ژرومِ عکاس؛ نقدی بر مجموعه «یک سفر ایرانی» از حسین فاطمی
به همین ترتیب، میتوان گفت که مفهوم شرق نیز تا حد بسیاری ساخته و پرداختهی ذهن همان گردشگران اروپایی است که همواره سوغاتشان داستانهای شنیدنی و چهرهها و مناظر کاملاً متفاوت از شرق بوده است. ادوارد سعید در مقدمه کتاب شرقشناسیاش میگوید: شرق تقریباً یک اختراع اروپایی است و از دوران باستان محلی بوده که با کامجویی، موجودات عجیب وغریب، مناظر خیالین و تجربههای جدید تداعی شده است. ادوارد سعید شرح میدهد که اروپاییها چگونه شرق را آن طور که دلشان میخواهد میپسندند و میبینند. شرق اروپاییها همچون ضمیمهای بر غرب تعریف میشود؛ شرق آن چیزی است که غرب نیست: وحشی، غیرمتمدن و اروتیک. منظور این است که شرق برای بیشتر اروپاییها آنطوری دیده میشود که در هنرشان بازنماینده شده که همواره با نوعی فانتزی، خیال و وهمزدگی همراه بوده است. (تصویر ۱)
زمانی که تازه عکاسی رواج پیدا کرده بود گردشگران اروپایی، دوربین به دست به سمت شرق گسیل شدند تا آنچه میدیدند را ثبت کنند. اما معمولاً آنچه میدیدند یا ثبت میکردند چیزی فرای دید یک گردشگر نبود و صحنههای جذاب برای ایشان با چیزهایی که پیشتر از شرق شنیده بودند فرقی نداشت. به عبارت دیگر، آنها شرقی را میدیدند که گویی پیشتر در هزار و یک شب تصورش کرده بودند. انگار رفته بودند تا آن چیزی را مستند کنند که از قبل از شرق میدانستند و نه بیشتر. در نهایت محصول چیزی نبود جز ادامه روند همان مفهومی که ادوارد سعید مطرح کرد یعنی یک نگاه اورینتالیستی و اگزوتیک به شرق (تصویر ۱).
این که یک اروپایی شرق را چنین میبیند شاید از منظری چندان مهم نباشد اما رواج این دیدگاه و درونی شدن آن توسط هنرمند شرقی اندکی نگران کننده است. چرا که این نگاه در ادامه همان دید استعماری شکل گرفته است. زیرا که در این جا هنرمند از نگاه یک دیگری غربی به خودِ شرقیاش مینگرد و براساس پیشانگاشتهای آن دیگری غربی دنیای خود را به تصویر میکشد. و به قول ادوارد سعید از آنجا که غرب همیشه سعی داشته بر شرق تسلط بیابد، این نگرانی بیشتر شود که خود شرقیها با تداوم و دورنیکردن این نگاه، برتری دیگری غربی بر خود را بپذیرند. یعنی اینکه خودشان را از منظر غربیها نقد کنند یا حتا ببینند. مجموعهی "یک سفر ایرانی" (An Iranian Journey) از حسین فاطمی از آن نمونههاست. نمونهای که تا حد بسیار زیادی در مسیر و امتداد همان تفکر اورینتالیسم قرار میگیرد. نام مجموعه به اندازه کافی گواه این دیدگاه است همین که عنوان سفر برای مجموعه انتخاب شده مخاطب را به سمتی هدایت میکند که عکاس را با گردشگران یکی بداند. این گمانه زمانی پررنگ تر جلوه میکند که دید عکاس در عکسها را بررسی کنیم. فضای عکسها و انتخاب سوژهها و نگاه عکاس این را میرساند که او یک اورینتالیست یا یک گردشگر غربی و بیگانه ست و مجذوب همان چیزهایی شده که غربیها را مفتون خودش میکند. این نوشتار به هیچ وجه قصد ندارد بحثی راجعبه مستند بودن یا نبودن عکسها مطرح کند، نکتهای که نوشتههای پیشینِ دوستان بیشتر به آن اختصاص داشت. آنچه مد نظر است نگاه اورینتالیستی و اگزوتیک به ایران است که به طور مشخص در این مجموعه دیده میشود. شاید تکتک عکسهای این مجموعه به طور واضح نشان دهندهی دید اورینتالیستی نباشند اما به هر حال برای بررسی این مهم، چارهای جز بررسی تعدادی از عکسهای این مجموعه و مقایسهی آنها با نمونههای مشخص اورینتالیسم اروپایی نداریم.
کوچیک خانم (kuchuk Hanem) رقاصهای بوده که گوستاو فلوبر در سفرش به شرق او را ملاقات کرده و بعدها در آثارش اشارههای به این زن به عنوان بخشی از تحفهی شرق میکند او که تصورات خودش را با حرکات این رقاصه آمیخته میکند مینویسد: کوچیک خانم و بامبه باهم میرقصند، رقص کوچیک خانم وحشیانه است ... او در نور کم رقص شگفت انگیزی با جابجایی پاهایش میکند... بامبه اما تنها باسنش را میجنباند و انگار در خدمت کوچیک خانم است (ص 115-116)(۱) با این توصیف اگر نگاهی به عکس دو دختر در حال رقص در مهمانی بیاندازیم شاید لحظهای با خود بپنداریم فلوبر در حال توصیف این صحنه است و خانم مشکیپوش همان کوچیک خانم فلوبر و دیگری بامبه است (تصویر ۳). برداشت اورینتالیستی از رقص دختران مشرق زمین فقط محدود به این توصیف فلوبر نیست بلکه در شعری از لویی بویله(۲) شاعر فرانسوی و نقاشی «رقص المه» (تصویر ۲) از ژان لئون ژروم هم آمده است. اما تنها توصیف این گونه فضاها نیست که نگاه اورینتالیسم را میسازد بلکه به زعم ادوارد سعید آنچه فلوبر انجام میدهد این است که جای کوچیک خانم صحبت میکند و او را از دید خودش نمایش میدهد. ما کوچپیک خانم را در از زاویه دید فلوبر میبینیم و بر مبنای حقایق تاریخی میدانیم که فلوبر متمول بوده و در آن سرزمین خارجی به حساب میآمده و این شرایط باعث شده که نه تنها از نظر فیزیکی خود را مالک کوچیک خانم بداند بلکه به جای او نیز صحبت کند. پس از آن ادوارد سعید بیشتر پیش میرود توضیح میدهد که نگاه اورینتالیستی پر از دروغ است و حقیقتش را باد برده. (صفحه ۶)(۳)
حسین فاطمی نیز به نحوی همان نگاهی اورینتالیستی را دورنی کرده است. یعنی به طرزی سوژههایش را به تصویر میکشد که تبدیل به ابژههای برای دیده شدن آن چیزی میشوند که غرب انتظار دارد ببیند. همان روح شرقی که خودشان آن را ساخته اند و همیشه تمایل دارند چون چادری بر سرزمین شرق بکشند. البته طنز ماجرا اینجاست که همان شرایطی که برای فلوبر وجود داشته برای فاطمی نیز تا حدی صادق است. اگر فاطمی برای آژانس خبری خارجی کار نمیکرد این عکسها هیچ گاه گرفته نمیشد و هیچگاه نیز منتشر نمیشد. به هیچ وجه منظورم محدودیتهای درون جمهوری اسلامی برای منتشر کردن چنین عکسهای نیست. چراکه میدانیم امروزه با وجود اینترنت و رسانههای دیگر منتشر کردن عکسهای اینچنینی کار سختی نیست همانطور که این عکسها اکنون در دسترس ما هستند. اما شاید بتوان گفت رضایت سوژهها تنها به صرف این بوده که عکاس برای خارجیها عکس میگیرد. و تنها همین مهم اجازه داده به راحتی جلوی دوربین قرار بگیرند. همان اتفاقی که در پروژه اتاق نشیمن ایرانی برای انتشارات ایتالیای رخ داد. این که ما برای خارجی ها سوژه شویم خودش از پیش ما را تبدیل به ابژههای اورینتالیستی میکند.
نگاه اورینتالیستی تنها محدود به این عکس نیست، بلکه در تمام مجموعه جریان دارد. نشان دادن زنان در حال قلیان کشیدن، مردی با سگش، گنبد فیروزهای، نمای شهرهای مشرقی و آخوندها در حال نماز یا فضای مسجد تداعیگر نقاشیهای ژروم است که به طور مشخص به عنوان نقاش اورینتالیست معروف است. برهنگیها، همان چیزی است که غربیها دلشان میخواهد از شرق ببیند. اما نه از نوع برهنگی که در غرب وجود دارد، برهنگی شرقی خصوصی ست، همه آن را نمیبینند و دیدنش آداب خاص خودش را دارد. حتا حالت نشستن و نمایش اندام از پشت دقیقاً یادآور کارهای ژروم است (تصویر ۴). اگر دقیق تر به عکسی که دختران و پسران را در استخر نشان میدهد دقت کنیم. متوجه میشویم که حالت دایرهای استخر، فضای خصوصی و خلوت آن، برهنگی زنان همه رونوشتی از دید اورینتالیستی ژروم در نقاشیهایش از استخرها یا حمامهایی زنانه شرقی ست (تصویر 5).
به طور خلاصه میتوان چند عنصر را که در عکسهای فاطمی به تکرار آمدهاند استخراج کرد که نشان از نگاه اورینتالیستی او هستند. زنان چادری، نماز، آخوند، برهنگیها و بدنهای جذاب و شاید از همه برجستهتر، قلیان. قلیان با خاورمیانه پیوند دارد. نه اینکه نشان دادن قلیان صرفاً نگاهی اورینتالیستی باشد، خیر. اما جذاب و خیره کننده نشان دادنش، افسونگر و اغوا کننده بودنش در عکسها همان چیزی ست که در عکسهای خانوادگی و یادگاری ایرانیها از قلیان غایب است. اینجاست که تفاوت حضور قلیان در عکسهای فاطمی با عکسهای خانوادگی و یادگاریِ ما مشخص میشود. این عکسها درست همان درون مایهای را دارند که کارپستالهای چاپ شده از شرق در انتشارات سی جی رودر(۴) در پاریس داشتند. نگاه اورینتالیستی و غیاب عامدانه واقعیتهای شرقی.
از سوی دیگر آن چه این مجموعه با نمایاندن همان عناصر اگزوتیک و کلیشه ای از شرق به تصویر میکشد تقابل و تضادی است که میتوان از آن با عنوان تضاد سنت و مدرنیته یاد کرد، همان تضاد میان دختران شوخ و شنگ و نیمه برهنه با زنان چادری و ملایان؛ تضادی که بیشک در سطح اجتماعی-فرهنگی وجود داشته و نمیتوان آن را انکار کرد لیکن آنچه در پس تصاویر این مجموعه از نظر پنهان میماند، تضاد عمیقتری است که این مجموعه در قبال آن سکوت اختیار میکند. تضادی که به خاطر توزیع ناعادلانه ثروت، مرز مشخصی میان بالا و پائین شهر ترسیم میکند لیکن این مرز در عکس های فاطمی محو می شود؛ در ایرانی که فاطمی تصویر می کند گویا از اختلاف های طبقاتی، خیابان گردها، زیرپلی ها، کودکان کار و کارگران از نفس افتاده خبری نیست. آنچه در تصاویر سفر ادیسهوار فاطمی از ایران غایب است نیمهای است که کار میکند، جان میکند و جان میدهد؛ جالب آنجاست که تنها جایی که فاطمی نیم نگاهی به آن نیمه فراموش شده دارد، در به تصویر کشیدن فاحشهای است که با برهنگی و کام گرایی شرقی ارتباط مییابد؛ تصویر او از فاحشههای برهنه به جای زیر سوال بردن سازوکاری که چنین سوژههایی را تولید و بازتولید میکند، بیشتر در همان ژانر بدن برهنه قرار میگیرد؛ یک بدن برهنه شرقی که چشم را مینوازد. در واقع او با اتخاذ رویکردی رومانیک از طریق بازیهای نور و سایه به جای آن که ذهن ما را متوجه سازوکاری معیوب کند که چنین زنانی را به تنفروشی وامیدارد، از بدن آنان بتوارهای میسازد تا آن سازوکار را در پس آن پنهان نماید (تصویر ۶).
از طرفی تاکید بیش از اندازه مجموعه بر تضاد میان سنت و مدرنتیه که در نوع پوشش و فعالیت زنان بیش از هر جایی دیگری نمود مییابد، عکاس را از دیدن تمامیت و کلیت جامعه ی ایران به خصوص زنان باز میدارد. تصویری که از زن ایرانی در این مجموعه ارائه می شود دوگانه ای است که در یک سو زن سنتی پوشیده در حجاب و در سوی دیگر دختران خوش گذران بی حجابی را نشان میدهد که هر دو به یک اندازه از عرصهی فعالیت و کار اجتماعی منتزع شدهاند (تصویر ۷ و ۸). حال آن که زنان ایرانی در سالیان اخیر و علی رغم محدودیت های موجود توانستهاند در بسیاری عرصههای اجتماعی و فرهنگی تواناییها و قابلیت های خود را به اثبات برسانند و حتی در برخی موارد گوی سبقت را از مردان بربایند که درصد رو به افزایش حضور زنان در فضای اکادمیک گواهی است بر این مدعا. زن ایرانی، زنی است که کار میکند، کتاب میخواند، میپژوهد، طبابت میکند و می شورد اما این زنان در تصاویر فاطمی غایبند. در تصاویر این مجموعه، یا زنان به واسطه ی حجاب و پدیرفتن گفتمان دینی حاکم پستو نشین اند یا با طرد آن گفتمان انگار کاری جز خوشگذرانی و تفریح ندارند؛ امری که منکر ارتباط آنان با حوزه های اندیشندگی، تفکر و تعلق است و آنها را در قامت مصرف کنندگانی صرف به تصویر میکشد؛ زنانی که گویی جز رقصیدن، آرایش کردن، نوشیدن و قلیان کشیدن هیچ نقش و کارکردی دیگری را نمیتوانند از خود به نمایش بگذارند؛ آن ها بیش از آن که به عنوان سوژههایی کنشگر و فعال تصویر گردند بیشتر در قامت ابژههایی زیبا و منفعل تصویر میشوند که فاقد هرگونه عاملیت اجتماعی اند. شاید تنها نقش متفاوت و کنشگرانهای که زن ایرانی در این مجموعه بازنمایی می شود، زنانیاند که در حال نواختن آلات موسیقی تصویر شدهاند که با اندکی دقت میتوان همین امر را نیز تداعیگر همان نگاه اورینتالیستی به شرق دانست که زنان عملهی طرب و رقاصهای در آن جایگاه ویژهای داشته و تاریخ عکاسی قاجار مملو از چنین نمونههایی است. جالب آن جاست که هیچ زنی در این تصاویر در شغل و حرفه ی اجتماعی خود بازنمایی نشده و جالبتر آن که تنها زنی که به عنوان فردی شاغل خانه تصویر می شود زنی است که برای گذران زندگی خود و دو فرزندش ناگزیر از تن فروشی است و این تنها عکسی که در آن به زن به عنوان فردی شاغل یا بهتر است بگوئیم نان آور خانه اشاره میشود.
جدا از این که مجموعهی "یک سفر ایرانی" تا چد در آن چه به تصویر میکشد، گرفتار همان کلیشههای اورینتالیستی و رویکرد اگزوتیک به جوامع شرقی است، این مجموعه از بابت آن چه به تصویر نمیکشد نیز گرفتاریهای بسیاری دارد. فاطمی در برابر الگوی زن محجبه و شاید عزلتنشین، الگوی دختران را قرار میدهد که سوژگیشان به زیبایی، آراستن، سبکسری، خوشگذرانی، در لحظه بودن محدود میماند؛ بدیلی که این مجموعه از زن مدرن پیش میکشد، بخش وسیعی از جامعه را از قلم میاندازد؛ نیمهای که میکوشد، میاندیشد، مینویسد و میآفریند. گذشته از این مجموعه "یک سفر ایرانی" بهراحتی بر تضاد اساسی و دیرینهی کار و سرمایه چشم فرو میبندد؛ تضادی که از نابرابریهای اقتصادی سرچمشه میگیرد و هر روزه حقوق اولیهی میلیونها انسان را به آرزوهایی محال بدل میسازد.
پانوشت:
۱- - Flaubert in Egypt:A Sensibility on Tour. Trans. and ed by Francis Steegmuller. Chicago: Academy Chicago Ltd. 1979.
۲- Louis Bouilhet
۳- Said, Edward (2003) Orientalism. London: Penguin
۴- C.G Roder
عکسها: حسین فاطمی
نقاشیها: ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
-
عکاس: -
ژان لئون ژروم
ژان لئون ژروم
دست دوستان درد نکند. نقد تطبیقی خوبی است و ساختار منطقی دارد. ممنون از عکسخانه برای انتشار آن.
اسماعیل عباسیکلی خندیدم آیا نویسنده عکاس رو نمیشناسه؟ آیا میدونه که عکاسش تاحالا دو تا کتاب رو تمام نخوانده؟ایا پیشینه این عکاس رو میدونه ؟
علیرضاخوب طبیعی خودش خودش رو قبول داره ولی پیشنهاد می کنم نویسنده و هر کسی که میخواد بدونه عکاس کیه بره با بچه های قدیمی فارس ایسنا و مهر صحبت کنه تا بفهمه طرف وقتی داشته این عکسا رو می ساخته چی تو کلش بوده
گذشته از این شما عکس مستند رو نباید با نقاشی مقایسه کنی عکس مستند صحنه ایی است که داره اتفاق میافته و عکاس از ان عکس میگیرد ولی نقاشی ذهن یک نفر بر روی یک بوم
توضیحات عکسخانه:
رامین .زاین کامنت به دلیل محتوای توهینآمیز پاک شد.
ممنون از استاد حسام الدين رضاي وهمچنين آقاى هادى آذرى،
مهدى جعفرىاستاد رضايي افتخار جامعه عكاسى هرمزگان
عليرضا من عكاس رو ميشناسم و هيچ جاي متن برام خنده دار نبود! خيلي هم جدي و دقيق به نظر ميرسيد. اينكه عكاسش دو تا كتاب خونده يا نخونده مهم نيست ، به نظرم مهم اينه كه اين نگاه به شرق كه توي خيلي از نقاشي ها و همچنين عكسهاي داخل مجله ها و رسانه هاي غربي نمود تصويري پيدا كرده توسط عكاس ايراني دروني شده، آيا ميتوني بگي عكاس اين تصاوير رو هم نديده؟ و اينكه به نظرم توي اين مقاله نقاشي اي كه از شرق كشيده ميشه با عكسي كه از شرق گرفته ميشه كاملا قابل مقايسه هستند كه نويسنده با موشكافي و تسلطش روي اين تصاوير اين كار رو انجام داده
بهرامنويسنده محترم و اقا بهرام ظاهرا شما نقاشي هايي كه از غرب كشيده شده رو نديدي آيا در نقاشي هاي غرب زنان داري حجاب بودن ؟ ايا شما مابقي تصاويري كه غربي ها از تقابدار بودن زنان شرق به ويژه عرب ها و مسلمانان رو نديديد ؟ در كدام مجوعه عكس عكاس غربي اين چنين زن ايراني و به قول شما شرقي رو به سخره گرفته؟ كدام عكس در دنيا يافت ميشود كه نيمه تن بدون صورت را در قاب خود بگيرد و بگويد كه روسپي است تصاوير اين اقا دروغ ها و عقدهاي دوران كودك اش است
فتوحيكدام عكاس غربي براي عكسهايش بازيگر دارد ؟ و انها را چه عريان و چه غيره ستاپ ميكند ان هم در عكاسي مستند
ايا واقعا شما فرق نقاشي وعكس مستند را ميدانيد؟
عكاس اين مجموعه اگر به امريكا پناهنده نمي شد احتمالا گزارش تصويري بعديش حمامهاي زنانه تهران و حومه بود
كاوهبا سپاس از همه دوستانی که متن رو مطالعه و نظرات شون رو عنوان کردند. نخست در در جواب آقای فتوحی باید عرض کنم که همان طور که در خود نوشته نیز عنوان شده بود در این جا قصد نداشتیم به مستند بودن یا صحنه پردازی شده بودن این عکس ها اشاره کنیم چون دوستان دیگری از جمله زانیار بلوری از این منظر به نقد این مجموعه پرداخته بودند و ما قصد داشتیم از منظر متفاوتی به بررسی این مجموعه بپردازیم.دوم این که در عکس های این مجموعه زنان محجبه و چادرپوش دقیقا حکم همون زنان نقاب دار عکاسان غربی رو دارند. مساله و مشکل اصلی این است که در این مجموعه جامعه ی ایرانی به دو گروه صرف تقلیل پیدا کرده است: در یک سو مردان نمازخوان و زنان محجبه در سوی دیگر پسرانی که در پارک ها و خیابان ها می رقصند و دختران شیک پوشی که انگار جز خوش گذرانی کار دیگری ندارند.این دقیقا همان نگاه اورینتالیستی به شرق است که یک ایران خیالی را می سازد؛ انگار در این کشور هیچ مرد و زنی وجود ندارد که از این دو حالت خارج باشد؛ مرد و زنی که کار می کنند، دختران و پسرانی که درس می خوانند، مطالعه می کنند. در واقع مخاطب یک ایران ساختگی را می بیند که با واقعیتی که ما هر روزه تجربه می کنیم قرابت چندانی ندارد.
هادی آذریتو جامعه عکاسی که هنوز فرد نمی دونه تفاوتی هست بین اینکه می خواد عکاس بشه یا مدیای عکاسی رو برای بیان تفکر انتخواب کنه ، چه اشکالی داره یه نفر پیدابشه واسه کسب هویت چهارتا دونه عکس بچینه تا کارش راه بیوفته. و جالب تر اینکه بعد از این همه نقد نتونه دو کلمه راجع به مجموعش بحث کنه و منطقش هم این باشه که بقیه از حسادت اینگونه برخورد میکنن. واقعا جای تاسف داره که خودشو به عنوان یکی از نماینده های ایران معرفی میکنه
محمدlotfan dar mored copy kari in aks ham ye naghd benevisid tamae aks hash ya shabi aks haye digaran hast ya idea mdozdi hast moteasfane nabayd be hamchin akkasani baha dad
mojganعکسخانه:
سلام. لطفا کامنتها را با خط فارسی بنویسید. با احترام
ببخشيد اقا محمد به چيه اين اقا بايد حسادت كرد؟ به چهارتا تقدير و جايزه دوم سوم جشنواره هاي درجه ٣
حسينطرف تو مگنومه اينقدر شرو ور و شلوغ كاري نميكنه
چرا ملت به عكاساي ديگه حسادت نميكنم
داستان حسادت نيست دادش
علیرضای عزیز، عکسهای حسین فاطمی هم مستند نیستند و نمیشه به هعچیک از آنها استناد کرد و با نقاشی هیچ فرقی ندارند، چون جامعه ایرانی که فاطمی در عکسهاش (عکسهای صحنه سازی شده در اکثر آثارش در این مجموعه) به تصویر کشیده یک جای خیالی هست که یک مرد به راحتی امکان اینرا داره که وارد لباس زیر زنانه فروشی بشه (بعنوان یک مثال)، در حالیکه در واقعیت ممنوعه...چند سال پیش زمانیکه من در جلسه توجیحی ورکشاپ حسین فاطمی و دوست خوبم علیرضا بر سر دروغی که در بخش بیوگرافی وب سایتش نوشته بود ازش توضیح خواستم و اون بحث و به انحراف کشوند و جواب نداد که چرا دروغ نوشته دوستانی بودند که به من اعتراض کردند که جای این بحث اینجا نیست و حتی دوست عزیزم روشن نوروزی بیرون از سالن بمن گفت که چرا این موضوع را بیان کردی؟؟؟ جو سالن علیه تو شد (این موضوع هیچگاه برایم مهم نبود که کسانی علیه من شدند)، در حالیکه نکته اینجا بود که کسیکه قصد آموزش فتوژورنالیسم به دیگران را دارد باید در ابتدا صداقت را به عکاس بیاموزد... اگر امروز این عکسها را از فاطمی می بینید نتیجه تقدیریست که آنروز از او شد و اعتراضی که به من شد... جناب آذری از شما هم ممنون نقد منسفانه، محترمانه و خوبی بود (نه بدلیل اختلافی که در کار، شیوه زندگی و یا تفکر با فاطمی دارم)، باید بگم که حسین فاطمی عکاس خوبی بود و رو به رشد،،، اگر که نامی که هنوز چیزی نبود جز حبابی که رنگهای زیبایی در تلالو خورشید داشت او را به این زودی فریب نمیداد و به این زودی و نزدیکی کلید توقف بر پیشانیش نمیزد............ حیف
مرتضی نیکوبذلواکنش به نقد بین هنرمندا طبیعیه... از وقتی از رئالیسم فاصله گرفتیم هیچ کس حرف هنرمند رو دقیق نمیفهمه... این امر هم ممکنه بخاطر ضعف هنرمند باشه در بیان و هم سطح درک محدود مخاطب ... گاهی برای درک یک اثر باید یا قبلآ حسی رو تجربه کرده باشم یا اطلاعات خاصی داشته باشیم.. مثل نوشته های پسامدرن که کلمات مثل یک کلاف باید از هم باز بشن تا مفهوم کلی رو درک کنیم.
مشکوةبه نظرم از یک عکاس چیز دیگری خواستن جالب نیست. البته می توان گفت چه چیزهایی را ندیده که نا دوست داشتیو ببیند، خب هر عکاسی آزاد است هر چه می خواهد ببیند.
بهنام صدیقیذات فتوژورنالیسم چیست؟ چیزهایی از جنس ظاهر برای بیان حقیقت...آه چه بلندپروازانه... از فتوژورنالیست نباید چیزی عمیق تر انتظار داشت چون او با رسانه کار می کند و سلیقه رسانه ها (در شکل عام) را هم می دانیم.
هر جامعه شناسی یا فیلسوفی می تواند از این عکس ها (و از عکس هایی نظیر این) به عنوان یکی از منابع تصویری بهره ببرد. این عکس ها کارکرد خودشان را دارند.
خوبی این یادداشت در سعی داشتن به ارتقاء فتوژورنالیسم ایران است.
تنها می توان امیدوار بود در فضای ناچاری چیزی از جنس دیگر به بیرون بترواد.
ممنون از نویسنده
عکاسی در کره شمالی ممنوعه و عکس هایی از اونجا دیده می شود، آیا می شه گفت که این عکس ها دروغه چون عکاسی در کره شمالی ممنوعه؟؟؟
سجادکسیو سراغ ندارم که تو خونه با لباس راحت نگرده، خونه مجردی من در زمان دانشجویی مهمانایی بس برهنه تر از این عکس ها داشت، خیلی از این افراد نقد و کامنت نویس انگار تو کعبه زندگی می کنن، یه بار هم به جای کوبیدن بقیه از روی حسادت، اختلافات شخصی با هر چیز دیگه دوربین دست بگیریم و عکس بگیریم، اگر شما راست میگی و این عکسا دروغه! خب راستشو تو با عکست نشون بده، حرف زدن راحته، عکس نشون بدین، عکسی که ایرادی که شما میگین رو نداشته باشه... هر وقت تونستی و یه پله بالاتر از حسین فاطمی وایسادی میتونی بگی کارش افتضاحه و دروغه و ... وگرنه تا وقتی برابر هستی یا پایین تر حرف شما هیچ ارزشی نداره
این قضیه فقط در مورد حسین فاطمی صدق نمیکنه!!!
سجاد جون بحث پله نیست کی رو پله بالاتره کی پایین تر که البته اگر به پله باشه نظر توسن که عکاس رو پله بالاتر است به نظر من عکاس رو دوش دیگران داره میره
جواب سجاددوما اگر کسی نقد می کنی قرار نیست بره عکس بگیره بزار جلو شما منتثدان بزرگ عکاس نیستند اینو یا برو مطالعه کن یا سرچ کن
در هر مجموعه ایی که در دنیا منتشر شده تا کنون یک تعاریفی دارد مثلا شما یک زن رو به واسه لخت بودن نمیتون یبه دروغ بگی روسپی است چرا که روسپی اعمالی را انجام میده که در عکس ما نمیبینیم ممکنه دوست دختر عکاس باشد شما به من بگو ایا او روسپی است؟ یا بطور مثال در هیچ جای دنیا حتی امریکا و اروپا ورد مردان به اتاق پرو زنانه ممنوع است حال بیایید ایران که ورود به مغاز هم ممنوع است خوب این عکاس بصورت روح ه نامریی داخل مغاز ه بوده و اون هم در اتاق پرو ؟ اگر بخوام تک تک عکسا رو برات تشریح م یکنم که دورغ بزرگیه عکاس این مجموعه باید تمرین عکاسی کنه تا یاد بگیره چطور یک مجموعه رو باید عکاسی کرد
دست از این نوچه بازی بردارد چشمانتان رو باز کنید
فکر نکنم کسی به ایشون بخواهد حسودی داشته باشه چون نه گلی به سر عکاسی خودش و مملکتش نزده
در ضمن عکاسی در کره ممنوع است نه برای همین الان که این را می نویسم در کره شمالی چندین عکاس حرفه ایی خارجی وجود داره اگر علاقه دارید براتون نام ببرم
کمی مطالعه کنید
عکسهای خوب از یک عکاس خوب با نقدی که به خوبی تطابق نگاه غربی به شرق را روی این عکسها تحلیل میکند به قول جناب عباسی نقد تطبیقی خوب
احسان قاسمیعکسها گوشه ای از واقعیت غیر قابل انکار از زندگی ایرانی رانشان میدهند که معمولا وعمدا بدلیل شرایط جامعه نادیده گرفته میشوند.ولی این سوال برای من مطرح است که ایا این مجموعه تحت عنوان یک سفر ایرانی میتواند نگاه کاملی از ایران را نمایش بدهد ؟ایا زاویه نگاه کمی از کلیت واقعیت دور نشده است؟
دوستان منتقد همه نقد های شما کاملا درست است ولی سعی کنید این ساختگی و دروغ بودن عکسهای این مجموعه به گوش عکاسان خارجی نرسه چون ابروی عکاسی ایران خواهد رفت وعکاس مجموعه بایکوت خواهد شد به همین دلیل به نظر من همانطور که عکاس سکوت کرده و پذیرفته که این اشتباه رو انجام داده ما هم سکوت کنیم تا ابروی عکاسی مستند در ایران حفظ بشه
مهدیخیلی از وب سایت های خارجی عکسها رو دوست داشتن ان هم بدلیل تصویر جدید از ایران ولی اگر بدونن که اینها ساختگی و چیدمان شده توسط عکاس است برای همیشه عکاسان ایرانی را دورغگو می پندارند
استاد عکاسی بنده از همکاران و دوستان قدیمی حسین فاطمی هست و ایشون می گفت که عکسهایی که حسین فاطمی گرفته به هیچ وجه مربوط به روسپی ها وروسپی گری در ایران نیست و بلکه این ها یک سری آدم های پولدار و بالاشهر نشین هستند که این کارها رو برای تفریح و لذت انجام می دهند و نه مانند روسپی ها از روی فقر و بیچارگی.
علیرضا. تبا سلام
محمدرضابا تشکر از نقد جامع و ریز بینانه ی نویسندگان این مطلب که نگاه جالبی به این مجموعه داشتند. به نظر بنده عکاس به خوبی از هدفی که داشته آگاه بوده و میدونسته چه نوع عکسی میتونه موفق باشه! متاسفانه همونطور که تجربه ثابت کرده در ادوار گذشته بودند و هستند عکاسانی که با نگاهی متضاد و با نشان دادن موضوعاتی از ایران که جهان غرب به شدت تشنه دیدن آنهاست و برای چنین کارهایی جایزه کنار میگذارند. اکثر فضاهایی که در این مجموعه عکس میبینیم فضاهای خصوصی است! نه محیطی عمومی و همگانی. لذا چنین تصاویری نمی تواند واقعیت جامعه ایران باشد. بله در بسیاری از مسائل در ایران مشکلات وجود دارد و فرهنگ سازی نشده است ولی سوءاستفاده از این خلأهای فرهنگی روا نیست اونم در جهت بهره شخصی و ساختن رزومه ای دهن پرکن. انگار که ساخت چنین مجموعه کارهایی مد شده است. من فکر میکنم به اندازه کافی موضوعات بسیار جذاب در ایران وجود دارد که بشود مجموعه عکس های قابل تاملی از آنها بیرون کشید.