
روایت نمایشگاه «تاریخ بی دروغ»
آلفرد یعقوبزاده که برای اولینبار خبر برگزاری این نمایشگاه را اتفاقی در وبسایت مشرق نیوز دیده، در خصوص نحوه آگاهی خود از این نمایشگاه میگوید: «تصادفا در مشرقنیوز پس از اینکه نمایشگاه برگزار شده بود خواندم. تعجب کردم. قرار نبود نمایشگاهی بگذارم و مطلع نبودم که واقعا نمایشگاه انجام شده یا نه و راستش تعجب کردم.»
بعد از خواندن این خبر بود که یعقوبزاده با هنگامه گلستان همسر کاوه گلستان تماس میگیرد و متوجه میشود که او نیز از برگزاری این نمایشگاه بیخبر بوده است. هنگامه گلستان که در زمان برگزاری نمایشگاه در تهران ساکن بوده به محل برگزاری نمایشگاه میرود و مشاهده میکند که ۲۵ اثر از آثار کاوه گلستان به نمایش در آمده است. نکته قابل توجه این است که کلیه آثار بدون برچسب نام صاحب اثر بودهاند.
پس از اطلاع این عکاسان و تماسی که با محمد فرنود میگیرند وی از برگزاری این نمایشگاه اظهار بی اطلاعی میکند.
فرنود درباره این نمایشگاه میگوید: «این یک پروژه ۱۸ ساله بوده من روش کار کردم یعنی ربطی به الان نداره. میدونید یک کار خیلی طولانی مدتی بوده که من توی زندگیم داشتم. یعنی چیزی بوده که از قبل روش کار کردم، بعد تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه همینجور، روی یک سناریویی در واقع رفتم جلو به اینجا رسیده. و این مستلزم اینه که من یک پرسوجویی بکنم از بچهها بپرسم یعنی اینی که شما الان دارین میگین اینجا من الان خودم دارم میشنوم اون آره من یک کار سنگینی کردم بعدش هم قراره که این رو یک کتابش بکنم الان سر قضیه کتابش بحث دارم... کارو من انجام دادم . مثلا مربوط به آقای گلستان ۵ تا ۶ تا عکسه فقط هم مربوط به انقلابه یعنی چیز دیگهای رو شامل نمیشود... کارها رو صفر تا صدش را خودم انجام دادم یعنی عکسهای خودم هم توش هست. یک کار سنگینیه مربوط به ۱۱ کشور کارو من خودم انجام دادم -»

محمد فرنود در پاسخ به صحبتهایی که درباره ایشان شده، میگوید: «من اصلا روحم در جریان نیست که اصلا این نمایشگاهی که میگویید در آسمان گذاشته شده من اصلا نبودم که گذاشته شده.» وی در ادامه میگوید: «صبا رو من یادمه اونجا رو من یادم نیست. برای اینکه این نمایشگاه با نظر من درست نشد در ادامهاش. اونها دیگه مسائل دوستانه من با فرهنگستانه. شما یک حرفی رو از یک آدم دیگه ای شنیدین»
بهزاد نبی مدیر و مسئول گالری آسمان درباره این قرارداد میگوید:«یک قرارداد و پروژهای بوده با آقای فرنود و تمام مسئولیتش بر عهدهی آقای فرنود است. هزینههایش هم به آقای فرنود پرداخت شده است. قرار بوده عکسها را از آژانسها تهیه کرده و تمام قرارداد و مسئولیت پای آقای فرنود است. یعنی پای فرهنگستان نیست. قرارداد دارند. قرار بوده همچین نمایشگاهی برگزار کنند. آن پول به آقای فرنود پرداخته شده. دیگر مسئول بودند با عکاسها و به آژانسهایی که عکسها را گرفته پرداخت کنند. تمام مسئولیتش پای جناب فرنود است.»
محمد فرنود در خصوص این اظهار نظر هنگامه گلستان و آلفرد یعقوبزاده که برای این نمایشگاه قراردادی نداشتهاند میگوید:«جفتشون نامه دارن... نامه رضایت دارن از این کار... اگه مدرکی بود که پولش رو گرفتن چی اون وقت؟ شما عذرخواهی می کنید؟»
و در ادامه گفتوگو میگوید:«بله هزاران عکس، هم از طرف من از طرف دوستان من منتشر شده از من، مگه من پولی ازشون گرفتم یا مثلا حساب کتابی داشتیم با هم دیگه انجام دادیم. اینها یک بحث کاملا حرفهایه.»
هنگامه گلستان درباره قرارداد فیمابین او و فرنود میگوید:«حتی اگر تاریخ برگزاری نمایشگاهی که در صبا برگزار شد شامل بازهی زمانی قرارداد باشد نه تا به امروز خبري از آن داشتم و نه اينكه يك ريال به من پرداخت شد و قرارداد زیرپا گذاشته شده چرا که در قرارداد آمده كه بايد هر اقدامی که درباره عکسها صورت میگیرد با مشورت و رضايت من بوده و مبلغ قرارداد با تاييد من باشد و درنهایت هم نیمی از مبلغ پرداخت شده به من داده شود اقدامی که نه در این نمایشگاه نه نمایشگاه قبلی که در صبا برگزار شده شاهدش نبودیم. ضمن اینکه در نمایشگاه آخر که در آسمان برگزار شده زمان قرارداد هم به پایان رسیده است.»
یعقوبزاده که عکسهای عکاسان خارجی از طریق او در اختیار فرنود قرار گرفته در خصوص اینکه چطور عکسها به دست محمد فرنود رسیده، میگوید:«یک نمایشگاهی را اینجا[در فرانسه] ما با یکی از دوستان در فرانسه داشتیم با عنوان بیداری. آقای فرنود که یکبار تصادفا در خانه من بودند و دیدند که روی این ایده دارم کار میکنم دیدند این مساله را و بعد این ایده را گرفت و گفت خب حتما به درد ایران میخورد… بعد دیدم با وزارت ارشاد در ارتباط بود و من هم گفتم خب وزارت ارشاد قابل اعتماد است. یک مدتی طول کشید و آقای فرنود گفتند که مسوولان وزارت ارشاد برای نمایشگاه از من خواستند که عکسهایم را بدهم و عکسهای خارجی دیگر را هم جمع کنم و گفتم خب اگر مساله اینجوری است و هر عکاسی پولش را میگیرد و هر عکاسی کارش به نمایش گذاشته میشود و خب اسمش هم هست و پولش هم باید حتما داده بشود مساله پولش است و آبروی من است این مسایل کمی طول کشید و به نظرم همینطوری دوسالی طول کشید تا زمانیکه آقای روحانی آمد سرکار. در نتیجه از آقای فرنود پرسیدم که چه شد و گفتند در اصل باطل شد و کنسل شده است و در دولت آقای روحانی زیاد از این کارها نمیکنند.»
یعقوبزاده در ادامه با اشاره به سوابقی که در برگزاری نمایشگاه با موضوع مقاومت و فلسطین داشته میگوید:«تا به حال چندین نمایشگاه باموضوع "مقاومت در فلسطین" در ایران داشتم . یک بار در موزه امام علی(ع) در زمان مدیریت آقای آقایی و یک بار هم یک نمایشگاهی درباره روز قدس بود که مقام معظم رهبری هم بازدیدی از این نمایشگاه داشتند. یک بار هم یک نمایشگاه دیگری بود با عنوان دیوار و یک نمایشگاه دیگری هم بود که عکسها در قطع بزرگ چاپ شدند. برای همین فکر میکنم که آقای فرنود از ۶ الی ۷ سال پیش به عکسهای من دسترسی داشتند. البته این ترکیبی که نمایشگاه برگزار شده مربوط به دو سال اخیر میشود که از عکاسان خارجی کار گرفتهاند و قبل از این بود که ایشون می خواستند نمایشگاه را به وزارت ارشاد پیشنهاد بدهند که نمایشگاه باشد. در آن زمان از تمام دوستانم، تمام عکاسان خارجی دعوت کردم که نمایشگاه بزرگی در ایران میخواهد برگزار شود و شما هر مقدار که تمایل دارید عکس بدهید و پول شما پرداخت خواهد شد و اینجا هیچ چیز هدیه نیست. خلاصه هیچ پولی هم به اینها نرسید و برای همین ما را مقداری دلشکسته کرد… اینجا پیشگام این مساله که بخواهند راجعبه فلسطین صحبت کنند و اسرائیل را محکوم کنند من شناخته میشوم و من ستاره این مبارزات هستم و عکسهای من است که استفاده میشود ولی آن طرف ماجرا آدمهای دیگری هستند که میآیند بدبینی میکنند و پشت سر من منفی صحبت میکنند. چیزی که برای من مساله است این است که الان که مساله فلسطین است و مقاومت و گفته میشود مرگ بر صهیونیست و مرگ بر اسرائیل همیشه عکسهای من به نمایش در میآید و مسالهای هم وجود ندارد اما اینجوری که بعضی از این افراد منفی درباره من صحبت میکنند، نیاز به یک تخیل مصنوعی دارند و همینجوری که بخواهند حرفهای انقلابی خود را بزنند و اینکه امام(ره) را دیدهاند و فلسطین رفتهاند و اینها همش تخیل است. و برای اینکه به پولش برسند و یا به مقامش برسند عکسهای من گرفته میشود و خوب هم استفاده میشود و این افراد آن موقع نمیگویند این آقا خرده شیشه دارد ولی وقتی که تمام میشود بعضی از مواقع ما توی این مساله توزرد از آب در میآییم خوب این هم حداقل دوست دارم مطرح بشود چون عکسهایی که همه این افراد دارند، عکسهای آلفرد یعقوبزاده و این و آن را جمع کردند ولی آخر سر چیزی که برای ما باقی میماند این است که گفته میشود این آقا وضعش خراب است.»
نبی مدیر گالری آسمان در خصوص مفاد قرارداد میگوید: «توی قرارداد این بوده که امکان این است که این آثار را با عنوان بیداری اسلامی باز هم نشان بدهیم. چون قرارداد این بوده آقا ما یک سری تابلو داریم میگیریم خوب؟ این تابلو به عنوان یک چیدمانه. این ۲۰۰ تا را به عنوان یک مجموعه داریم که از ایران شروع شده تا لیبی و لبنان و غزه و فلسطین. چاپ همه کار آقای فرنود است. ما کل آثار را به صورت تابلو از آقای فرنود دریافت کردیم. چون قرار بوده آقای فرنود و قرارداد در این حد بوده که قرار بوده کتاب این هم چاپ بشود و همچین مجوزهایی هم گرفته بودن ایشان. چون بیشتر از آژانسها... این عکسها را گرفته بودند از آژانسهای فرانسوی. بعد قرار بوده کتابش چاپ بشه و این نمایشگاه در شهرهای مختلف ایران به نمایش در بیاید.»
محمد فرنود درباره اینکه قرار است کتابی توسط ایشان چاپ شود میگوید: «قراره چاپ بکنم ولی چاپ که نکردم.» در ادامه و در واکنش به توضیح اینکه منظور این است که در قرارداد و برای برنامه آینده قید شده، میگوید: «تفاهمنامه بستیم قراردادی بسته نشده.» در ادامه که از وی پرسیده میشود که :«این تفاهمنامه با عکسهای آقای یعقوبزاده و …» پرسش به انتها نرسیده که توسط ایشان قطع میشود و ادامه میدهند: «شما اگر دنبال مدرک هستید برید هر مدرکی که دلتون میخواد منتشر بکنید من هیچ ابایی ندارم. خب؟ از کاری که انجام دادم اعتقاد دارم، باور دارم. کوچکترین حرفی راجعبه من نوشته بشه مدعی میشم. شما هر چیزی که میگن میتونید چاپ، به من ربطی نداره. اون چیزی که مربوط به منه اگه از من سوال میکنین من این کارو کردم. به کسی چه ربطی داره»
یعقوبزاده در در خصوص اقداماتی که تا به حال برای حل این مشکل انجام داده میگوید :«در اینجا مساله مهم این است که به کی و به کجا شکایت کنیم. من همین الان دو سه تا نامه دارم و موضوع را نوشتهام. مسالهای که دارم این است که به کی نامهها را بفرستم و چه کسی گوش شنوا است. این نمایشگاه گذشته و انجام شده است اما الان …. نمیدونم برای من مساله مالی زیاد مهم نیست و بیشتر مساله آبرو برای من مهم است چون من دوست دارم خیلی همیشه آدم پاک و منظم و صادقی باشم و حرفی را که میزنم پشتش هستم و دوست ندارم به دوست یا فردی خیانت کنم و و دروغ بگویم سعی میکنم خیلی رو راست باشم بنابراین این عکسهایی که جمعآوری شده [متعلق به] تعداد زیادی از عکاسانیست که دوستان خوب من هستند و من به این دوستان گفتم به هر حال شما بیا و این عکس را به من بده و من این مبلغ را برای شما میگیرم. برای من اعتبار خیلی مهمه چون به من، مردم خیلی اعتماد میکنند و دوست دارم کمک کنم به همه ولی خب یک بار از یک نفر خواهش کنم که مثلا عکس بدهید به این عنوان استفاده بشود و فردا یک جایی استفاده میشود و چاپ میشود و فردا کتاب آن را توی سفارت میبینند و یا این کتاب را به نحوی در اختیار خبرنگاران میرسانند و بالاخره این اعتباری که من دارم از بین میرود در این حین من با این همکاران دارم کار میکنم چون پس فردا اگر رفتم نیجریه یا رفتم لبنان یا رفتم آمریکا و چین و افغانستان دیگر کسی با من صحبت نمیکند و به من اطمینان هم نمیکنند. فقط از میان تمامی این عکاسان هزینه دو عکاس خارجی پرداخت شده است .آن هم به دلیل اینکه هیچکس نمیتوانست ویزا بگیرد و به آن کشور برود. آن ۳۰۰۰ دلار را آقای فرنود پرداخت کردند که من از جیب خودم هم ۲۰۰ یورو به آن اضافه کردم و به این افراد منتقل کردم... خوب این تقصیر آقای معلم نیست در اصل ایشان یک پروژهای را قبول کردند و یک فضایی داشتند که تازه بود و جدید بود و میخواستند با نمایشگاهی حرف دلشان را بزنند و آنها که این نمایشگاه را برگزار کردند حتما پولشان را هم پرداخت کردهاند.»
اشاره یعقوبزاده به علی معلم رئیس فرهنگستان هنر است که مجموعه آسمان زیرمجموعه آن حساب میشود. درگفتگوی کوتاهی سوهانی رئیس دفتر معلم به عکسخانه گفت:«ما طرف قراردادمان آقای فرنود است و کس دیگری را نمی شناسیم.»
بعقوبزاده با اشاره به مشکلات عکاسی میگوید:«همین لیبی که من بودم دو بار مرگ را به چشمانم دیدم یعنی موقعی که کاتیوشا اومد افتاد روی زمین که ما دراز کشیده بودیم افتاد رفت توی خاک و نترکید یعنی یک راکت بزرگ بخوره بغلت میفهمی چی میگم؟ نترکید و میگی آه ! دو بار برای من این پیش آمد و دو بار زخمی شدم و یک بار من را گرفتند به عنوان تروریست که بمب گذاشتی و یک روز منو نگهم داشتند تازه کارت خبرنگاری دارم و مجوز دارم و سرهمین مساله که توی کلیسا بمب گذاشته بودند، و بعد دو بار زخمی شدم. دوربینهایم را گرفتند که حدود ۱۰ هزار یورو پولش است و توقیف شد و ارتش من را کتک زد و با سامچه و تفنگ زدند توی سرمون و وسایل و همه اینها خرج دارند و تو هزینه میذاری خرج میذاری پول میگذاری ولی یک سری آدم های دیگه میان به خاطر افتخارات و ماموریت و پروژهای که دارند این عکسها را کار می کنند بعد قضیه ماست مالی میشه و میره و این درست نیست. الان همین آقای گلستان که به خاطر شغلش کشته شد، عکسهایش اینجاست و همسرش هم الان تنهاست برخوردی که باهاشون شده درست نیست.. »
در خبر برگزاری نمایشگاه آمده که ۳۰ عکاس بینالمللی در این نمایشگاه کار داشتهاند و از Pascal ،Paula ،Faccelu ،Coba ،Ramiz به عنوان تعدادی از عکاسان خارجی شرکتکننده در این نمایشگاه یاد شده است.
آلفرد یعقوبزاده درباره این عکاسان میگوید: «نیاز است که این تسویهحساب صورت بگیرد و این همکارانی که من در پاریس دارم و فرانسوی هستند درست است که به رویشان نمیآورم اما فردا روزی، دیگر نمیتوانم از این افراد درخواستی داشته باشم وقتی روزی گفتم بیایید عکسهایتان را بدهید و نمایشگاه بزرگی قرار است برگزار شود. همه ما میدانیم که یک بودجه سرسامآوری در ایران خرج میشود سر این مساله اگر این مساله واقعا خیریه بود، فی سبیلالله بود هیچ مسالهای نبود. آمدیم و یک عکاس بیماری سرطان دارد. این کارها را ما زیاد کردیم در فرانسه یکی پول برای بیمارستانش میخواست… خب یالا! عکاسان، هر کسی دوست دارد یکی دو تا عکس بدهد از یک یورو تا یک میلیون به فروش برسد و به عکاسان نمیرسد، و خود عکاسان هم میگویند که این پول برود به بیمارستان این آقا. این مساله خیریه است. اما وقتی که مساله تبلیغاتی میشود و مساله خیلی مهمی میشود و بودجه سرسامآوری خرج میشود خب بایستی خیلی صادقانه این بودجه بین افراد مختلف تقسیم بشود و اینجوری نیست که بشود گفت که حالا شما چون دوست من هستید به من هدیه دادید و اینها خیلی درست نیست. مساله نیست که بخوایم یک نفر را محکوم کنیم و یا انتقام بگیریم، مساله این است که یک نمایشگاه برگزار شده است و یک مقاومت بینلمللی بوده است با عنوان بهار عربی که صورت گرفته. ولی مساله دیگران مهم است و آدمهای دیگه که حقشان را بشود گرفت و مساله دیگر هم مساله اعتبار است که مهم است.»
لینکهای مرتبط:
گفتگوی ایسنا با هنگامه گلستان و شادی قدیریان در خصوص نقض کپیرایت
خبر برگزاری نمایشگاه در مشرقنیوز - دوربین دات نت - ایرنا - مهر نیوز
این درست نیست که کسی از دست رنج دیگران برای خوش درامد درست کنه بعد بگه پروزه خودم بوده متاسف هستم
مرتضیگزیده سخنان فرنود
مهگامه«این یک پروژه ۱۸ ساله بوده من روش کار کردم یعنی ربطی به الان نداره. میدونید یک کار خیلی طولانی مدتی بوده که من توی زندگیم داشتم. یعنی چیزی بوده که از قبل روش کار کردم، بعد تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه تیکه همینجور، روی یک سناریویی در واقع رفتم جلو به اینجا رسیده
-----
«من اصلا روحم در جریان نیست که اصلا این نمایشگاهی که میگویید در آسمان گذاشته شده من اصلا نبودم که گذاشته شده.»
---
«قراره چاپ بکنم ولی چاپ که نکردم.»
---
«شما اگر دنبال مدرک هستید برید هر مدرکی که دلتون میخواد منتشر بکنید من هیچ ابایی ندارم. خب؟ از کاری که انجام دادم اعتقاد دارم، باور دارم. کوچکترین حرفی راجعبه من نوشته بشه مدعی میشم. شما هر چیزی که میگن میتونید چاپ، به من ربطی نداره. اون چیزی که مربوط به منه اگه از من سوال میکنین من این کارو کردم. به کسی چه ربطی داره»
---
ببخشید عکس دیگران رو برداشتن جمع کردن که بهش پروژه ۱۸ ساله نمیگن
جمشید یگانهیادحرف اون پیرمرد کارتن خواب خیابون مولوی افتادم که می گفت به عشق هنرپیشه ها ۱۸ سال عکسای هنرپیشه ها رو جمع می کردم
ایشون به عشق چی عکس دیگران رو جمع میکرده؟ به این موضوع اشاره نکردند به عشق بیداری اسلامی؟ یا به عشق ...
ایشون بار اولشون نیست که از این کارها می کنند. آلفرد یعقوب زاده از هم دوره های ایشون هستند همونطور آقای گلستان. از عکاسای جوان فعال در خبرگزاری ها هم کم عکس نگرفتن و بعد کل حقوق کاپی رایت اثر رو دو لپی زدن به بدن گرامی! بهتره پیگیر این کار باشید و از دیگران هم بخوایید یکی یکی گل کاری های ایشون رو بازگو کنند...
حسینخانم ها و آقایان بهتر است یکطرفه قضاوت نکنید.حال واحوال هنرمندان خارج از کشور که در گمنامی دور از وطن به اجبار روزگار میگذرانند بر همگان روشن است و اینچنین یاوه گویی ها جز از حسد ورزان بر نمی آید.نمایش آثار چنین هنرمندانی در ایران اسلامی به زنده کردن نام مرحومان و مطرح نمودن نام مقیمان خارج از کشور که هم اکنون قادر به برگزاری این چنین نمایشگاههایی در ایران نمی باشند،منجر میگردد.پس بهتر است خانم گلستان خود را دستاویز کسانی که رنج گمنامی دوری از وطن را میبرند قرار ندهید.
داناببخشید شما متن رو نخوندید؟ میدونید اسم عکاسا پای عکسشون نبوده؟ یعنی عکساشون رو بزن به دیوار بعد بگن پولش رو دادیم به کس دیگه بجاش اسمتون رو زدیم پای عکس خوشحال باشید
جواب داناخوب از متن هم معلومه اسم عکاس پای عکس هم نخورده که
اینا حسادته
واقعا باید به حال جامعه عکاسی گریست که رفیق گرمابه وگلستان هااز هم شکایت میکنن.این خانم گلستان کارش همینه .تا بود از دست خانواده آقای گلستان بابت متولی بودن جایزهکاوه شکایت میکرد.بعد از دست آقای کاوه کاظمی.حالا هم نوبت یکی دیگه...ایشون دایم دنبال شکایت هستند.بهرحال باید منتظر بشیم ببینیم اونطرف ماجرا هم نظراتش رو بگه.ما که دانشجو هستیم نباید قضاوت نادرست کنیم
سبایه روزی توی دانشکده هنر و معماری آقای فرنود اومده بودند . عکسای آقای گلستان رو نشون میدادن به عنوان هکسای خودشون و وقتی من اعتراض کردم که اینها برای شما نیست .ایشون میگفتن من و کاوه همه ی ابن جاها کنار هم بودیم و عکسا خیلی شبیه همه و شماها تشخیص نمیدین. وقتی این موضوع را با استادم مطرح کردم از سوابق فرنود در گرفتن عکس دانشجویانش و فروختن اون عکسها به اسم خودش گفت و یا اون داستانی که توی کنفرانس خبری که نمیتونه عکسی رو بگیره و دورببن عکاس کناریشو با فیلمی که توش بوده میخره. . .
بدون نامهمه اینهارو گفتم تا بدونین ما همه آقای فرنود رو میشناسیم و به این کارهاشون عادت کردیم . اما از همه ی بزرگان عکاسی ایران میخوام جلوی یه همچین اتفاق رو بگیرن و همه برای یکبار هم که شده متحد بشن . . .
تشكر از سايت عكس خانه كه جسارت نقد رو داره و مثل ديگر سايتها و مجلات عكاسي كه فاقد جسارت هستنر عمل نميكنه
اميردر رابطه با اين اتفاق هم ظاهرا اقاي فرنود از گذشته درس نميگيرند و دايما علاقه به سرقت دارند
به هر حال ممكنه هر عكاسي يك يا دو بار خواسته و يا ناخواسته چنين اشتباهاتي را مرتكب شود ولي ايشان تمام عمر با عزت را در اين راه گذاشتن
البته در طول عمر عكاسيشون عكسهاي خوبي هم دارند كه يك بار در ولدر پرس از ايشان تقدير شد و بعنوان تنها جايزه زندگي حرفه ايي ايشان ميتوان نامبرد
متاسفم , متاسف , من از شاگردان هر دوی این اساتید بودم و تا انجایی که مجال بود از تجربه ی هر دو استفاده بردم , خاطرم هست محمد فونود بعد از مرگ کاوه گلستان چه کرد و با او چه کردن , و باز خاطرم هست که هر کجا نامی از کاوه بود محمد فرنود به حق خواهی بلند میشد که مبادا حقی ضایع شود , و باز هم مراودات همین سرکار خانم هنگامه گلستان رو هم دیده ام و شنیده ام به هر دست جامعه ی عکاسی ایران آنقدر شاخ و برگ ندارد که اگر کسی کاری انجام بدهد از نظر این جامعه دور و خاموش بماند, مخلص کلام , آنچه خواندم برای من خجالت آور و مایه ی شرم بود از کسانی که داعیه ی صداقت دارند آن هم چه در حرفه ایی که به آن میبالند و چه در معاشرت هایی که به آنها شهره اند, نظر خانم گلستان رو به تعریف کاوه ی عزیز از حرفه ی عکاسان خبری جلب میکنم که بارها از دهان استاد فرنود به نقل از کاوه شنیدم ثبت واقعیت ! حالا هم که این دوستان از کار بیکارند و دوربین هاشان را به کنار انداختند , شاید حرفه و سابقه ی خود را نیز فراموش کرده اند .
سهرابفقط و فقط افسوس که ... .
قضاوت بر عهده ی کسانی است که هر دو را خوب میشناسند.
دنیا مجازی جای خوبی است .هر بی نام و نشانی به هر نام و نشانی تهمت و افترا میزند و هیچ تاوانی برای آن نمی پردازد.سخنی که تاوانی ندارد در حقیقت ارزشی ندارد.خواه این سخن از شاگردی باشد که از استادش شنیده که خانمش از دخترخاله اش و دختر خاله از خدمتکار دختر عمه اش شنیده و در دنیای مجازی روایت می شود.اگر این گفته ها حقیقت داشت محمد فرنود باید بارها و بارها در معرض تعقیب قانونی قرار میگرفت.مخصوصا در کشور ما که مردم برای 100 تا تک تومانی همدیگر را به دادگاه میبرند.بعد فرنود عکس ها را میلیونها تومان می فروشد و صاحبان آن گلایه میکنند.با چنین صحبتهایی که در اینجا میخوانیم چه جامعه عکاس دست ودلبازی داریم.مرحبا به این گشاده دستیتان.دیگر بچه 5 ساله هم فرق شکر و نمک را می داند.
آشنای محمد فرنود که از جریان خوب خبر داردبه نظرم در اين سالها كه گلستان نبود فونود هر خواست كرد از مصادره نام وي تا مصادره عكسهايش او خود را ميچسباند به نام كاوه تا شايد براي خود هويتي دست و پا كند
اشناي گلستانبه نظرم نويسنده حق مطلب رو رعايت كرده از ٤ طرف صحبت كرده تاحقي از كسي ضايع نشه و تصميمگيري را بر عهده خواننده گذاشته
بقول اشناي فرنود دنياي مجازي جاي خوبي است دستها رو ميشود مثل برق
اين حق خانم گلستان است كه پيگير كار همسرش باشد به نظر بايد تا اخر پيش رود اين روا نيست كسي سالها حق هميرش رو بخوره خودش با مشكل مالي روبرو باشه بعد يه اقايي بياد بره عكساشون رو بفروشه اسمش هم نزنه
حالا حق هم به خودش بده
محمد فرنود را همه ما به خوبی میشناسیم و همه ما بارها و بارها خاطرات جذابش را شنیده ایم. می دانیم که چگونه رویاهایش را در تصوراتش به واقعیت تبدیل می کند و آن را برای ما بازگو میکند. خودش هم خوب میداند که در هنر معاصر فقط لقب عکاس را به دوش می کشد و خوب می داند تا زمانی که زنده یاد کاوه گلستان زنده بود جرات به زبان آوردن نام کاوه گلستان را هم نداشت چه برسد به اینکه خاطره تعریف کند یا اینکه بخواهد از نام زنده یاد در اول سخنرانی هایش استفاده کند و یا بخواهد از عکس هایش استفاده کند . همه ما میدانیم که محمد فرنود و امثال آنها شب هنگام موقع خواب وقتی با منیت خودشون خلوت می کنند خوب می دانند که روز خود را چگونه گذراندند . خوب میدانند که سالها فاصله دارند از تفکر کاوه گلستان . خوب میدانند برای کاوه گلستان مجلات و افتخارات و جوایز واقعه ای بیش نبوده ، واقعیت دغدغه او بوده. جشن دوربین دات نت چند سال پیش را همه خوب به یاد داریم که چگونه محمد فرنود مجلس را گرم کرده بود و با عکس های عکاس جوان صاحب نام دیگری برای خود افتخار طلب می کرد . جشنواره شید چند دوره پیش را همه ما به یاد داریم که چگونه با عکس های جام جهانیش مانور هویتی می داد ، فریم هایی که در یک زمان از چندین زاویه مختلف و بعضا چند لوکیشن تهیه شده . آره همه ما محمد فرنود را سال هاست که به خوبی میشناسیمش از محمد فرنود نباید دلخور شد او تکلیف خود را با خود روشن کرده و خوب میداند چند چند است . خودش هم خوب میداند که وقتی وارد جایی میشود بهتر است برای اینکه جلب توجه کند چکار کند. خوب میداند که رسم روزگار او را به اینجا کشانده که جامعه عکاسی را تهدید کند.از آنهایی که آبروی عکاسی ایران را به یدک می کشند و تن به این حرکت نابخرد داده اند بیشتر از این ها انتظار می رود.
مُریتنها افتخار اقاي فرنود كه بارها تو مجلس ها يه مجله كهنه پاريس مارج رو زير بغل ميزنه (٦صفحه اكاردمني) كاراش چاپ شده و يكي هم يك بار در ولدر پرس تقدير شده (نه جايزه) الان ادم عكاساي جون رو ميبيني تمام جوايز مهم دنيا رو ميگيرن خم به ابروشون نميارند چه رسه به اينكه بخودش استاد بگه من نميدونم چرا به فرنود ميگن استاد ؟
مرتضي . ر