یکی بود یکی نبود ... یه روزی یه عکسی...
ترجمه: جمشید شاهپوری همهی ما عکس میگیریم تا یک لحظه را متوقف کرده و برای همیشه نگه داریم. روزگاری استفاده از دوربین عکاسی سختتر بود، چون میبایست یک استوانهی آهنی کوچکی را داخلش قرار میدادیم که حاوی فیلم خام بود و حالا دیگر از دور خارج شده است. آن فیلم خام این امکان را فراهم میکرد که ۳۶ بار کلیک کنیم و گاهی ، اگر شانس می آوردیم، به ۳۷ یا ۳۸ کلیک هم میرسید و در نهایت دوندگی چاپ کردن آن عکسها. حالا، یک کارت حافظه قادر است بیش از هزار عکس را در خود جا دهد و هیچکس حتی یک لحظه هم به چاپ کردن آن عکسها فکر نمیکند. چقدر تفاوت، روزی برای چاپ همان استوانهی کوچک به عکاسی میرفتیم و بعد بین خندههای دوستان و اقوام، تفسیرشان میکردیم. امروز، همان کارت حافظه را به کامپیوتر منتقل میکنیم و به شکل معجزه آسایی، عکسها روی وب شروع به گردش میکنند؛ از طریق ایمیل، روی فیسبوک، مای سپیس و فلیکر. به کمک کامپیوتری، آنها را که خاطراتمان هستند، با اشخاص بیشماری سریعاً تقسیم و تفسیر میکنیم و اسمش را میگذاریم Share (به اشتراکگذاری). آیا همان لبخندی که از لمس عکسها، ورق زدن و تفسیرکردنشان، خاطرات کمرنگ شدهای را دوباره زندگی میکردیم، همچنان وجود دارد؟ خیر، امروزه دیگر عکسی چاپ نمیشود و برای ما که حرفهمان عکاسی است، واقعیت تلخی بهشمار میآید. حالا دیگر عاشقان و عاملان ِ «خاطرات زندگی را به یاد سپردن» نیستیم. عکسهای تعطیلاتمان تا وقتی در حافظهی کامپیوتر میمانند که خراب نشدهاند و یا بر روی دسک تاپ به دست فراموشی سپرده نشدهاند. وقتی به پدر و مادرمان سر میزنیم و در ِ کشویی را باز میکنیم و مثل یک جادو عکس کهنهای پیدا میشود که دیگر سرخ رنگ شده و گوشههایش تقریباً خورده شده و... چقدر زیباست: پدر و مادری که بسیار جوانند و برسینه ی کوهی نشسته و شاد و خندان و... آری، واقعاً اینها خاطره هستند. اما حالا؟ با قاب عکسهای دیجیتالی، کیفیت معمولی، خاطراتمان شکل و مختصات بیت (Bit) را بهخود میگیرند. بله، عکسهای دیجیتالی شمارهاند و ما خیال میکنیم که ابدی باشند ولی اینطور نیست. کافیست که فقط یک رقم جابجا شود و خداحافظ عکس نازنین. چندان هم برایمان مهم نیست، حتی یادمان نیست کدام عکس بوده... آها! آره اینه "Darya_2001_Famil_Ba_Ham.Jpg" و خاطره همینجا تمام میشود. پسرک به عکاس میگوید: "ولی ما روی سی دی و دی وی دی ضبطشون میکنیم" و عکاس: "بعد سی دی و دی وی را بخاطر میسپارید؟" فلپ دیسک را به یاد دارید؟ همان مربع پلاستیکی خوشگلی که پس از سه سال از دور خارج شد. در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بلو ری، سفینه ها و موشکها؟ نمیدانم، شاید همچنان به بک آپ گرفتن مشغول باشیم به امید اینکه بتوانیم عکسهایمان را برای همیشه حفظ کنیم. امروز من ۷۰۰ قطعه عکس از تعطیلاتم را بک آپ گرفتم و بعد به سراغ کریسمس و عید پاک و بعد هم به سراغ آنهایی که در موبایل دارم میروم... در عرض یکسال بیش از ۱۵۰۰ قطعه را بک آپ خواهم گرفت و برای ۵ سال روی فیس بوک مشغول خواهم بود. باید ببخشید ولی من اینجور چیزها را قبول ندارم. ۴۴ ساله هستم و ۲ بچه دارم. همیشه عکسهایم را چاپ کرده ام و از سی دی و بک آپ و...خوشم نمی آید. اگر لازم باشد ۱۰۰ بار دیگر هم میدهم عکسهای شماره ی یک، دو، سه و ... را چاپ کنند تا هربار که آنها را نگاه میکنم، لمس میکنم، بر لبانم لبخندی بیاندازند. روزی ۵۰۰۰ عکاس خودخوانده را میبینم که راجع به عکس صحبت میکنند بدون آنکه بدانند چیست، و مرا برآشفته میکنند. هرکسی دوربینی کوچک و بزرگ و یا رفلکس در دست دارد و میگوید چقدر آسان است: دکمه را فشار میدهی و عکس گرفته میشود، کلیک... درست است همه چیز اتوماتیک شده، در کتابچهی توضیحات، طرز از بین بردن چشم قرمز، بکارگیری عدسی های ثابت کننده برای جلوگیری از لرزش، شیوه ثبت خورشید و نور چراغ و... وجود دارند. اما برای ما که حرفهای کار میکنیم اینطور نیست، ما به آن کتابچه رجوع میکنیم تا بتوانیم آن لحظه ای را بچینیم که هیجان و احساسات را هدیه میدهد. و عروسیها؟ خوب، ۱۰۰ دوربین بین مهمانان پخش بکنیم و بگویم: «یاالله! مشغول بشید! ... مُد هستش که خودتون عکس بگیرید... کاری نداره!» بعد هم یک میلیون عکس را میریزم توی کامپیوتر. شاید هم روزی که بتوانند آن شادمانی را برایمان دوباره زنده کنند پیش نیاید. شاید هم بشود که بگوییم: «اون کیه؟» و جوابش این باشد: «خدا میدونه. صورتش که پیدا نیست.» باید به عکاسهای حرفهای رجوع کرد که عکس را میشناسند و مهمتر از همه در برابر مـُد تسلیم نشویم. عکسهایمان را چاپ کنیم و خاطراتمان را دوباره زندگی کنیم. برای تعطیلات؟ حتی صدهزار عکس بگیرید، ولی ده تا از پرشورترین آنها را حتماً چاپ کنید. فقط به این ترتیب خاطراتتان محفوظ خواهد ماند. برای فردا شاید [عکسهای] مراسم عروسی را روی آیپد خواهیم دید اما همیشه یک آلبوم عکس ۸۰ تایی یا بیشتر را، از عکسهای چاپ شده، نگه دارید که گواه آن احساسات و هیجانات باشند و تکنولوژی و زمان نتوانند آنها را از شما بدزدند.
عکس کاور: فابیو مارکانجلی منبع: + |