چهره مصنوعی؛ درباره مجموعه «پشت» اثر توماس راش
مترجم: محمد رضایی روشن
ماسکها سطح مشترک و سیری بصری میان عالم درون و بیرون، واقعیت و خیال، مرگ و زندگی هستند. استفاده از ماسکها در فرهنگهای مختلف و طی قرنهای متمادی، با توجه به کارکرد ابتداییشان به عنوان پرترههای یادبود، بیانگر خواسته شخص هم بود تا با احکام مذهبی، سیاسی یا اجتماعی تطبیق یابد، ضمن اینکه پوشیدن ماسک – از نظر لغوی و تمثیلی – به معنی ترک خویشتن است. حتی در زمان حاضر هم ماسکهای اجتماعی همه جا دیده میشوند و همه ما تقریبن هر روز بر تنمان میکنیم؛ به خصوص چهرهها در فرهنگ رسانهای معاصر با کارکرد تجاری تعریف میشوند. طبیعتن آرایش مو تا حرکات بدنمان به نقشی که میخواهیم روزانه در جامعه بازی کنیم بستگی پیدا میکند. واضح است که ماسک با جلوه بیرونی همچنان مبهم و فریبندهتر از هر چیز است و با بر هم زدن غرابت تصویری جعلی برجسته میشود.
این دقیقن همان نقطهای است که توماس راش شروع به کار میکند و مهارتش در کنتراست را، یک بار دیگر، در آخرین مجموعهاش زیر عنوان «پشت» به نمایش میگذارد. ادراکات بصری عکسهای رنگیاش در اندازه بزرگ اثری مجذوب کننده و همین طور اضطرابآور روی آدم دارد. چهرههای گریم شده مدلهایش تقریبن همچون ماسکی زیر پوشش پارچههای لاستیکی شیری رنگ و گاز پانسمان غرق در رنگ قرمز هستند. بافتی نیمه شفاف روی ترکیب صورت شکل میگیرد، و چهره زیرین را فقط به صورت مبهم نشان میدهد. ما از روی دهان و کاسه چشمها انسان بودنشان را درک میکنیم. راش در مجموعه پرترههای «پشت» مرز میان پوست و ماسک، بدن انسان و بافتهای مصنوعی را در هم ادغام میکند و حتی بدون استفاده از اصلاحات دیجیتالی بر این ترفند منحصر به فرد مسلط میشود. قبل از شروع عکاسی جروم گیوتون، گریمور، ترکیب ماسک و چهره را انجام می دهد تا ماسک چهره را بپوشاند و چهره در ماسک خودش را نشان دهد و چهرهای مصنوعی به وجود آید.
ماسکهای راش از مواد گریم و نیمه شفاف ساخته شدهاند و اجزای صورت را میپوشانند. چشمها و دهان به خط هیروگلیف تبدیل میشوند و چهره نقابدار را قابل شناسایی میکنند و هر کسی میتواند ظاهر انسانیاش را تشخیص دهد. بدین ترتیب به جای آنکه چهره در پرترههای راش فقط جزیی از بدن باشد، خودش را به صورت مفهومی فرهنگی نمایان میکند؛ هر چند در آن واحد نقابها مشخصن نشان میدهند که رابطهای میان سطوح قابل لمس و چهره پوشیده شده وجود دارد. ماسک خودش را به نمایش میگذارد اما چهره واقعی را نشان نمیدهد.
گرچه تلاش برای نگاه کردن به پشت ماسک و برداشتن نقاب بیهوده است، با وجود این نقابگذاری راش به رمزگشایی میماند که همچون اپیفنی (لحظه تجلی یا استحاله) کلید تفسیر دوباره را در دست دارد. ماسکهای راش، همچون زندگی واقعی، با پوشاندن آشکار میشوند و با نشان دادن خودشان پنهان میکنند. پیام تلخ و شیرین عکاس دقیقن در این دو قطبیگری پنهان شده است: تک تک ما ظاهرسازی میکنیم و بعد آن را فطری میدانیم.