چه چیزی باعث شد عکس عمران دقنیش متمایز شود؟
ترجمه: شهاب شهسواری
عکسی از عمران دقنیش، پسر پنج ساله بهتزدهای که چهارشنبه دو هفته پیش پس از یک حمله هوایی پشت یک آمبولانس نشسته است، از بسیاری جهات معمولی است. آنچه به نظر میرسد مجموعهای بیانتها از یاس و مصیبت روزانه در سوریه باشد، به صورت دائم و مستمر توسط نیویورک تایمز و دیگر رسانههای خبری پوشش دادهشدهاست و در شبکههای اجتماعی به وضوح و فراوانی قابل مشاهده است. خب پس چه چیز باعث شدهاست که این عکس ویژه باشد؟ این سوالی بسیار مشکل است که حتی سرد و گرم چشیدهترین دبیران عکس هم به سختی میتوانند پاسخ دهند.
دبیران عکس نیویورک تایمز به صورت دائم با چنین عکسهایی مواجه میشوند و هیچ گاه هم رسانه ما از انتشار آنها خودداری نکردهاست. مرکز پژوهش سیاستهای سوریه در ماه دسامبر برآورد کرد که پس از نزدیک به پنج سال درگیری در سوریه، رقم مرگ و میر به بیش از ۴۷۰ هزار نفر رسیدهاست. سازمان ملل متحد تعداد کودکان کشته شده در این درگیریها را معادل دهها هزار تن برآورد میکند.
به طور اخص در روی در ماه آوریل، روزنامه نیویورک تایمز چندین عکس از یک بیمارستان که در حلب بمباران شدهبود منتشر کرد. از زمان آغاز درگیریها تا کنون ما دهها گزارش در مورد مجموعهای از شهروندان سوریه که در میان نبرد گیر کردهاند منتشر کردهایم و بسیاری از این گزارشها و تعداد زیادی از عکسها در بالای صفحه خانگی وب روزنامه، در صدر خوراک برنامههای تلفن همراه و در نیم تای یک روزنامه چاپی قرار گرفتهاند.
بسیار مهم است که خوانندگان نیویورک تایمز بدانند که مدیران روزنامه چنین عکسهایی را از مصیبتزدگی و مرگ و میر با حداکثر حساسیت ممکن چاپ میکنند. در همین احوال ما تلاش میکنیم که وظیفه و ماموریت خودمان برای گزارش و روشنگری از واقعیتهای مکانهایی که تعداد بسیار کمی افراد بیرونی در آن رفت و آمد دارند، به انجام برسانیم.
بت فلین، یکی از معاونان دبیر سرویس عکس روزنامه نیویورک تایمز در مورد جنگ بیپایان در سوریه میگوید این جنگ «یک مشکل ژئوپولیتیکال یا جغرافیایی-سیاسی است که باید مستمرا جلوی چشم مردم نگه داشتهشود تا دیدهشود.»
کارن کتینکایا، دبیر سرویس عکس نیویورک تایمز میگوید: «ما به سادگی میتوانیم هر روز عکس یک کودک مجروح یا جان باخته سوری را چاپ کنیم. اما تلاش ما این است که نسبت به تحمل مخاطب در برابر چنین تصاویر زورمندی آگاه باشیم. با توجه به این نکته ما تلاش میکنیم که همواره، چه گزارشی از منطقه داشتهباشیم و چه نداشتهباشیم، عکسهایی از خونریزیهای سوریه را در میان انتخابهایمان در صفحه اول قرار دهیم، چرا که تصور میکنیم بسیار اهمیت دارد که مردم سوریه از یاد دیگران نروند. وضعیت این مردم بسیار دلخراش است و برای مدتی بسیار طولانی ادامه داشتهاست و هیچ دورنمای پایانی برای آن قابل تصور نیست.»
مگان لورام، یکی از معاونان دبیر سرویس عکس به این امر اعتقاد دارد که عکسها میتوانند در یک شماره خاص از هر نوشتهای در روزنامه موثرتر باشند. او میگوید: «ما غالبا عکسهایی مشابه این را برای دبیران ارشد میبریم و برای آنها توضیح میدهیم که چنین عکسهایی قابلیت انتشار به عنوان یک عکس منفرد، مستقل از هر گزارشی دارند. چنین روشی معمولا در مورد عکسهای مربوط به سوریه کاربرد دارد که نشان میدهد درگیریها چه اثر شدیدی بر شهروندان غیرنظامی دارند.»
خانم مگان لورام میگوید: «مباحثه عمیق میان دبیر عکس و شورای سردبیری به نتیجهگیری نهایی در مورد تصویر میانجامد. عوامل موثر بر این تصمیم معمولا مجموعه خبرهای آن روز خاص، ارزش خبری عکس، تاثیری عاطفی و قدرت هنری عکس مورد نظر هستند.»
قطعا نباید فراموش کرد که سوریه تنها یکی از متنوع صحنههای جنگ و درگیری در جهان است که ما عکسهای شهروندان غیرنظامی گیرافتاده در میان نبرد را در آن نمایش دادهایم. بعد از یک تراژدی فراموش نشدنی در غزه که دو سال پیش رخ داد، نیویورک تایمز در نیمتای یک خود عکسی از تایلر هیکس، برنده جایزه پولیتزر را چاپ کرد که نشان دهنده جسد دو کودکی بود که بر اثر بمباران اسرائیل جان باختهبودند. طی سالهای گذشته هم نیویورک تایمز بیشمار عکسهای تکان دهنده از جنگ عراق منتشر کردهاست.
یکی از دلایلی که تصویر عمران قلبهای بسیاری را در سراسر جهان به لرزه در آورد این بود که این کودک با نگاه خیره بیگناه خودش به سمت کنارههای لنز دوربین، باعث برانگیختن احساسی میشد که این روزها کمتر در جهان یافت میشود: احساس همدردی. این عکس نماد مشخصی از یک جنگ بدون هیچ برنده ولی با بازندگان معلوم است: هر چه نبرد ادامه پیدا میکند، هزاران هزار شهروند غیرنظامی جان خود را از دست میدهند. (برادر ده ساله عمران، به نام علی، شنبه هفته گذشته به دلیل جراحاتی که از همان بمباران برداشتهبود، جان خود را از دست داد)
غالب عکسهایی که بعد از حملات هوایی گرفته میشوند یا در میان آوار ساختمانهای فروریخته، بسیار دهشتناک و دردآور هستند. اما عکس عمران تلنگری به آگاهی میزند اما در عین حال در میان دو وظیفه رساندن یک پیام برنده و قابل دیدن بودن، تعادلی ایجاد میکند. این عکس متقاعد کنندهاست، اما وحشتناک نیست. این عکس را میتوان در گاهنمای اینستاگرام یا دیوار فیسبوک قرار داد و از طریق آن همدلی مخاطب را جذب کرد، اجازه میدهد در میان گذاشته شود و در عین حال مخاطب بدون اینکه مجبور باشد بدترین صحنههای جنگ را ببیند به مسیرش ادامه دهد.
تصاویر ماندگاری از گذشته، مانند برافراشتن پرچم در ایوو جیما که توسط جو روزنتال عکاسی شدهاست، اعدام یک مامور ویت کنگ که توسط ادی آدامز عکاسی شدهاست و بیشمار عکسهای جنگ که توسط جیمز ناکتوی و دان مککالین گرفتهشدهاند، ابتدا در روزنامهها یا مجلات منتشر شدهبودند. امروزه روز اما میتوان موسسات خبری را کاملا یکجا دور زد. یک تصویر میتواند بدون اینکه حتی در یک رسانه سنتی منتشر شود، دور تا دور دنیا را در شبکههای اجتماعی در چشم به هم زدنی بپیماید. دموکراتیزه شدن اطلاعات که از طریق اینترنت پدید آمدهاست میتواند یک امر بسیار مبارک باشد، ولی در عین حال یک شمشیر دو لبه هم هست. تصاویر و کلماتی که توسط روزنامهنگاران مسوول و بادقت بیان میشود، میتواند در مجموعهای در کنار کلمات و تصاویری استفاده شود که توسط کسانی بیان میشود که هیچ آگاهی یا دانشی در زمینه گزارش ندارند.
در پایان هر چند که روشنگری در مورد دردکشیدهترین مکانها در جهان چه از طریق رسانههای سنتی مانند نیویورک تایمز و چه از طریق رسانههای اجتماعی یک عمل بسیار مهم است، اما بسیاری از ما نسبت به مصیبتی که مردم در نقاطی مانند حلب میکشند بی حس شدهایم، گاهی تصاویری مانند این برای اینکه ما را دوباره بیدار کند، لازم هستند.
منبع: +