قرار گرفتهاست. بر خلاف خطوط تولید مرتب و منظم تصویرشده در بروشورهای موسسه اطلاعات ایالات متحده آمریکا (USIA) تصویر فرانک به شکلی واقعی مات، شلوغ، به هم ریخته و کثیف است. و از آنجا که درست کنار عکس سه صلیب قرار گرفتهاست گویای توالیای است که نشان میدهد کارگران در حال درست کردن خودروهایی که جان آدمها را میگیرند جان خود را از دست میدهند.