گذشته و حال استیو شاپیرو، نیمقرن عکاسی از فرهنگ عامه آمریکا
ترجمه: شهاب شهسواری
در طول پنجاه سال گذشته استیو شاپیرو، عکاس نشریاتی مانند لایف، تایم، رولینگ استون، ونیتی فر و لوک، تقریبا از تمام پستی و بلندیهای متنوع زندگی آمریکایی عکاسی کردهاست. او از رابرت کندی در طول کمپین انتخاباتیاش عکاسی کرد و اتاق مارتین لوترکینگ در متلی را درست چند ساعت پس از ترورش زنده کرد، او سر صحنه برخی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما مثل «راننده تاکسی»، «محله چینیها» و «پدرخوانده» عکاسی کرده و همچنین مجموعه هیجان انگیز «مگسی روی دیوار» درباره زندگی در محله هارلم نیویورک. عکسهای شاپیرو بازهای از قدرت و احساسات بینظیر و بیرقیب دارند.
مجله تریتس با این عکاس اسطورهای به مناسبت انتشار کتاب جدیدی «گذشته و حال»، عکس گرفتن از مارلون براندو در حال گریم شدن برای نقش دون کورلئونه و اینکه چرا عکاسان جوان باید کتابهای عکسشان را منشتر کنند، مصاحبهکردهاست.
اول از همه کی متوجه شدی که میخواهی عکاس شوی؟
من عکاسی را زمانی که ۹ سالم بود در یک اردوی تابستانی شروع کردم و وقتی روی کاغذهای صاف عکاسی هنگام ظهور با محلول شروع به پدیدار شدن میکردند، مسحور تصاویر ابرهایی شدم که از آنها عکاسی کردهبودم. وقتی نوجوان بودم کم کم عکاسی برایم بسیار جدی شد.
اولین کار مهم تو چی بود؟
یک مجله کوچک به اسم Jubilee اولین گزارش تصویریام را که از کارگران مهاجر در آرکانزاس و اعتیاد به مواد مخدر در شرق هارلم گرفتهبودم، منتشر کرد. اما چیزی که واقعا به من کمک کرد، دبیر عکس ضمیمه مجله نیویورک تایمز ، ریک فردریکس بود، او به من ماموریتهای کوچک میداد. نهایتا بعد از چندین بار رفتن به مجله لایف، دبیر عکس مجله لایف به من یک ماموریت داد که نتیجهبخش بود و من مشغول کار دائم در مجله لایف و دیگر مجلههای عکس محور دیگر شدم که اوایل دهه ۱۹۶۰ منتشر میشدند.
به نظر میرسد که در همه لوکیشنهای فیلمبرداری رفت و آمد داشتی و راهت را به آنجا باز میکردی. میخواستی عکاس فیلم بشوی؟
نه. من هیچ وقت عکاس دائم فیلم نبودهام. من در واقع چیزی بودم که به آن «عکاس ویژه» گفته میشود، کسی که برای سکانسهای مهم میآید و برای تهیه تصویر به منظور تبلیغات و روابط عمومی کمک میکند. در آن زمان شما خودتان میتوانستید عکسهایتان را از فیلم در نشریات آمریکا و دیگر نقاط جهان منتشر کنید. من هیچ وقت خود را یک عکاس که اختصاصا برای فیلم کار میکند ندیدم.
تو همچنین پوسترهای فیلمهایی مانند «کابوی نیمهشب»، «راننده تاکسی» و «پدرخوانده قسمت سوم» را هم طراحی کردی. اینها چگونه پیش آمدند؟
پوستر کابوی نیمهشب که داتسین هافمن و جون ویت (Jon Voight) در آن هستند (عکس ۱)، نتیجه یک گزارش تصویری در مورد داستین بود که من برای مجله «لوک Look» کار میکردم. جایی بین برداشتها بود که دیدم جایی کنار یکدیگر ایستادهاند. مجله لوک عکس را برای گزارش استفاده کرد و استودیوی تولید کننده فیلم از آن خیلی خوشش آمد، در نتیجه عکس به لوگوی فیلم بدل شد. اما عکس راننده تاکسی حین عکاسی معمولی و عادی در حین فیلم برداری گرفتهشده. (عکس ۳) اما برای پوستر پدرخوانده قسمت سوم خیلی کار شد (عکس ۲). چرا که ما به نور پنجره که پشت سر آلپاچینو بود خیلی نیاز داشتیم. سکانسی که در آن نزدیکی داشتند میگرفتند خیلی طول کشید و بخش اعظم نور پنجره را از دست دادهبودیم. نتیجه این شد که من مجبور شدم عکس را با باز گذاشتن شاتر به مدت ۴ ثانیه بگیرم. آل پاچینو زیاد اهل یک جا آرام نشستن نیست. وقتی که پرتو نوری که برای روشن کردن صورتش استفاده کردیم خاموش شد، از صندلی بلند شد و رفت. رول اول فیلمم به طور کامل اور اکسپوز شدهبود. اما برای ال توضیح دادیم تا دوباره برگردد و نهایتا با شاتر ۳ ثانیه عکس را گرفتم. پوستر تقریبا چاپ مستقیم همان عکس است به جز اینکه بازتاب آن پرتو نوری که از روبروی تابانده بودیم را حذف کردیم.
تو به جز عکاسی از موزیسینها و ستارهها، از جنجالهای اجتماعی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ هم عکاسی کردهای، موضوعاتی مانند اعتیاد و شورشها و کمپینهای سیاسی. چه تفاوتی بین این دو سبک عکاسی بود؟
برای من تفاوتی بین عکاسی از یک رویداد مستند یا عکاسی در صحنه فیلمبرداری وجود ندارد. من دنبال یک چیز میگردم. روح فرد یا روح رویداد. تنها تفاوت اینجاست که در دنیای بیرون شما هیچ وقت نمیتوانید پیشبینی کنید که چه اتفاقی در پی خواهد آمد اما در صحنه فیلمبرداری، فیلمنامه را خواندهاید و ذهنیت دقیق از انچه پیش رو خواهید داشت، دارید.
کتاب جدیدت «گذشته و حال» یک جواهر ارزشمند است که تقریبا نیم قرن از تصاویر فرهنگ عامه را ثبت کردهاست. هنگام جمع کردن این مجموعه چه حسی داشتی؟
میخواستم یک کتابی جمع کنم که تا جایی که ممکن است هر صفحه آن جذاب باشد. تعداد زیادی از کتابها را دیدهبودم که شاید ۶ یا ۷ عکس جذاب و خوب داشتهباشند و بقیه کتاب به آن اندازه جذاب نباشد. وقتی که من و همسرم مائورا، شروع کردیم به جمع آوری کتاب، تصمیم گرفتیم که یکی در میان عکسها را با هم انتخاب کنیم. در نتیجه اولین عکسهای کتاب شد سمت راست جین فوندا که در لباسهای ورزشیاش قرار دارد و عکس روبروی آن شد عکسی از کشتیگیران سوموی ژاپنی. البته لزوما در سراسر کتاب از همین الگو پیروی نکردهایم، اما سعی کردیم غافلگیریهای لذتبخشی در سراسر کتاب قرار بدهیم، مانند عکس فرانسیس فورد کوپولا که یک روز صبح از خانه در شهر کورلئونه، جزیره سیسیل، بیرون میآید تا دنبال مادرش بگردد که با ریش و سبیل مصنوعی درست مانند او لباس پوشیدهاست. یا داستان خیلی احساساتی اینکه من توانستم از اولین دیدار لونی علی و محمد علی کلی عکاسی کنم. لونی یک دختر ۶ ساله با موهای دم اسبی است و محمد علی ۲۱ ساله است. نهایتا این دو سالها بعد با هم ازدواج کردند و هنوز هم با هم هستند.
آیا یک یا دو عکس که از بقیه برایت محبوبتر باشد داری؟
عکسهای زیادی هست که احساسات قویای نسبت به آنها دارم. عکس اتاق مارتین لوترکینگ در متل چند ساعت پس از ترور شدنش (عکس ۷) عکس کمپین انتخابی بابی کندی (عکس ۸) یا عکس وودی آلن با افسار مورچه (عکس ۶). از این عکسها زیاد هستند.
اجازه بده کمی هم در مورد سوژههایت و اینکه دوست داشتند چگونه عکاسی بشوند و خودشان چگونه بودند و غیر بپرسم. اول از همه رابرت دونیرو در لباسهای نظامی «راننده تاکسی» که جلوی تاکسی با مدل موی موهیکانی و لبخند نچسب و نابجایش؟ (عکس ۹)
آن لبخند نچسب که میگویی بخشی از شخصیت واقعی رابرت دونیرو است. بابی یک هنرپیشه کامل است و از درون و بیرون به کاراکتری که نقشش را بازی میکند تبدیل میکند و وقتی دوربین از فیلمبرداری میایستد هنوز همان کاراکتری است که نقشش را بازی میکرد.
جک نیکلسون با دماغ بانداژ شده و زبان بیرون آمده در زمان فیلمبرداری محله چینیها؟ (عکس ۱۰)
نیکلسون از مسخرهبازی با حالتی آرام و ریلکس خوشش میآید، بین برداشتهای فیلم او آماده است تا هر کار عجیب غریبی انجام دهد. همیشه باید آماده باشی.
مارلون براندو با پوزخند تئاتری شیطانی در طول گریم شدن برای «پدرخوانده» به دوربین میخندد؟ (عکس ۱۱)
براندو به من اجازه داده بود تا از گریمش عکاسی کنم که قرار بود او را از یک شخص ۴۷ ساله به دون کورلئونه پیر تغییر چهره دهد. ناگهان یک لحظه خودمانی پیش آمد و من شکارش کردم.
جانی دپ؟
جانی دپ در بازی کردن نقشهایی که شباهتی به خودش ندارند، مهارت دارد. او بسیار دوست داشتنی و مشخصا با همه مهربان است.
استیو مککوئین؟
در صحنه فیلم پاپیون، الی مکگراو همراه او بود. هر روز صبح وقتی الی از اتاق بیرون میآمد یا شستش رو به بالا بود یا شستش رو به پایین. شست رو به پایین به این معنی بود که فاصلهتان را از استیو حفظ کنید.
پل نیومن؟
او همه جا به یک آدم مهربان مشهور بود. فیلمبرداری در میامی بود، جایی که او بتواند به ماشین مسابقهاش نزدیک باشد.
رابرت ردفورد؟
رابرت ردفورد یک هنرپیشه عالی بود. من با او در چند فیلم از جمله «گتسبی بزرگ» و «آنگونه که بودیم» همکاری کردم. چهره زیبای او و ورزشکار بودنش باعث شد که یک اسطوره سینمایی از او درست شود.
رابرت کندی؟
یکی از بزرگترین فقدانها آمریکا، ترور رابرت کندی بود که تفکر و احساس اهمیت دادن را برای هر کسی میدید به ارمغان میآورد.
مارتین لوتر کینگ؟
با رهبری مارتین لوترکینگ جونیور آمریکا تغییر کرد. او سیاست عدم خشونت را به انقلاب حقوق شهروندی آمریکا وارد کرد.
امروزه عکاسان آن دسترسی را که در گذشته داشتند دیگر ندارند. این امر چه تاثیری بر دید ما نسبت به ستارههای محبوبمان گذاشته؟
زمانی که برای مجله لایف و دیگر مجلهها در دهه ۱۹۶۰ کار میکردیم، معمولا با کسی که قرار بود از او عکاسی کنیم رابطه شخصی رودررو داشتیم. در عین حال در آن زمان این میل وجود داشت که بر روی یک گزارش مدت بیشتری از امروز کار شود و باید انقدر عکس میگرفتی تا واقعا بتوانی یک چیز ویژه و خاص از سوژهات شکار کنی. امروز روابطعمومیها و مدیربرنامهها هستند که فرآیند را به وجود میآورند و کاملا رابطه غیرشخصی شدهاست. دیگر شانسهای کمتری برای پیدا کردن لحظاتی احساسی پیدا میشود که حس بودن با یک شخصیت ویژه را به آدم بدهد.
سوال آخر اینکه آیا برای عکاسان جوان و نوظهور نصیحتی دارید؟
امروزه خیلی برای عکاسان جوان سخت است تا بتوانند از نشریات شروع به کار بکنند. در دهه ۱۹۶۰ اگر شما ایده خوبی داشتید همیشه نشریهای بود که به شما ماموریت بدهد تا آن را به انجام برسانید. برای عکاسانی که این روزها شروع به کار میکنند این فرصت وجود دارد که بتوانند با هزینه کمی کتابهای عکاسیشان را منتشر کنند و از طریق اینترنت میتوانند کارهایشان را منتشر کنند.
-
عکاس: استیو شاپیرو
پوستر کابوی نیمهشب که داتسین هافمن و جون ویت در آن هستند.
-
عکاس: استیو شاپیرو
پوستر پدرخوانده قسمت سوم
-
عکاس: استیو شاپیرو
راننده تاکسی
-
عکاس: استیو شاپیرو
اولین دیدار لونی علی و محمد علی کلی
-
عکاس: استیو شاپیرو
وودی آلن با افسار مورچه
-
عکاس: استیو شاپیرو
اتاق مارتین لوترکینگ در متل چند ساعت پس از ترور شدنش
-
عکاس: استیو شاپیرو
کمپین انتخابی بابی کندی
-
عکاس: استیو شاپیرو
رابرت دونیرو در لباسهای نظامی «راننده تاکسی»
-
عکاس: استیو شاپیرو
جک نیکلسون با دماغ بانداژ شده و زبان بیرون آمده در زمان فیلمبرداری محله چینیها
-
عکاس: استیو شاپیرو
مارلون براندو با پوزخند تئاتری شیطانی در طول گریم شدن برای «پدرخوانده» به دوربین میخندد
-
عکاس: استیو شاپیرو
باستر کیتون در سن ۶۸ سالگی سر صحنه فیلمبرداری فیلم کوتاه «فیلم» نوشته ساموئل بکت ۱۹۶۴
-
عکاس: استیو شاپیرو
«بدترین در راه است» از مجموعه قهرمانان. نیویورک، ۱۹۶۸
-
عکاس: استیو شاپیرو
مارتین لوتر کینگ جونیور
-
عکاس: استیو شاپیرو
تریپتیش اندی وارهول و دوستان نیویورک ۱۹۶۵ (از چپ هنری گلدزاهلر، ادی سدویک، اندی وارهول و جرارد مالانگا
-
عکاس: استیو شاپیرو
رابرت کندی در کمپین انتخابات مقدماتی
-
عکاس: استیو شاپیرو
رابرت دونیرو و مارتین اسکورسیزی سر صحنه راننده تاکسی
عکسها و پوسترهای استیو شاپیرو