تجلیلِ خُشکیدگی یا همهمه‌ی نمک‌سودِ سازهای ناکوک
فرشید رحیمی مقاله ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

تجلیلِ خُشکیدگی یا همهمه‌ی نمک‌سودِ سازهای ناکوک

«جزر» عنوان نمایشگاهی چند رسانه‌ای با موضوع دریاچه ارومیه است که در گالری «راه ابریشم۲» از بیست و چهارم دی‌ماه بر پا شده است.

آن‌چه در معنای «جَزر» در لغتنامه‌ها آورده‌اند، بر این قرار است: جزر و مد، [ ج َ رُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بازگشتن آب دریا و بالا آمدن آن، و یا در جایی دیگر و در معنای کلمه «جزر»آمده است: زمينى كه آب مَد از آن برگشته باشد و یا کلماتی که در ترادف آن نوشته‌اند: فرونشيني، زوال، فروکش‌کردن و ... است.

بر این اساس هرگاه کلمه «جزر» برای دلالت بر موضوعی مرتبط با آب بکار رود (چنان‌که غالب و متداول است)، به شکلی به عبارت جزر و مد و معانی مرتبط با آن اشاره کرده است.

چنان‌که گفته شد واژه «جَزر»، دلالت بر بازگشت آب به سطح واقعی و مطابق با وضع اصلی آن است، و ارتباطی با خشکیدن تدریجی یک دریاچه ندارد و هم، کاربرد استعاری آن نیز در مورد منابع طبیعیِ مُحتضر وطنی، هم نقض غرض است و هم تایید ضمنی خشکیدگی و کم آبی آنها.

جزر چنان‌که گفته شد پدیده‌ای طبیعی است و بر فروکش کردن آب برآمده از اقیانوس‌ها دلالت دارد. جزر و مد بیش از آن‌که ارتکاب «عالمان مغرور» باشد، معلول «نظم جاری طبیعت» است که در آن، نیروهای گرانشی زمین و ماه، حرکات ماه و زمین و مجموعه عواملی دیگر دخیلند. بر این اساس «جزر» ارتباطی با مقدار کلی آب یک آب‌گیر نداشته و بیشتر بر وضعیت حرکتی آب دلالت دارد تا کمّیت آن، و کاربرد آن در مورد خشکیدن دریاچه ارومیه و دیگر آب‌گیرها و منابع طبیعی بر بادرفته و وضعیت محیط زیست ایران در پناه چند دهه بی‌مسئولیتی تاریخی، به کلی خالی از  ارتباط موضوعی و معنایی است.

در ابتدای ورود به نمایشگاه بر دیوار مقابل چنین می‌خوانیم:

«جزر

این صدای آب است که دادخواهی می‌کند!

این صدای آب است که شهادت می‌دهد!

این پژواک صدای آب است که در هنر ایران پیچیده است!

غرور کودکانه بشر با تکیه بر سطحی از دانش خواست تا نظم جاری طبیعت را اصلاح کند!! با دانشی که هرلحظه به وسیله این نظم بیهمتا به شعوری تازه میرسد و خود را می‌شکند.

عالمان سطحی فراموش میکنند که علم مقدس نیست و با پشت سر گذاشتن مداوم خود رشد می‌کند!

به عکس هنر که با بازگشت به خود شکوفا می‌شود. هنر طبیعت را پاس میدارد ولی علم بر طبیعت شوریده است.

هنر و علم هردو از طبیعت می‌آموزند و می‌دانند که با خلق میلیون‌ها اثر هنری دیگر و با کشف میلیون‌ها قانون علمی دیگر، طبیعت همچنان زاینده‌تر است.

بخشی از خشکی دریاچه‌ها، رودخانه‌ها، تالاب‌ها و منابع زیرزمینی آب به گردن غرور این عالمان سطحی است.

ما صدای آب هستیم و از عالمان بی‌غرور عمیق که خود با طبیعت همراه هستند می‌خواهیم که با ما در این برهوت صدای آب باشند!

رضا کیانیان»

این نوشته در مقام بیانیه نمایشگاه، نه‌تنها از تبیین ایده و بنیان‌های مشترک آثار ناتوان است، بلکه با بکار بستن برخی کلمات و عبارات عجیب، بدون آگاهی از بار معنایی و پیامدهای حاصله، سرگشتگی و آشفتگی نمایشگاه را دوچندان ساخته است.

اینکه بیانیه یک نمایشگاه گروهی را چه کسی، و با چه بهره‌ایی از آگاهی باید بنویسد موضوع این نوشته نیست و به طور معمول در ایران سوپراستارهای سینما همه هنرها را به همراه ضمائم و ملحقات مُطَوَل نظری هفتگانه آن، به موازات یکدیگر و یک شبه درمی‌نوردند و دامنه تاثیر و تخریب ناشی از اعتماد به‌نفس لایتناهی این قوم، فقط محدود به قصابیِ رسانه‌هایی چون عکس، حجم، متن و شعر نیست.

در موضوعی عام و ملّی همچون دریاچه ارومیه که پیرامون آن انبوهی از اطلاعات و داده‌های علمی و آماری و مباحث نظری در جریان است، و گروه‌های مختلفی از کارشناسان و تشکل‌های مردمی و نهادهای عمومی با رویکردهای متنوع و در مواردی متضاد به این مسئله می‌پردازند، مهم و لازم است هرگونه «پژواک»، تصویر و بازنمودی هرچند محدود از این وسعت اطلاعات و انبوه تحلیل‌ها و تفسیرها از وضع موجود را دربر بگیرد. عبارت‌های کم بهره از منطق و معنا،  به سبک واگویه‌های پرآب چشمِ صنایع سرگرمی وطنی(سینمای ایران) در فضای بحران زده امروز راه به جایی نمی‌برد و بهتر است در نشریات ارگانی و مطنطن همان صنایع و کارخانه‌جات تولید سرگرمی نشر یابد. وضعیت کنونی دریاچه ارومیه و بحث‌های مرتبط با آن چنان گسترده و مهم است که در پرداخت به آن نمی‌توان بر سهل‌انگاری مدیران گالری، بی مسئولیتی گردانندگان نمایشگاه و عدم حساسیت هنرمندان شرکت کننده آن چشم پوشید.  

دیگر عبارات بیانیه نمایشگاه نیز همچون عنوان آن است، و به سختی میتوان فهمید این بیانیه در نهایت چه میخواهد بگوید:

ترکیب«عالمان سطحی» دلالت بر چه کسانی دارد؟ عالِم اگر بر انسان دانشمند و دانا دلالت دارد، پس صفات سطحی و عمیق در آن بی‌مورد است. دانشمند سطحی و مغرور چگونه دانشمندی است؟ و یا دانشمندِ عمیقِ بی‌غرور یعنی چه؟

عبارت «علم مقدس نیست و با پشت سر گذاشتن مداوم خود رشد می‌کند!» بیانگر کدام رویکرد در فلسفه علم است؟

جمله «علم بر طبیعت شوریده است» به چه معناست؟ چگونه علم می‌تواند بر طبیعت بشورد؟ در اینجا علم بر چه چیزی دلالت دارد؟ شوریدن کدام است؟ وچه ارتباطی با نمک دریاچه دارد؟

جمله « هنر که با بازگشت به خود شکوفا می‌شود» تفسیرش چیست؟ و چگونه کلیتی همچون هنر به «خود» باز می‌گردد و شکوفا می‌شود؟ و واژه «خود» در اینجا به چه معناست؟ شکوفایی کدام است؟ و تاکنون چند بار این بازگشت ظفرمند به وقوع پیوسته است؟ آیا سکوت و غفلت هنرمندان در طی سال‌های دراز بیماری و وفات دریاچه را فراموش کرده‌اید؟

استدلالِ «بخشی از خشکی دریاچه‌ها، رودخانه‌ها، تالاب‌ها و منابع زیرزمینی آب به گردن غرور این عالمان سطحی است» نظر به کدام احکام علمی دارد و تصمیمات اجرایی و تخریب منابع ملی توسط دولت‌ها و یا سیاست‌های غلط توسعه و فقدان مدیریت منابع آب کشاورزی و هزاران غفلت دیگر آیا وجه علمی دارند؟ نقش دولت‌ها و حاکمیت در این روند تخریبی کجاست؟ علم را با مفاهیم دیگری  اشتباه نگرفته‌اید؟ این پیچ و تاب برای چیست؟

«عالمان بی غرور» به چه کسانی اشاره دارد؟ غرور در اینجا به چه معناست؟   

این بیانیه است؟ شعر است؟ و یا ....

اگر یک توریست هنر و یا بهتر بگویم، مخاطبان هدف اینگونه نمایشگاه‌ها و نورِدیدگانِ اصحاب گالری، به این جُنگ درآید، بر اساس کدام داده‌ها و اطلاعات اولیه، آثار پراکنده در این فضا را تحلیل کند؟ اینجا مَعبد نمک است؟ مراسم ترحیم دریاچه ای خشکیده  است؟ یا تجلیل از خشکیدگی و بازنمایی نمک‌سودِ چشم اندازهای دکوراتیو؟

نمایشگاه‌های گروهی، خلاف آمدِ تصور اغلب گالری‌داران و صاحبان کثیرالسفر آنها، تنها دکانی مالامال از اجناس جور و برآورنده سلایق مختلف خریداران و جهانگردان نیست، که جای خالی جُنگ‌ها، جشن‌های خیابانی و کارناوال‌های پرهیاهو را پر کند و در فوایدی چند وجهی و ملاحظاتی بقالانه، ابزاری باشد برای حُقنه‌ی نوخاستگان خام دست در خلال نام‌های مطرح و هنرورانِ بِفروش(تولید کنندگان نفاستِ سهل‌البیع و دارندگانِ مقامی محمود در بازار هنر) و طبخ رزومه‌های غلیظ در همهمه‌ی هایپر مارکت‌های هنری.

نمایشگاه در مقام یک کلّیت واحد، در یک بستر فرهنگیِ مشترک و طی فرآیندهایی که توسط طراحان اولیه و هنرگردانان آن پی‌ریزی می‌شود، بتدریج شکل میگیرد و در قالب یک رسانه واحد می‌کوشد مفاهیم و پیام مورد نظر خود را به مخاطبان و فضای فرهنگی جامعه منتقل سازد. به رغم تکثر آثار و تنوع دیدگاه‌ها و تفاسیر مختلف هنرمندان از موضوع محور، نمایشگاه گروهی سعی در همگرایی هنرمندان و برسازی و تبیین ایده اولیه و پیامِ هدف نمایشگاه دارد. در مورد پدیده های عام و بحران‌های ملی همچون فجایع زیست محیطی،  نمایشگاه به شکلی آگاهانه خواهد کوشید آیینه‌ای از وضعیت کلی این پدیده از منظرهای مختلفی همچون اقتصاد سیاسی، طرح‌های تکلیفی توسعه، هدف‌گذاریهای نادرست دولت‌ها، پدیده‌های طبیعی، پژوهش‌های زیست محیطی و انبوهی دیگر از رویکردها باشد و در بستر واکاوی این مفاهیم بتواند همگرایی هنرمندان را به تناسب این دامنه وسیع سامان دهد. بسیاری از آثار نمایشگاه، سعی در بازنمایی دکوراتیو و تزیینی واقعه دارند، آثاری  که زیبایی بصری-تزیینی آنها محصول خشکی دریاچه است! این تجلیلِ زیباییِ تزیینیِ منتج از خشکیدن یک منبع ملی است یا کُنشی آگاهانه در چراییِ آن؟

  نمایشگاه «جزر» دچار همان آشفتگی و نابسامانی مهلکی است که گریبان اغلب نمایشگاه‌های گروهی را رها نمی‌کند. حجم‌ها، صداها، نقاشی‌ها،عکس‌ها و تصاویر، سازهای ناکوک ارکستری دچار حادثه‌اند. جمعی پریشان که به‌واسطه چند تصویر از دریاچه‌ای مُحتضر و خشکیده می‌کوشد راه بر واقعیت دریاچه ارومیه بگشاید. اینگونه نابسامانی‌ها اغلب در پی تماس‌های مُکرر گردانندگان آن به دوستان و همکاران آغاز می‌شود و در نهایت، هنرمندان گُلگشتی در آرشیو آثار خود می‌زنند و اثری مرتبط(هر شیء، اثر و یا هر موجودی را می‌توان به هر موضوع خام و فاقد حدود و صغور معنایی ربط داد) را می‌یابند و برای گردآورندگان ارسال می‌کنند، رسمی متداول، قانونی نانوشته و به عبارتی بیماری مزمنی در صنعت فرهنگ امروز، و بسیار نه گفتن و نه شنیدن در این روابط می‌تواند دشوار باشد و معمولا عواقب و هزینه‌هایی همچون اتهامِ وسواس فکری و انزوا را نیز برای همکاران سرسخت در پی خواهد داشت.

شتاب‌زدگی، عدم پی‌ریزی و تبیین مفاهیم مورد نظر، عدم ارائه اطلاعات لازم به مخاطب در مورد ایده نمایشگاه، حضور آثاری نامرتبط، «جزر» را از همه قابلیت‌های یک نمایشگاه گروهی تهی ساخته است و همچون اغلب نمایشگاههای گروهی صنعت گالری ایران، قابلیت‌های احتمالی آثار در شکل منفرد آنها، در بستری ناهماهنگ و در فقدان محوریت ایده، همچون لکه‌هایی بر در و دیوار نمایشگاه، بدون هرگونه ارتباط با یکدیگر و مخاطب،  همهمه‌ای نامفهوم را  برساخته‌اند و فرصت‌های با ارزش خلق یک صدای واحد و پرورش ایده روشن و فعال را از دست داده‌اند. و مخاطب مجال آن را نمی‌یابد تا به ارتباط بین آثار، از پس تفسیر آنها راه یابد و مخاطب تنها فرصت می‌یابد به شکل مجرد به تک تک آثار بنگرد، ضایعه‌ای که معلول فقدان تفکر واحد و ناظر بر ایده و غیاب ضرورت آگاهانه‌ی درکنار یکدیگر قرار گرفتن آثار است.

 «جزر» آشفته‌تر از آن است که ایدهایی را در محور خود بپروراند- راهکاری ارائه کند- فرایندی را توضیح دهد- واقعیتی را بازنمایی کند و یا دست کم شیون و فغانی برآورد. نام رومین محتشم و زهرا قیاسی  تحت عنوان گردآورندگان مجموعه در اعلان این نمایشگاه به چشم می‌خورد، اینکه این مجموعه چگونه گردآوری و انتخاب گردید و ایده محوری آن چه بود و این آثار چه ارتباطی با یکدیگر و با ایده محور دارند نیز وظیفه‌ای بود که گردآورندگان می‌بایست در برابر آن متعهد می‌بودند و مخاطب را در بدو ورود،  به جای درگیر کردن با هزارتوی حوادث غیرمترقبه زبانی، با ارائه اطلاعاتی گویا، معنادار و منسجم، ایده محوری این نمایشگاه ( در صورت وجود) را برای او بیان می‌کردند. فرهنگ و هنر امروز ما بیش از آنکه درگیر «جَزر» باشد، دچار «مَدِ» مهلک و ویران کننده‌ای است که این‌بار، نه اثر جاذبه قرص قمر، بل تورم و خیزِ پیکری آکنده و انباشته از ناآگاهی، شتاب‌زدگی و سطحی‌نگری است، عارضه‌ای صعب‌العلاج در غیبت ارگان‌های تصفیه‌کننده و حیات بخشِ نَقد.

بسيار نقد درست و بجايي بود.

سعيد

«این نوشته در مقام بیانیه نمایشگاه، نه‌تنها از تبیین ایده و بنیان‌های مشترک آثار ناتوان است، بلکه با بکار بستن برخی کلمات و عبارات عجیب، بدون آگاهی از بار معنایی و پیامدهای حاصله، سرگشتگی و آشفتگی نمایشگاه را دوچندان ساخته است.»
برای من جای تعجب است که چطور در نوشتاری از این عبارت برای نقد دیگران استفاده شده در حالی که خودش مصداق بارز چنین رویکردی است.

شهرام

فرشید خان رحیمی، عجالتاً آن سه نقطه ی دوم، واژه ی هذیان را به ذهن حقیر می آورد.
قلم تان بُران و بر دوام باد.

بهنام صدیقی

متاسفانه دردناک ترین قسمت داستان اینجاست که چند نفر از عکاسانی که در این نمایشگاه شرکت کرده بودند اسم خودشون رو مدرس عکاسی هم گذاشتند و دارند در دانشگاه یا موسسات خصوصی بچه های جوون رو به همین مسیر سراسر اشتباه می کشونند.

علی رضایی

جناب شهرام عزیز
بسیار واضح و بی نیاز از توضیح است که بیانیه نمایشگاه، مغشوش و بی معناست، شاید بهترین جایگاه برای چنین نوشته هایی دفتر خاطرات شخصی و یا یادداشتهای روزانه باشد و باعث تاسف است که بیش از بیست هنرمند باید در سایه چنین متونی کار ارائه دهند. اگر حضرتعالی رمزی از هزار رمز این متن( بیانیه) گشودید، بر ما هم بفرمایید تا رویکردمان را تغییر دهیم. ممنون از توجه شما

فرشید رحیمی

جناب بهنام صدیقی عزیز
بسیار ممنون از توجه و عنایت شما، متاسفانه در دوران امروز هنرمندان توانمند و خلاق فراوانی بدون درنظر داشتن جایگاه هنر خلاق و آگاه و تفاوت واضح آن با صنایع سرگرمی، صنعتگران و سلبریتی ها و حواشی آن، خواسته و یا ناخواسته تحت تاثیر و در سیطره این سیستمها گرفتار می ایند و بیانیه نمایشگاه بیش از بیست هنرمند حرفه ایی و مستقل به چنین روزی در می آید.

فرشید رحیمی

جناب علی رضایی عزیز
اصلی ترین ایراد این نمایشگاه، عدم وجود ایده محوری و پیوستگی آثار است که به نظر من مسئولیت مستقیم گالری و گردانندگان نمایشگاه است. هنرمندان شرکت کننده نیز میبایست در مورد عنوان، بیانیه و نحو ارتباط دهی آثار توجه بیشتری میداشتند. چنانکه گفته شد، عموما گردآورندگان تماسهایی با هنرمندان میگیرند و آنها به حسب ارتباط دوسنانه و اعتماد، آثاری را از آرشیو ارسال میکنند و یا حتی تولید میکنند. ایراد اصلی کم توجهی گالری و هم کم کاری گردانندگان است و اصلی ترین زیان نیز به هنرمندان حاضر در نمایشگاه وارد گردید. ممنون از توجه شما

فرشید رحیمی