این تصویر اثر من است
اینکه هر روز میبینیم عکسهایمان بدون اجازه، بدون نام، با بریدن لوگو و اسم در سایتها، روزنامهها و مجلات، فیسبوک و تویتر دست به دست میشود داستانی کهنه است که عکاس حوصله پرداختن به آن را ندارد چه برسد به شما! اما اینکه عکس را با نرمافزار تبدیل به نقاشی کنیم و یا حتا با کمی زحمت بیشتر خطوط آن را بکشیم و داخلش را رنگ کنیم و اسم خود را زیر آن بنویسیم اتفاق به نسبت جدیدی در مطبوعات ماست. یادم نمیآید هیچ معلم دبستانی به کودکی که به جای نقاشی “از رو انداخته” باشد(کاغذ را روی نقاشی و یا عکسی گذاشته باشد…) و یا داخل طرحهای کتابهای نقاشی را رنگ کرده باشد آفرین و یا صدآفرین گفته باشد. حالا اینکه دوستانی در مطبوعات دارای بیزنس جدیدی شدهاند به نام طراح و همانکاری که در کودکی نمیتوانستیم بکنیم را با اثر دیگران میکنند و امضا هم زیرش میزنند و لابد پول هم میگیرند و خروجی کارشان به صفحه اول مطبوعات میرود.
تا به حال شده تصویری از یک نقاشی را در روزنامه و یا مجلهای دیدهاید که به جای نام نقاش اسم عکاس پای آن خورده باشد؟ مثلا مونالیزا اثر پائولو نستا!
عکاسی کردن یا درستتر بگویم “کپی” کاری تخصصیست که نیاز به تجهیزات مشخص و دانش عکاسی دارد. عکاس در نهایت یک طرح و یا نقاشی را کپی میکند و هزینه تخصص، تکنیک و وقتی که گذاشته را دریافت میکند، عکاس هیچ وقت صاحب آن اثر نمیشود.
تا به حال کلاس نقاشی رفتید؟ در بعضی از کلاسها هنرجویان اثری را کپی میکنند. یعنی مثل آن را میکشند، کسانی هم هستند که آثار معروف را کپی میکنند و دوباره میکشند، بابت کارشان پول هم دریافت میکنند اما آنها در نهایت کاری که انجام دادهاند این است که اثری را کپی کردهاند نه بیشتر، حقی نسبت به اثر پیدا نمیکنند.
نهایت خلاقیتی که جناب جعفرنژاد در کپی این عکس انجام دادهاند تغییر در وضعیت حجاب و رنگ نکردن بخشی از عکس است. امیدوارم دوستان گرافیست شاغل در مطبوعات که تخصص والایی در اصلاح و ارشاد حجاب عکسها دارند به این فکر نیفتند که اسمشان را زیر عکس بزنند.
این جنس کار که این روزها در مطبوعات ما زیاد به چشم میخورد، چیزی بیشتر از کپی و یا اقتباس نیست. به گمان من چنین کارهایی بدون اجازه و نام عکاس اخلاقی نیست.
منبع: +
آرش جان عمق فاجعه اینجاست که روزنامه شرق اینکار را انجام داده، بنظر من اگر یک روزنامه اسم اصلاح طلب روی خودش میزاره باید کمی از انجام اینگونه کارها شرمگین باشه و خجالت بکشه.
مرتضی نیکوبذل