انتشار کتاب «آوار خواب»
«آوارِ خواب» از کتابهای خاص و غریب ژان-لوک نانسی است: غریب هم بهمعنای عجیب یا شگفت و هم بهمعنای بیگانه و ناآشنا. نثر شاعرانهی او با پیشینههای فکری که همواره از آرای کانت، روانکاوی فروید و بهخصوص لاکانی، واسازی دریدا و البته هستیشناسی هایدگر الهام میگیرد به سراغ موضوعی رفته که شاید کمتر در فلسفه از آن بحثی بهمیان آمده باشد: خواب.
در بخشی از کتاب آمده است:
«به خواب فرو ميروم.در خواب فرو ميروم و از نيروي خواب است که در آن فرو ميروم. درست چنان که از فرطِ خستگي به خواب فرو ميروم. چنان که از فرطِ ملال فرو ميافتم.چنان که در مرارتهاي روزگار فرو ميافتم. و چنان که به هر روي فرو ميافتم. خواب اين فروافتادنها را يکجا جمع ميکند، گردِ هم ميآوردشان. گواه و نمادِ خواب همين نشانِ فروافتادن است، همين تندردادن يا سستيِ کم و بيش ناگهاني، همين از هوشرفتن است.
بر اينها ميتوان افزود: که چگونه از فرطِ لذت يا درد از هوش ميروم. اين فروافتادن به سهم خويش و در گوناگونيِ بسيارش با گونههاي ديگر در هم ميآميزد. هنگامي که در خواب فرو ميروم، هنگامي که در آن غرق ميشوم، همهچيز گنگ و تعينناپذير شده: لذت و درد، لذت به خوديِ خود و دردِ آن، درد به خوديِ خود و لذتِ آن. گذارِ هر يک به ديگري موجبِ خستگي ميشود و بيرمقي و ملال و رخوت و بندها را گشودن و از اسکله رها شدن. زورقي آرام بندها را ميگسلد و روانه ميشود.
... بدن که به خواب می رود، با ضرباهنگِ تکان های نرم قلب و ریه ها در خواب است...»